بزرگان علم اخلاق برای حسد مراحل مختلفی ذکر کردهاند از جمله دو مرحله کاملاً متمایز زیر:
1- وجود حسد در درون دل و در اعماق روح، به گونهای که انسان آن را کنترل کند و اثرش در گفتار و رفتار او ظاهر نگردد.
2- وجود حسد در درون به گونهای که از کنترل او خارج شود و با سخنان و اعمال شیطانی بروز کند و برای انتقامگیری از محسود و زوال نعمت او تلاش کند.
از بعضی از روایات استفاده میشود که همه (یا غالب) مردم رگههای حسد در درون جانشان وجود دارد، ولی تا آن را در گفتار و رفتار خود ظاهر نکنند، گناهی بر آنها نوشته نمیشود!
از جمله در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده که فرمود: ثلاث لاینجو منهنّ أحد: الظنّ، و الطّیرة، والحسد، و ساحدّثکم بالمخرج من ذلک، اذا ظننت فلاتحقّق، و اذا تطیّرت فامض، و اذا حسدت فلاتبغ؛ سه چیز است که هیچ کس از آن رهایی نمییابد: گمان بد، فال بد و حسد و من راه نجات از آنها را برای شما بازگو میکنم، هنگامی که گمان بد درباره کسی بردی، ترتیب اثر به آن نده و هنگامی که فال بد زدی اعتنا مکن و به کار خود ادامه بده و هنگامی که به کسی حسد پیدا کردی ستم مکن (و در گفتار و اعمال با حسد هماهنگ مشو)!(196)
در حدیث دیگری آمده است: قلّ من ینجو منهنّ؛ کمتر کسی از این سه صفت نجات مییابد!(197)
از این تعبیر استفاده میشود که این حکم عمومی نیست و انبیا و اولیا را شامل نمیشود، چرا که اگر آنها در ظاهر و باطن از حسد پاک نشوند هرگز به آن مقامات والای روحانی و معنوی نمیرسند، به همین دلیل حدیثی را که میگوید: هیچ کس از حسد خالی نیست حتّی انبیا به عنوان محسود واقع شدن تفسیر کردهاند، یعنی حسودان در برابر همه کس حتّی پیامبر الهی ظاهر میشوند که نسبت به مقامات آنها حسد میورزند.
به هر حال، در اینکه صفت حسد از رذایل اخلاقی است خواه به مرحله ظهور و بروز برسد یا نه شکّی نیست، سخن در این است که آیا اگر به مرحله ظهور و بروز نرسد گناه و عقوبتی بر آن نوشته میشود یا نه؟ ظاهراً دلیلی بر گناه بودن آن در مرحله عدم ظهور و بروز نداریم، هر چند صفت نکوهیدهای است.
ولی مرحوم نراقی در معراجالسعاده در این زمینه میگوید: هرگاه حسد آدمی را به افعال و گفتار ناپسند وادار کند تا زبان به غیبت و بدگویی بگشاید و... گناه کرده، همچنین اگر از اظهار و ابراز آن خویشتنداری نماید و از رفتار و گفتاری که دلالت بر حسد نماید پرهیز کند، ولی در باطن زوال نعمت محسود را طالب و به درد و رنج او راغب باشد و از این نظر احساس ناراحتی نکند و بر خود خشمگین نباشد باز گناه کرده است.(198)
ولی ظاهراً دلیلی بر حرام بودن قسم دوّم وجود ندارد.
به این ترتیب مرحله عدم ظهور و بروز باز دو حالت دارد: حالتی که صاحبش از وجود آن ناراحت نباشد و در رفع آن نکوشد بلکه در درون با آن هماهنگ گردد و حالتی که چنین نباشد، گناه بودن حالت اوّل بعید به نظر نمیرسد هر چند دلیل قاطعی بر آن نداریم.