در نخستین آیه، بعد از ذکر نام گروهی از پیامبران الهی و صفات برجسته و والای آن بزرگواران، میفرماید: ولی بعد از آنها، فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروی نمودند و به زودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید؛ فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصّلوة و اتّبعوا الشّهوات فسوف یلقون غیّاً.(427)
و بلافاصله بعد از آن - به عنوان یک استثنا - میفرماید: مگر آنها که توبه کردند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، چنین کسانی داخل بهشت میشوند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد؛ الّا من تاب و آمن و عمل صالحاً فأولئک یدخلون الجنّة و لا یظلمون شیئاً.(428)
شایان توجّه این که بعد از مسئله ضایع کردن نماز، سخن از پیروی شهوات و به دنبال آن، گمراهی به میان آمده است. این تعبیر حساب شده از یک سو اشاره به آن است که نماز، عامل مهمی برای شکستن شهوات و خودکامگیها و هواپرستیهاست؛ همانطور که در آیه 45 سوره عنکبوت آمده: ...انّ الصّلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و از سوی دیگر نشان میدهد که سرانجام شهوتپرستی، گمراهی و ضلالت است، همانگونه که در آیه 10 سوره روم آمده است: ثمّ کان عاقبة الّذین أسائوا السّوأی أن کذّبوا بآیات اللّه و کانوا بها یستهزئون؛ سپس سرانجام کار کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به این جا رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!
آری! آنها گمراه میشوند و به کیفر گمراهی خود؛ یعنی، آتش قهر و غضب الهی گرفتار خواهند شد.
روشن است که شهوات در این جا مفهوم وسیعی دارد و منحصر به شهوت جنسی نیست، بلکه هرگونه تمایل افراطی نفسانی و هواپرستی را شامل میشود.
البته کسانی که توبه کنند و ایمان خود را که به خاطر گناه ضربه دیده است تجدید نموده و به سراغ اعمال بروند، اهل بهشت خواهند بود آثار تضییع نماز و پیروی شهوات از وجودشان برچیده خواهد شد.
در دوّمین آیه، ضمن بیان مقابله آشکار میان بازگشت به سوی خدا و پیروی از شهوات، و اشاره به این که این دو موضوع در دو جهت مخالف، حرکت میکنند، میفرماید: خدا میخواهد توبه شما را بپذیرد و شما را ببخشد و از آلودگی پاک سازد؛ امّا آنها که پیرو شهواتند، میخواهند شما به کلّی (از راه حق) منحرف شوید؛ و اللّه یرید أن یتوب علیکم و یرید الّذین یتّبعون الشّهوات أن تمیلوا میلاً عظیماً.(429)
آری! آنها که غرق گناه و شهوتند، میخواهند دیگران را نیز همرنگ خود سازند و از سر تا پا آلوده گناه کنند؛ در حالی که خداوند میخواهد مردم با ترک شهوات به سوی او بازگردند و غرق معرفت و نور و صفای تقوا و قرین سعادت و خوشبختی شوند.
به گفته مفسّران بزرگ، منظور از میل عظیم، هتک حدود الهی و آلوده شدن به انواع گناهان است. بعضی نیز آنها را به معنی ازدواج با محارم و مانند آن - که در آیات قبل، از آن نهی شده است - تفسیر کردهاند که در واقع یکی از مصادیق مفهوم بالاست.
لازم به یادآوری است که پیروی از شهوات در این آیه، ممکن است دارای همان مفهوم عام باشد و نیز ممکن است اشاره به شهوت جنسی باشد؛ زیرا این آیه بعد از آیاتی قرار گرفته که حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و کنیزان (آلود به اعمال منفی عفّت) را بیان کرده است. به هر حال این آیه، گواه روشنی است به این که راه شهوتپرستی از راه خداپرستی جدا بوده و این دو در مقابل هم قرار دارند.
