در زمان پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) عدهاى از مسیحیان كه در منطقهاى به نام «نجران» زندگى مىكردند، براى بحث و مناظره با پیامبر به مدینه آمدند. آنان در نجران براى خود دم و دستگاهى داشتند و علما و دانشمندان مسیحى بزرگى در میان آنان زندگى مىكردند. این پشتوانه علمى آنان را مغرور كرده بود و تصور مىكردند، مىتوانند در بحث و مناظره بر پیامبر غالب آیند و حقانیت و لزوم پیروى از مسیحیت را براى آن حضرت به اثبات برسانند. به هر حال پیامبر مناظره را پذیرفتند و به عكس آنچه آنان در ابتدا مىپنداشتند، در بحث مغلوب پیامبر شدند و به قول معروف كم آوردند و حرفى براى گفتن نداشتند. با این حال حاضر به پذیرش اسلام نشدند. از این رو پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) آنان را به مباهله دعوت كردند: فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما
( صفحه 229)
جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبِینَ(363) پس هر كه در این [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده، با تو محاجّه كند، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خودمان و شما خودتان را فرا خوانیم؛ سپس مباهله كنیم، و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم. مسیحیان نجران مباهله را پذیرفتند. روز موعود فرا رسید و پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) به همراه امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) براى مباهله حاضر شدند. علماى مسیحى كه از نجران همراه مسیحیان آمده بودند با دیدن این صحنه رو به مسیحیان كرده و گفتند: اگر با این جمع مباهله كنید، نه شما، كه حتى یك نفر مسیحى بر روى كره زمین باقى نخواهد ماند! اما جالب این جا است كه على رغم آنكه هم در بحث مغلوب شدند و هم این گونه حقانیت پیامبر برایشان آشكار گردید، ولى باز هم حاضر نشدند اسلام اختیار كنند و گفتند جزیه مىدهیم! شاهد این قضیه براى بحث فعلى ما این قسمت از داستان است كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) به مسیحیان نجران فرمودند: آیا به شما خبر دهم كه چرا با آنكه رسالت من و حقانیت اسلام برایتان آشكار شد باز هم از پذیرفتن حق خوددارى كردید؟ علت خوددارى شما از پذیرش حق این بود كه در مسیحیت به خوردن شراب و گوشت خوك عادت كردهاید و در صورت مسلمان شدن، باید این عادت خود را كنار مىگذاشتید. به علت علاقه شدیدى كه به شراب و گوشت خوك داشتید، نتوانستید از آن صرف نظر كنید و با اینكه حقیقت برایتان آشكار شد از قبول آن سر باز زدید(364)
این امر اشاره به یك نكته دقیق روانشناختى دارد. آن نكته این است كه گاهى علت نپذیرفتن حق این است كه انسان آن را با دل بستگى ها و علایق خود در تعارض مىبیند. این تعارض باعث مىشود انسان براى رسیدن به خواسته ها و ارضاى تمایلاتش، حق را على رغم آنكه آن را فهمیده و شناخته، انكار نماید. قبلاً نیز اشاره كردیم كه این حالت كه انسان با علم و عمد، حق را انكار كند «جحود» نامیده مىشود و بدترین شكل كفر است: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ(365) كسى كه به چنین كفرى گرفتار آید مجازات او عذاب ابدى است.
( صفحه 230)