انسان وقتى كه محبوبى دارد، اما دستش از دامان او كوتاه است و نمىتواند او را ببیند، همیشه نگران و دلواپس او است. این حالت وقتى به اوج خود مىرسد كه انسان بداند گرچه او محبوبش را نمىبیند و از او بى خبر است، اما محبوبش او را مىبیند و از حال و روز او خبر دارد. شبیه این مضمون در دعاى شریف ندبه وارد شده است؛ آن جا كه خطاب به امام زمان(علیه السلام) این گونه عرضه مىداریم: عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ اَرَى الْخَلْقَ وَلاتُرى وَ لا اَسْمَعُ لَكَ حَسیساً وَ لا نَجْوى(538) سخت است بر من كه همه را ببینم اما تو را نبینم و نه صدا و نجوایى از تو بر گوشم رسد. امام زمان(علیه السلام) محبوبى است كه قابل دیدن است و كسانى او را مىبینند و در خدمتش
( صفحه 364)
هستند. محبوبى كه گرچه ما او را نمىبینیم و صدایش را نمىشنویم، اما او ما را مىبیند و صداى ما را مىشنود. در طول هفته انسان بیشتر مشغول و گرفتار دنیا است، اما صبح جمعه كه دست از كسب و كار مىشوید و به آقا و مولایش توجه پیدا مىكند، آن گاه مىبیند كه عجب محبوب دوست داشتنى و دل ربایى دارد و از او غافل است! و آن گاه بى اختیار زبانش به تمجید و تعریف از او و ناله در فراقش باز مىشود. در دعاى شریف عرفه نیز حضرت اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) خطاب به ذات اقدس پروردگار عرضه مىدارند: عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراكَ عَلَیْها رَقیباً؛ كور باد آن دیدهاى كه تو را مراقب خود نمىبیند!اى كاش اكنون كه تو را نمىبینم، كور بودم و دیگران را هم نمىدیدم!
اجمالا این حالتى است كه انسان مىتواند در نماز، نسبت به خداى متعال، به آن توجه كند و این معنا را در نظر بیاورد كه در مقابل خداى متعال ایستاده است؛ خدایى كه از هر محبوبى دوست داشتنىتر و زیباتر است. این حالت شبیه همان حالتى است كه در دعاى شریف ندبه و هنگام توجه به وجود مقدس امام زمان(علیه السلام) پیدا مىكنیم.
ما چرا امام زمان(علیه السلام) را دوست داریم؟ چون بنده «خدا» است. كدام خدا؟ خدایى كه امام زمان(علیه السلام) را با یك اراده خلق كرده است. امام زمان(علیه السلام) با همه عظمت و جذابیت و صفایش و همه انبیا و اولیاى الهى، تنها جلوهاى از جمال ذات اقدس متعالاند. هریك از این انبیا و اولیا آن قدر دوست داشتنى و دل ربا هستند كه انسان مىخواهد جانش و همه چیزش را فداى یك لحظه دیدار و وصال آنها نماید. اگر آنها كه تنها مخلوقى از مخلوقات خداوند و جلوهاى از جلوات جمال خداوند هستند تا بدین حد دوست داشتنىاند، پس خداى خالق آنان چه جمالى دارد و محبت او با دل انسان چه مىكند؟! اگر انسان بخواهد به اندازه میسور به عمق این مطلب برسد، باید ابتدا معرفت خود را نسبت به خداى متعال بیشتر كند و او را بهتر بشناسد. هر مقدار كه خدا را بیشتر بشناسد به زیبایى و جمال او بیشتر پى خواهد برد و در نتیجه بیشتر عاشق او خواهد شد و محبت خدا در دلش جاى خواهد گرفت. وقتى محبت خدا در دل، استقرار پیدا كرد، آن گاه آتش شوق لقاى او در دل شعله مىكشد و انسان براى دیدار محبوبش بى تابى مىكند. این جا است كه وقتى به نماز مىایستد، در اثر شوق دیدار، قلبش خاشع مىگردد و حالت خشوع به او دست مىدهد. اكنون سؤال این است كه چه كنیم تا این مراتب را طى كنیم و این حالات براى ما پیدا شود.
( صفحه 365)