آیات سوّم، چهارم، پنجم، و ششم، از آیات مورد بحث، ناظر به داستان قوم لوط و شهوتپرستی آنهاست؛ شهوتی آمیخته با انحرافات جنسی که در تمام تاریخ آمده است. هر بخش از این آیات، نکته خاصّی را تعقیب میکند که ما به طور اجمال به آنها اشاره میکنیم:
سوّمین آیه، گفتار حضرت لوط علیه السّلام را بیان میکند که قوم خود را مورد سرزنش شدید قرار داد: لوط را فرستادیم، در آن هنگام که به قوم خود گفت: شما کار بسیار شنیعی انجام میدهید که هیچ کس از جهانیان، قبل از شما آن را انجام نداده است؛ و لوطاً اذ قال لقومه انّکم لتأتون الفاحشة ما سبقکم بها من أحد من العالمین.(430)
فاحشه واژهای است که به هر حال بسیار زشت اطلاق میشود، هر چند در تعبیرات متعارف بیشتر به فحشاء جنسی اطلاق میگردد. تعبیر آیه فوق، نشان میدهد که در جامعه بشری همجنسگرایی از قوم لوط علیه السّلام شروع شد و تا آن زمان سابقه نداشت.
در ادامه آمده است: آیا شما به سراغ مردان میروید و راه تداوم نسل انسان را قطع میکنید و در مجلس خود، اعمال زشت (دیگر نیز) انجام میدهید؟!؛ أئنّکم لتأتون الرّجال و تقطعون السّبیل و تأتون فی نادیکم المنکر...(431)
در این تعبیر یکی از علّتهای مهم تحریم همجنسگرایی را قطع نسل بشر میداند؛ زیرا هنگامی که این عمل زشت اخلاقی به شکل فراگیر درآید، خطر انقطاع نسل بشر، جامعه بشری را تهدید میکند.
بعضی از مفسّران، جمله و تقطعون السّبیل آیه فوق را، اشاره به راهزنی و دزدی قوم لوط دانستهاند و بعضی اشاره به مزاحمتهای جنسی میدانند که به عمد برای راهگذاران به وجود میآورند!
نادی از مادّه ندا به معنی مجلس عمومی یا مجلس تفریح است؛ زیرا در آنجا افراد یکدیگر را ندا میکنند.
گرچه قرآن کریم، در این جا شرح نداده که آنها در جلسات تفریحی خود، چه منکران دیگری را انجام میدادند، ولی پیداست که اعمال متناسب با همان عمل شنیعشان بوده است. در روایات آمده است، آنها در حضور جمع بدنهای خود را برهنه میکردند، فحشهای رکیک میدادند و کلمات زشت و بسیار زننده ردّ و بدل مینمودند و حرکات ناشایست دیگری داشتند که قلم از ذکر آنها شرم دارد.
آنها چنان، غرق در شهوت بودند که خدا و همه ارزشهای اخلاقی و انسانی را به باد مسخره میگرفتند؛ به همین دلیل، هنگامی که پیامبرشان حضرت لوط علیه السّلام از روی تعجب و انکار سؤالی از عمل شنیعشان نمود، پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی، عذاب الهی را بر ما بیاور!،...فما کان جواب قومه الّا أن قالوا ائتنا بعذاب اللّه ان کنت من الصّادقین.(432)
و به این ترتیب عذاب الهی را به مسخره گرفتند.
