تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد دوم - فروع مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سرچشمه طول امل‏

آیات اوّل و دوّم ناظر به قوم عاد و ثمود است که پیامبرانی به نام هود و صالح داشتند این جمعیّت با پیشرفتی که در کشاورزی و صنعت پیدا کرده بودند سخت سرگرم به دنیا شده و به آن دل بسته بودند و آرزوهای دور و دراز آنها را در خود غرق ساخته بود و چنان گرفتار غرور و کبر و نخوت شده بودند که نه تنها کمترین اعتنایی به دعوت خیرخواهانه پیامبرشان هود و صالح علیهما السّلام نکردند، بلکه به مبارزه با آنها برخاستند.
قرآن مجید در نخستین آیه از آیات بالا، از زبان حضرت صالح علیه السّلام خطاب به آن قوم سرکش چنین نقل می‏کند: به خاطر بیاورید که قوم عاد به خاطر طغیان از میان رفتند و خداوند شما را جانشینان آنان قرار داد و در زمین مستقرّ ساخت که در دشتهایش قصرها برای خود بنا می‏کنید و در کوهها (در دل سنگها) برای خود خانه‏هایی می‏تراشید، به یاد نعمت‏های خدا باشید و در زمین فساد نکنید! (و أذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بوّأکم فی الأرض تتّخذون من سهولها قصوراً و تنحتون الجبال بیوتاً فاذکروا آلاء اللّه و لاتعثوا فی الارض مفسدین).(247)
در دوّمین آیه وضع قوم عاد را شرح می‏دهد که توضیحی است برای آیه قبل که درباره قوم ثمود بود.
از زبان پیامبرشان (حضرت هود علیه السّلام) چنین نقل می‏کند: آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه‏ای از سر هوا و هوس می‏سازید؟- و قصرها و قلعه‏های زیبا و محکم بنا می‏کنید که گویی در دنیا جاودانه خواهید ماند! (أتبنون بکلّ ریع آیة تعبثون و تتّخذون مصانع لعلّکم تخلدون).(248)
هود علیه السّلام با این سخن به آنها می‏فهماند که یکی از علل مهّم انحراف شما هوسرانی و تکیه بر آرزوهای دراز است که شما را از خدا غافل کرده و در زرق و برق دنیا غرق ساخته است.
مصانع جمع مصنع به معنی ساختمان و قصر مجلّل و محکم است، این واژه از مادّه صنع گرفته شده که به معنی کار نیکو انجام دادن است، بنابراین صنع به هر کاری گفته نمی‏شود، بلکه به کارهایی اطلاق می‏گردد که دارای امتیاز خاصّی است.
قوم عاد و ثمود تصوّر می‏کردند که با این بناهای محکم و زیبا و خانه‏های مجلّلی که در درون دل کوهها ایجاد کرده بودند، می‏توانند خود را از آفات و گزند حوادث مصون دارند و سالیان دراز زنده بمانند و به عیش و نوش بپردازند.
همین معنی درباره قوم ثمود در آیات دیگری مطرح شده است و باز از زبان صالح علیه السّلام این چنین می‏خوانیم: أتترکون فی ما ههنا آمنین فی جنّات و عیون و زروع و نخل طلعها هضیم و تنحتون من الجبال بیوتاً فارهین؛ آیا چنین می‏پندارید که همیشه در نهایت امنیّت در نعمت‏هایی که اینجاست، می‏مانید - در این باغها و چشمه‏ها - در این زراعت‏ها و نخلهایی که میوه‏هایش شیرین و رسیده است و شما از کوهها خانه‏هایی (بسیار محکم) می‏تراشید و در آن به عیش و نوش می‏پردازید (و همه چیز را به دست فراموشی می‏سپارید؟!).(249)
بی‏شک غرور و غفلت حاصل از طول امل منحصر به قوم عاد و ثمود نبود، ولی در قرآن مجید در مورد این دو گروه سرکش، این رذیله اخلاقی برجستگی خاصّی دارد.
در سوّمین آیه سخن از گفتگوی مؤمنان و منافقان در روز قیامت است که منافقان خود را در ظلمت و تاریکی در صحنه محشر می‏بینند، در حالی که مؤمنان در پرتوی نور و ایمان به سوی بهشت در حرکتند، منافقان از مؤمنان تقاضا می‏کنند اجازه بدهید ما هم از نور شما بهره‏ای بگیریم، ولی دیوار بلندی در میان این دو فاصله می‏شود.
در اینجا منافقان فریاد می‏زنند ...الم نکن معکم...؛ آیا ما در دنیا با شما نبودیم (پس چرا از ما جدا شدید؟)(250)
مؤمنان در پاسخ می‏گویند: آری ما با هم بودیم، ولی شما خود را فریب دادید و در انتظار حوادث ناگوار برای مسلمانان بودید و پیوسته در امر معاد و دعوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ابراز تردید می‏کردید و آرزوهای دراز، پیوسته شما را مغرور ساخت تا فرمان مرگ شما از سوی خدا فرارسید، (...قالوا بلی و لکنّکم فتنتم أنفسکم و تربّصتم و أرتبتم و غرّتکم الأمانیّ حتّی جاء أمراللّه...)(251)
به این ترتیب آیه فوق عامل بدبختی منافقان را در چهار چیز خلاصه می‏کند که چهارمین آنها آرزوهای طول و دراز است.
