تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

مراتب عالى نیت

خود این مقام كه انسان به جایى برسد كه عبادتش به طمع بهشت یا ترس از جهنم نباشد، مراتب مختلفى دارد و همه كسانى كه به چنین مقامى مى‌رسند در یك حد و مرتبه نیستند. در روایات هم مى‌بینیم تعابیر مختلفى در این مقام به كار رفته است. در روایتى كه از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل كردیم تعبیر حضرت «شُكْراً» است. مى‌فرماید، گروهى خدا را براى «سپاس گزارى» عبادت مى‌كنند. طمع بهشت یا ترس از جهنم نیست كه آنان را به ركوع و سجود وا مى‌دارد، بلكه براى شكر نعمت هاى او عبادتش مى‌كنند. این، روحیه «حق شناسى» است كه محرك اینان براى عبادت و اطاعت مى‌شود. اینان حتى اگر بهشت و جهنمى هم در كار نباشد دست از عبادت خدا برنخواهند داشت؛ چرا كه وجدان آنها راضى نمى‌شود كه این همه نعمت هاى خداوند را نادیده بگیرند و بى هیچ سپاسى از كنار آن بگذرند! روحیه حق‌شناسى و نمك شناسى، چیزى است كه ما آن را كم و بیش در مورد انسان ها و خدماتى كه آنها به ما مى‌كنند درك كرده ایم. گاهى در مقابل كسى كه براى ما خدمتى انجام داده تعظیم مى‌كنیم صرفاً به این سبب كه فطرت انسانى مان راضى نمى‌شود سپاس‌گزار خدمت او نباشیم.
در قرآن كریم نیز به این مسأله اشاره شده است: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْن وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ(465) و به انسان در مورد پدر و مادرش سفارش كردیم؛ مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى. و از شیر باز گرفتنش در دو سال است. [آرى به او سفارش كردیم] كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است. مى‌فرماید: أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ؛ سپاس من و پدر و مادرت را به جاى آور. شاید نكته این‌كه شكر خدا و شكر نسبت به پدر و مادر را در كنار هم آورده این باشد كه در ابتدا، انسان ارزش كارها و خدمات پدر و مادر را بهتر از هر كار و خدمتى درك مى‌كند و برایش كاملاً مشهود و محسوس است. مى‌بیند كه مادر چگونه براى بزرگ شدن و
( صفحه 303)
آسایش كودك چه بى خوابى ها و سختى هایى را به جان مى‌خرد. شاهد و ناظر است كه پدر چگونه در سرما و گرما ساعت ها كار مى‌كند و عرق مى‌ریزد تا وسایل راحتى خانواده‌اش را فراهم آورد. از این رو، براى شكرگزارى و سپاس در برابر پدر و مادر كاملاً آمادگى دارد و اگر به او توصیه شود به راحتى مى‌پذیرد. وقتى در مقام حق‌شناسى و شكرگزارى نسبت به كارها و خدمات پدر و مادر برآمد كم كم این روحیه حق‌شناسى و شكرگزارى در او تقویت مى‌شود و به صورت «ملكه» در مى‌آید و نسبت به هر كسى كه خدمتى به او كرده و نعمتى به او داده باشد شاكر و سپاس‌گزار خواهد بود. از این رو هنگامى كه توجه مى‌كند همه نعمت ها را خدا به او عطا فرموده و بیشترین و بزرگ ترین خدمت ها را خدا به او كرده است به شكر و سپاس گزارى از او روى خواهد آورد.
تعبیر دیگرى كه براى بیان این مقام آمده «حُبّاً» است. امام صادق(علیه السلام) در روایتى مى‌فرماید: ... و لكِنّى اَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ(466) اگر بین دو نفر رابطه «محبت» به معناى واقعى آن شكل بگیرد و رابطه‌اى قوى و شدید باشد، دیگر محب در اندیشه آن نیست كه از محبوبش نفعى ببرد، بلكه به عكس، مى‌خواهد هر كار و خدمتى كه از دستش برمى آید براى محبوبش انجام دهد و چشم داشت هیچ پاداش و احسانى را از طرف محبوب ندارد. لازمه محبت خالص و شدید این است كه محب دیگر به خودش توجه ندارد، در همه جا فقط عكس رخ یار مى‌بیند و تمام وجودش را وقف او مى‌كند. در چنین رابطه‌اى محب دیگر به فكر آن نیست كه آیا عذابى در كار هست یا نه و بهشت و حورى وجود دارد یا خیر، بلكه تمام توجه او به خود محبوب و محبت او است.
تعبیر دیگرى كه در این زمینه وجود دارد تعبیرى است كه از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نقل شده است: ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نارِكَ و لا طَمَعاً فى جَنَّتِكَ لكِنْ وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتك(467) خدایا! من تو را به شوق و رغبت بهشتت یا از ترس آتشت پرستش نكردم، بلكه تو را شایسته پرستش یافتم پس تو را پرستیدم. اصلاً غیر از تو را شایسته پرستش نیافتم؛ اگر تو را نپرستم چه كس را بپرستم؟ و اگر به تو دل نبندم به كه دل ببندم؟!