تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

راه وصول به مقام «عبودیت»

تا این جا روشن شد كه كمال نهایى انسان قرب هرچه بیشتر به خداى متعال است و راه تقرب به خدا نیز عبادت و عبودیت است. حقیقت عبودیت، همان‌گونه كه از خود این كلمه نیز برمى آید، «عبد» بودن است. عبد به همان معنا كه خدا در قرآن مى‌فرماید: عَبْداً مَمْلُوكاً لا یَقْدِرُ عَلى شَیْء(82) بنده‌اى زر خرید كه هیچ كارى از او بر نمى‌آید. حقیقت وجود ما همین است كه ما چنان موجودى هستیم كه واقعاً از ما هیچ نمى‌آید. كمال ما هم به این است كه به این حقیقت برسیم و آن را با علم حضورى و شهودى كامل و آگاهانه درك كنیم؛ و آن زمانى است كه: تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوبِ حُجُبَ النُّورِ وَ تَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ؛ آن گاه كه هیچ حجابى حتى حجاب هاى نورانى باقى نماند و هیچ چیز بین خدا و بنده فاصله نباشد. در چنین حالى است كه بنده مى‌بیند از خودش هیچ ندارد و هرچه هست از «او» است. این همان «عبودیت محض» و حقیقت عبودیت است. جایى كه بنده تعلّق و ربط بودن خود به خدا را نه با چشم سر و دلیل عقل، كه با چشم دل و نور باطن مى‌بیند و مى‌یابد. در این حال مشاهده مى‌كند كه حقیقتاً هیچ اراده و تأثیرى و هیچ حركت و سكونى جز به وجود خداوند موجود نیست.
براى رسیدن به چنین مقامى اولین گام این است كه ما سعى كنیم هرچه بیشتر اراده خود را تابع اراده خدا قرار دهیم. انسان هاى عادى براى خود اراده مستقل قایلند. كسى كه مى‌گوید، خدا این را خواسته و من هم آن چیز دیگر را مى‌خواهم، خود را مستقل از خدا مى‌بیند. اصلاً
( صفحه 64)
همین كه ما «دو اراده» مى‌بینیم، اراده خدا و اراده خود، دالّ بر این است كه استقلال وجودى براى خود قایلیم. این نیز درجه‌اى از همان نداى «اَنَا رَبُّكُم(83) است كه فرعون سر مى‌داد و در مقابل خداى متعال ادعاى خدایى مى‌كرد. او هم اشكال كارش در این بود كه در عرض و در كنار خدا براى خود فاعلیت و تأثیر مى‌دید؛ البته تفاوتش با امثال ما این بود كه در این جهت به افراطى ترین درجات آن رسیده بود.
استقلال یعنى این‌كه من به خواست خدا كار ندارم؛ خدا خواستى دارد و من نیز خواستى؛ و این دقیقاً مقابل «عبودیت» است. عبودیت این است كه من از خودم اراده و خواستى ندارم، فقط یك اراده جارى است و باید جارى باشد، آن هم اراده خداى متعال است. بنابراین استقلال با عبودیت نمى‌سازد. انسان هرچه در عبودیت كامل‌تر شود، استقلالى كه براى خود قایل است كمتر مى‌شود؛ تا جایى كه به «عبودیت محض» مى‌رسد و «بنده كامل» مى‌شود؛ در آن مرحله ذره‌اى استقلال نمى‌بیند، به هر كه و هرچه مى‌نگرد جز جلوه خدا و شعاع نور وجود او چیزى به چشمش نمى‌آید.
از این رو اگر بخواهیم در مسیر بنده شدن گام برداریم اولین كار این است كه باید دل و خواسته هاى آن را كنار بگذاریم و خواسته خدا را محور اعمال و رفتارمان قرار دهیم. تشریع واجبات و محرمات در شریعت به همین منظور صورت گرفته است. انجام واجبات و ترك محرمات تمرینى است براى این‌كه ما كم كم بتوانیم همه كارهایمان را براساس خواست خدا انجام دهیم و جز به اراده او توجهى نداشته باشیم.