در چهارمین بخش از این آیات به گوشه دیگری از داستان لوط اشاره میکند: و آن زمانی است که فرشتگان الهی (که مأمور عذاب قوم لوط بودند در چهره جوانان زیبایی) به سراغ حضرت لوط علیه السّلام آمدند و او (که آنها را نمیشناخت) از مشاهده آنان سخت ناراحت شد و قلبش پریشان گشت و (پیش خود گفت:) امروز روز سختی است؛ زیرا ممکن است، این قوم زشت سیرت، حرمت میهمانهای مرا نشناسند و قصد تجاوز به آنها را داشته باشند!؛ و لمّا جآءت رسلنا لوطاً سیء بهم و ضاق بهم ذرعاً و قال یوم عصیب.(433)
(و در این هنگام، اشرار قوم باخبر شدند و به سرعت به سراغ او آمدند (و قصد سویی نسبت به میهمان او داشتند) و پیش از آن نیز اعمال بدی انجام میدادند (و این کار؛ یعنی، تجاوز به میهمانان آز آنها بعید نبود!؛ و جاءه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون السّیّئات....(434)
حضرت لوط علیه السّلام (بسیار ناراحت شد و با ایثار و فداکاری عجیب و یا به خاطر اتمام حجت) به آنها گفت: این دختران منند که برای شما پاکیزهترند (بیایید با آنها ازدواج کنید و از اعمال شنیع خود دست بردارید. از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم رسوا نسازید، آیا یک انسان رشید (و عاقل و باغیرت) در میان شما نیست؟؛ قال یا قوم هؤلاء بناتی هنّ أطهرلکم فاتّقوا اللّه و لاتخزون فی ضیفی ألیس منکم رجل رشید.(435)
ولی آن قوم کثیف و زشت سیرت، نه تنها در برابر این همه بزرگواری این حضرت لوط علیه السّلام حیا نکردند، بلکه بیشرمانه پاسخ گفتند: تو خود میدانی، ما را به دختران تو حقی نیست (و به جنس زن علاقهای نداریم!) تو به خوبی میدانی که ما چه چیز میخواهیم!؛ قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق و انّک لتعلم ما نرید.(436)
هنگامی که قوم لوط، و قاحت را به آخرین درجه رساندند؛ حضرت لوط علیه السّلام فریاد زد و گفت: ای کاش! قوت و قدرتی داشتم (تا شما خیرهسران را مجازات میکردم) و ای کاش! تکیهگاه محکمی از قوم و عشیره و پیروان نیرومندی در اختیار من بود (تا به کمک آنها) شما منحرفان را سخت کیفر میدادم؛ قال لو أنّ لی بکم قوّة أوءاوی الی رکن شدید.(437)
همانگونه که در ادامه این آیات آمده است حضرت لوط علیه السّلام متوجّه شد که آنها فرستادگان پروردگارند، هیچ کس نمیتواند کمترین آسیبی به آنها برساند. فرشتگان به حضرت لوط علیه السّلام خبر دادند که فردا صبح عذاب هولناکی به سراغ این قوم میآید و شهرهای آنها به کلّی زیر و رو میشود و بارانی از سنگهای آسمانی بر آنها فرو میریزد؛ به حضرت لوط علیه السّلام دستور دادند که شبانه به اتفاق خانوادهاش - به استثنای همسرش که از تقوا بیبهره بود - آن شهرها را ترک کنند که صبحگاهان عذاب الهی فرامیرسد.
در پنجمین بخش از آیات، ضمن اشاره به مجازات شدید این قوم ننگین زشت سیرت میفرماید: قوم لوط، انذارها و هشدارهای مکرّر (پیامبرشان) را تکذیب کردند. ما بر آنها تُندبادی که ریگها را به حرکت در میآورد، فرستادیم (و همه را زیر آن مدفون ساختیم)، جز خاندان لوط که آنها را سحرگاهان نجات دادیم، (به استثنای همسرش که مشمول مجازات قوم گنهکار شد)؛ کذّبت قوم لوط النّذر انّا أرسلنا علیهم حاصباً الّا آل لوط نجّیناهم بسَحر.(438)
البته این بخشی از مجازات دردناک آنها بود، زیرا در قرآن آمده است که: نخست زلزلهای - به امر ما - آمد و سرزمین آنها را زیر و رو کرد، آن چنان که قسمتهای بالا در پایین و قسمتهای پایین در بالا قرار گرفت؛ فلمّا جاء أمرنا جعلنا عالیها سافلها...(439).
و بارانی از سنگ بر آنها فرو فرستادیم؛ ...و أمطرنا علیها حجارة من سجّیل منضود(440)
این باران سنگ، ممکن است بخشی از سنگهای سرگردان آسمانی بوده که به فرمان پروردگار الهی بر فراز آسمان شهر آنها ظاهر گشته و بر ویرانهها و اجساد بیجان آنان باریده است.