امانیّ جمع اُمنِیّه از مادّه مَنی (بر وزن مَغز) در اصل به معنی اندازه‏گیری کردن است، و تمنی به معنی آرزوست، چرا که انسان در درون دل در عالم خیال اموری را برای خود اندازه‏گیری می‏کند و به همین جهت به خیالات باطل و سخنان دروغ و آرزوهای دور و دراز اَمنِیّه و جمع آن امانیّ اطلاق شده است.
در تفسیر منهج‏الصادقین و تفسیر قرطبی در ذیل این آیه حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده که مضمونش این است: آن حضرت درحالی که یارانش را موعظه می‏فرمود خطهایی (موازی هم) بر زمین کشید، بعد یک خط عمودی بر همه آنان رسم فرمود، سپس گفت: می‏دانید این خطوط چه معنی دارد؟ عرض کردند: نه یا رسول اللّه! فرمود: این خطوط مانند آرزوهای دور و دراز انسانهاست (که حدّ و مرزی ندارند) و آن یک خط (عمودی) همان مرگ و پایان زندگی است که بر همه آنها کشیده می‏شود و همه آمال و آرزوها را باطل می‏کند. همین معنی با تفاوت مختصری از ابن مسعود نقل شده است و پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خطّی به شکل مربّع کشید و خطّی در وسط آن رسم فرمود و آن را به خارج مربّع ادامه داد و خطوط کوچکی از طرف راست و چپ آن کشید، سپس فرمود: این (خطّی که در وسط مربّع است) انسان است و این (مربّع) اجل اوست که به او احاطه کرده و این (ادامه خطّی که به خارج از مربّع پیش رفته) آرزوهای دراز اوست که از اجل و مرگ او هم فراتر می‏رود و این خطوط کوچک عوارض و حوادثی است که او را احاطه کرده، اگر (فرضاً) اجل خطا کند، این حوادث و عوارض او را از بین می‏برند و اگر این حوادث و عوارض خطا کنند اجل او را از میان برمی‏دارد.(252)
در چهارمین آیه مؤمنان را به طور غیرمستقیم مخاطب قرار داده و هشدار می‏دهد که مراقب وضع خویش باشند، مبادا بر اثر آرزوهای دور و دراز به سرنوشت مرگبار و اسفناک اقوام پیشین گرفتار شوند، می‏فرماید: آیا وقت آن نرسیده است که دل‏های مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد، و مانند کسانی نباشند که پیش از این کتاب آسمانی بر آنها داده شد، سپس زمان طولانی به آنها گذشت (و بر اثر غفلت و آرزوهای دراز) قلب‏های آنها قساوت پیدا کرد. و بسیاری از آنان گناهکارند. ألم یأن للّذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکر اللّه و ما نزل من الحقّ و لایکونوا کالّذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الأمد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون.(253)
مطابق این آیه آنچه باعث نرمش قلب آدمی و انعطاف آن به سوی حق و خشوع و خضوع در پیشگاه خدا می‏شود، همان ذکرللّه و یاد خدا و توجه به حق است، آری یاد خدا است که آرزوهای دور و دراز را بر می‏چیند، و انسان را متوجّه مسؤولیّت‏هایش می‏کند، و دل را نورانی، و فکر انسان را واقع‏بین و ماهیّت زندگی ناپایدار دنیا را در برابر او مشخص می‏سازد.
دلی کز نور معنی نیست روشن - مخوانش دل که آن سنگ است و آهن ‏
دلی گز گرد غفلت زنگ دارد - از آن دل سنگ و آهن ننگ دارد ‏
در پنجمین آیه خطاب به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، اشاره به کفّار و مشرکان کرده، می‏فرماید: بگذار آنها بخورند و از دنیای مادّی بهره‏گیرند و آرزوها (ی‏دراز) آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید (که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده‏اند)، (ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا و یلههم الأمل فسوف یعلمون).
آری آنان همچون چهارپایانند که جز آب و علف چیزی نمی‏فهمند، تنها تفاوتی که با چهارپایان دارند و آنها را از چهاپایان پَست‏تر کرده این است که یک مشت آرزوی طول و دراز اطراف فکرشان را احاطه کرده و به آنها اجازه نمی‏دهد که در سرنوشت خود بیندیشند و پیش از آنکه دست اجل گریبان آنها را بگیرد بیدار شوند و از بیراهه بازگردند.
در اینجا تأثیر منفی آرزوهای دراز در وجود انسان به خوبی تبیین شده و نشان می‏دهد که تا چه حد آرزوها انسان را به خود مشغول می‏سازد و از خدا غافل می‏کند.
تعبیر به ذَرهُم (آنها را رها کن) به وضوح نشان می‏دهد که امیدی به هدایت این گروه نیست وگرنه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هرگز مأمور نمی‏شد آنها را رها سازد.
