پیش از این گفتهایم بیماریهای اخلاقی شباهت زیادی به بیماریهای جسمانی دارد و با مقایسه آن دو با یکدیگر بسیاری از مشکلات حلّ میشود از جمله اینکه طبیب پس از درمان بیماری جسمانی بار دیگر بیمار را به آزمایشگاه میفرستد تا از بهبودی کامل او مطمئن شود و اگر آثاری از بیماری را در او ببیند به درمان خود ادامه میدهد تا بیماری به کلّی ریشهکَن شود.
بزرگان علم اخلاق در برخورد با بیماری خطرناک تکبّر نیز همین روش را پیشنهاد کردهاند، به اینگونه که وقتی انسان به درمان تکبّر میپردازد برای اطمینان به ریشهکَن شدن آن باید خود را در معرض آزمایش جدید قرار دهد تا از ریشهکَن شدن این بیماری مطمئن شود.
مرحوم فیض کاشانی با استفاده از احیاءالعلوم آزمایشهایی را در این زمینه پیشنهاد میکند که جالب توجّه است از جمله:
1- با بعضی از اقران و همردیفان به مناظره مشغول شود و ببیند اگر حق از زبان دوستش ظاهر شد آیا حاضر است به راحتی آن را بپذیرد و حتّی از او تشکّر کند؟ یا هنوز برای او پذیرش حق از دوست همردیف یا از شاگردش سنگین است؟ در صورت اوّل کبر ریشهکَن شده و در صورت دوم هنوز ریشههای آن باقی است!
2- با دوستان و همردیفانش در مجالس شرکت کند و آنها را بر خود مقدّم دارد و پشت سر آنها وارد مجلس شود و پایینتر از آنها بنشیند، اگر برای او سخت و ناگوار نبود تکبّر از وجود او رخت بر بسته واگر احساس ناراحتی و سنگینی میکند بداند هنوز ریشههای آن باقی است!
ولی گاه در اینجا شیطان دامی بر سر راه انسان میافکند و برای این که خود در انظار مردم، انسان خوب و متواضع جلوه دهد به او میگوید در پایینترین نقطه مجلس بنشین و در میان افراد عادی قرار بگیر و تصوّر میکند این نوعی تواضع است در حالی که هدفش این است از این طریق بزرگی شخصیّت خود را نشان دهد و نظرها را به سوی خود جلب کند که در واقع نوعی تکبّر آمیخته با ریاکاری است.
3- اگر شخص فقیر و مستمندی از او دعوتی به عمل بیاورد دعوتش را با میل بپذیرد، یا اگر دوستی نیازی داشت برای انجام حوائج او مثلاً به بازار رود، اگر اینگونه کارها بر او سنگین نبود کبر ریشهکَن شده، والّا باید به درمان ادامه دهد!
4- برای خرید نیازهای زندگی شخصاً به بازار برود، اگر برای او سخت بود هنوز ریشههای تکبّر باقی است و اگر مایل بود مردم او را در این حال ببینند و به تواضعش آفرین بگویند باز متکبّر ریاکاری است!
به یقین نمیتوان انکار کرد که این امور در همه محیطها و همه زمانها یکسان نیست، گاه میشود برای بعضی اشخاص بعضی از این کارها عیب است و اگر چنین کاری کنند ضربه اخلاقی برای مردم حاصل میشود، لذا در حدیثی میخوانیم امام صادق علیه السّلام مردی از اهل مدینه را دید که چیزی برای خانوادهاش خریده و به سوی خانه میبرد، هنگامی که چشم امام علیه السّلام به او افتاد شرمنده شد، امام علیه السّلام فرمود (نگران نباش) چیزی است که برای خانوادهات خریدهای و به سوی آنها میبری، به خدا سوگند اگر مردم مدینه بر من عیب نمیگرفتند من هم دوست داشتم اشیایی از بازار برای خانوادهام بخرم و خودم برای آنان ببرم، این در حالی است که جدش امیرمؤمنان علی علیه السّلام خرده نمیگرفت، هدف این است کارهای متواضعانه بر او گران نباشد.
5- لباسهای ساده و کمارزش بپوشد، اگر احساس ناراحتی نکرد تکبّر از وجودش رخت بربسته و در غیر این صورت هنوز گرفتار است، در حدیث آمده است که پیغمبر اکرم فرمود: من اعتقل البعیر و لبس الصّوف فقد بری من الکبر!؛ کسی که پای شتر را شخصاً ببندد و لباس پشمینه بپوشد (و احساس ناراحتی نکند) از کبر پاک شده است!
ولی مبادا انجام این کارها برای خودنمایی و ابراز تواضع باشد که خود نوعی تکبّر تؤام با ریاکاری محسوب میشود.
باز تکرار میکنیم که زمانها و مکانها و اشخاص همه یکسان نیستند، باید بدون تعصّب شرایط را در نظر گرفت و بدون فریب دادن خویشتن، مقتضای زمان و مکان و موقعیّت هر شخص را مشخّص نمود و برای این که در اینگونه موارد گرفتار خودفریبی نشویم باید از قضاوت دیگران نیز استفاده کنیم.
راستی چرا بسیاری از مردم به طب جسمانی فوقالعاده اهمّیّت میدهند و بارها و بارها به انواع آزمایشها میپردازند تا از سلامت خود مطمئن شوند، ولی برای طب روحانی و اخلاقی که ضامن سعادت جاویدان و نجات جان انسان است و به مضمون آیه الّا من أتی اللّه بقلب سلیم؛ تنها راه خوشبختی داشتن قلب سلیماست اهمّیّتی قائل نیستند؟!