احتمال دیگر این است که حاصب به معنای طوفان شن باشد. این طوفان گاهی تپّههایی را از یک گوشه بیابان برداشته و به آسمان میبرد، سپس در نقطه دیگر، مانند بارانی فرو میریزاند، به طوری که گاهی قافلهها، زیر انبوهی از شن و ماسه مدفون میگشت!
حال این نکته قابل تأمّل است که هر چند، گاهی طوفانهای شن یا بارانهای سنگ در جهان طبیعت روی میدهد؛ ولی خداوند متعال فرمان داده بود که این حوادث در آن ساعت مخصوص و معیّن - که فرشتگان حضرت لوط علیه السّلام را خبر داده بود - واقع گردد.
احتمال دیگری نیز وجود دارد که ممکن است، نخست زلزله سهمگین، شهرهای آنها را زیر و رو کرده و سپس بارانی از سنگهای آسمانی بر سرشان فرو ریخته و آنگاه طوفانی از شن، آثار آنها را محو و نابود کرده باشد که این عذابهای سهگانه، بیانگر شدّت خشم الهی، نسبت به این قوم رو سیاه است.
در ششمین و آخرین بخش از آیات، ضمن اشاره فشرده و مختصر به تمام ماجرای قوم لوط - از آغاز تا پایان - میفرماید: به خاطر آورید لوط را؛ هنگامی که به قوم خود گفت: آیا عمل شنیعی انجام میدهید که هیچ کس از جهانیان پیش از شما آن را انجام نداده بود؟!؛ و لوطاً اذ قال لقومه أتأتون الفاحشة ما سبقکم بها من أحد من العالمین.(441)
آری! شما از روی شهوت به سراغ مردان میروید، نه زنان؛ شما جمعیّت تجاوزکاری هستید، زیرا قوانین و سنّتهای الهی را رها کرده و راه انحراف را پیش گرفتهاید، راهی که سبب نابودی نسل و شیوع انواع بیماریها و مفاسد دیگر اجتماعی میشود.
گرچه بیماری وحشتناک ایدز یکی از هولناکترن بیماریهای عصر ما شناخته شده، ولی بعید نیست که این بیماری در آن زمان نیز وجود داشته و گروهی از قوم لوط به آن گرفتار شده بودند. به همین علّت خدای کریم و رحیم، اجساد آنها را زیر خروارها سنگ و شن دفن کرد تا این امر، هم درس عبرتی برای دیگران بوده و هم مایه نعمتی که همان جلوگیری از انتشار و سرایت این بیماری به دیگران بوده است.
به هر حال، آن قوم آلوده، به قدری بیشرم بودندکه نه تنها به سخن حضرت لوط علیه السّلام گوش ندادند، بلکه خواستار اخراج او و خاندانش - به جرم پاکی از آلودگیهای شایع در میانشان - از آبادیها شدند. قرآن کریم در ادامه این آیات به آن اشاره دارد: و ما کان جواب قومه الّا أن قالوا أخرجوهم من قریتکم انّهم اناث یتطهّرون.(442)
خداوند در ادامه این آیات میفرماید:
ما لوط و خاندانش را - به جز همسرش که از بازماندگان (در شهر) بود، نجات بخشیدیم، سپس بارانی (از سنگ) بر آنها فرو فرستادیم (و همه را نابود کردیم و مدفون ساختیم). اکنون بنگر، سرانجام کار مجرمان چگونه بود؛ فأنجیناه و أهله الّا أمرأته کانت من الغابرین - و أمطرنا علیهم مطراً فأنظر کیف کان عاقبة المجرمین.(443)
آری! آنها چنان آلوده بودند که بیگناهی و پاکدامنی را گناه میدانستند! و پاکان را به جرم پاکی محکوم به تبعید و راندن از خانه و زندگیشان میکردند. هر چند قبل از انجام این کار، به غضب الهی گرفتار و نابود شدند.
بخش مهّمی از این آیات، ضمن بیان عواقب هوسبازی و هواپرستی و شهوترانی - به مفهوم عام و خاصّش - این عمل ناشایسته و پَست اخلاقی را که سرچشمه گناهان و اثرات مخرّب اجتماعی بیشماری است، سخت نکوهش مینماید.