چگونه می‏توان امید به هدایت گروهی داشت که هدف نهایی آنها خور و خواب همچون حیوانات است و آرزوهای دراز به آنها اجازه نمی‏دهد که لحظه‏ای به پایان زندگی و به آفریدگاری که این مواهب حیات را به آنها بخشیده بیندیشند و درباره هدفی که برای آن آفریده شده‏اند لحظه‏ای فکر کنند.
در ششمین آیه مورد بحث، اشاره به این حقیقت می‏کند که غالباً آرزوهای دراز که هرگز انسان به آنها نمی‏رسد، او را احاطه می‏کنند و امکانات او را که باید در مسیر سعادت به کار گرفته شود به خود جذب می‏کند و او را از راه بازمی‏دارد، می‏فرماید: آیا انسان به آنچه آرزو می‏کند می‏رسد؟! (نه هرگز نخواهد رسید) (أم للانسان ما تمنّی).(254)
این استفهام در واقع یک نوع استفهام‏انکاری است، چگونه ممکن است انسان به همه آرزوهایش برسد در حالی که طول آرزوها گاه دهها یا صدها برابر عمر اوست! و گاه اصلاً نقطه پایانی ندارد! و هر جا برسد آرزوهای دیگری در برابر او خودنمایی کرده و وی را به سوی خود جلب می‏نماید.
باید توجّه داشت که این آیه به دنبال آیاتی است که اشاره به بت‏های مشرکان می‏کند که آرزو داشتند شفیع آنها در درگاه خداوند شوند و قرآن می‏گوید این آرزو هرگز برآورده نخواهد شد، ولی با این حال مفهوم آیه عام است و به اصطلاح مورد، مخصّص نیست.
در هفتمین آیه سخن از دنیاپرستان خودخواه با آرزوهای دور و دراز است، می‏فرماید: وای بر هر عیبجوی مسخره‏کننده‏ای - همان کس که مال و ثروت (عظیمی) را جمع‏آوری و شماره کرده است (بی‏آنکه حساب مشروع و نامشروع را بکند) و گمان می‏کند اموالش سبب جاودانگی اوست!، (ویل لکلّ همزة لمزة الّذی جمع مالاً و عدّده(255) یحسب أنّ ماله أخلده).(256)
در واقع این سه آیه علّت و معلول یکدیگرند، چرا که این انسان بی‏خبر و خودبین و خودپسند دیگران را استهزاء می‏کند، به خاطر آنکه ثروت عظیمی برای خود از طرق نامشروع فراهم ساخته، چرا دست به جمع چنین ثروتی زده؟ به خاطر اینکه می‏پندارند داشتن چنین ثروتی به او جاودانگی می‏دهد، این پندار که با طول امل و آرزوهای دراز همراه است سبب غرور و خودبرتربینی می‏شود و آن هم به نوبه خود سبب استهزاء و عیبجویی نسبت به دیگران است.(257)
از این آیه به خوبی می‏توان استفاده کرد که آرزوهای دراز گاهی به حدّی می‏رسد که انسان مرگ را به کلّی فراموش کرده، خود را جاودانه می‏پندارد و همین امر سبب طغیان و سرکشی او می‏شود و آن طغیان سرچشمه گناهان دیگری می‏گردد.
در هشتمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از گروهی است که حق را شناختند و سپس به آن پشت کردند و از آن اعراض نمودند، می‏فرماید: کسانی که بعد از روشن شدن حق به آن پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!، (انّ الّذین أرتدّوا علی أدبارهم من بعد ماتبیّن لهم الهدی الشّیطان سوّل لهم و أملی لهم).(258)
اَملَی لَهم از مادّه اِملَاء به معنی پدیده آوردن آرزوهای دور و دراز است که انسان را به خود مشغول می‏دارد.
در واقع آیه ناظر به این حقیقت است که چگونه ممکن است یک انسان حق را بشناسد و باور کند سپس آن را نادیده بگیرد و به آن پشت کند و راه نجات خود را ببیند با این حال از بیراهه برود!
آیا می‏توان باور کرد انسان عاقلی چنین کند؟! آری! هنگامی که تسویلات شیطان انسان را احاطه کند و زشتی‏ها را در نظرش به صورت زیبایی‏ها نشان دهد و او را گرفتار آرزوهای دور و دراز سازد، بعید نیست حق را به دست فراموشی بسپارد و به آن پشت کند.
از اینجا می‏توان دریافت که آرزوهای طولانی چه بلایی بر سر انسان می‏آورد و چگونه انسان عاقل را به کلّی از عقل و خِرد بیگانه می‏کند؟!
از مجموع آیات فوق که قسمتی درباره اقوام پیشین بود و بخشی درباره معاصران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قسمتی نیز به صورت یک قانون کلّی مطرح شده بود می‏توان چنین نتیجه گرفت که طول امل و آرزوهای دراز از خطرناک‏ترین دشمنان سعادت بشر است که نه تنها افراد، بلکه اقوام و ملّت‏ها را در کام مرگ و بدبختی فرو می‏برد.