تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نمونه هایى از «اشمئزاز» در روزگار ما

این روزها در گوشه و كنار كشور اسلامى خودمان گاهى به این گونه افراد برخورد مى‌كنیم؛
( صفحه 138)
كسانى كه در نوشته ها و گفته هایشان مرتب از ملّیت و رسوم ملّى و نیاكان دم مى‌زنند و جشن چهارشنبه سورى مى‌گیرند و براى چنین كارهایى از پول بیت المال مسلمان ها هزینه مى‌كنند، اما هنگامى كه صحبت از خدا و شعایر دینى بشود ناراحت مى‌شوند! اینها كه در دل میانه‌اى با دین و خدا و قرآن ندارند اگر هم گاهى از این مسایل سخن مى‌گویند بنا بر مصلحت و براى فریب دادن مردم و جمع كردن رأى بیشتر است. اینان براى زنده كردن آداب و رسوم ملّى، هرچند نشانه هایى از كفر و شرك در آن باشد، بودجه اختصاص مى‌دهند، اما به مسجد و خدا كه مى‌رسند، مى‌گویند بودجه نداریم و مساجد باید مردمى باشد و از بودجه خود مردم اداره شود! آنان نه تنها خود براى تبلیغ اسلام، قرآن، ارزش هاى دینى و شهدا قدمى برنمى دارند، كه اگر كسى هم اسمى از شهدا و ارزش ها ببرد ناراحت مى‌شوند و مى‌گویند این حرف ها مربوط به سال هاى اوایل انقلاب و جبهه و جنگ بود و امروزه دیگر نباید مطرح شود. اینان همان هایى هستند كه قرآن مى‌فرماید: وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ. اینان نه تنها حاضر نیستند نسبت به كسانى كه احیاگر یاد خدا و ارزش هاى دینى در جامعه هستند تشكرى داشته باشند، كه از چنین مطالبى روى گردان نیز هستند. وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها(197) و كیست ستم كارتر از آن كس كه به آیات پروردگارش پند داده شده امّا از آن روى برتافت؟ مَثَل اینان شبیه بیمارى است كه از تشنگى مشرف به مرگ و هلاكت است و شما لیوان آبى خنك و گوارا برایش ببرید و او به جاى آن‌كه از شما تشكر كند آب را پس بزند و دور بریزد!
چنین كسانى مصداق تام «اولئك كالانعام» هستند؛ چرا كه علت «كالانعام» شدن را مى‌فرماید این است كه: لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها(198) كسى كه از قلب و چشم و گوشش، یعنى از ابزارهایى كه براى فهم و شناخت در اختیار دارد، براى درك و شناخت حق و حقیقت بهره نمى‌برد و از آن اعراض مى‌كند، چنین كسى انسانیتش در شُرف مرگ و در حال تبدیل شدن به حال «كالانعام» است. بهترین دارو براى چنین كسى ذكر و یاد خدا است، اما افسوس كه آن چنان به ورطه سقوط افتاده كه این آب
( صفحه 139)
حیات را كنار مى‌زند و از آن روى مى‌گرداند. به راستى چه كس مى‌تواند ستم كارتر از چنین انسانى باشد: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها. اینان نه تنها از سخن گفتن درباره خدا و حساب و كتاب و قبر و قیامت استقبال نمى‌كنند، بلكه مى‌گویند: امروزه دوران مدرنیته است و عصر تكلیف و بندگى و حساب و كتاب به سر آمده است! تكلیف براى انسان ها معیّن كردن و آنها را به بندگى و خاكسارى در برابر موجودى برتر دعوت كردن، مربوط به دوران برده دارى بود! در این عصر، بشر مدرن و متمدن طالب حقوق خویش است و مى‌خواهد حقوقى را كه هزاران سال از او دریغ داشته‌اند استیفا كند! «بنده» نامى زیبنده انسان نیست و انسان را به «بندگى» طلبیدن بزرگ ترین اهانتى است كه مى‌توان در حق او روا داشت!
آیا چنین كسانى مصداق تام و اتمّ آیه «اشمئزاز» نیستند؟ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ(199) اینان در باطن هیچ اعتقادى به خدا و اسلام ندارند و از طرح صحبت هایى نظیر خدا و اسلام و شهدا و ارزش ها واقعاً ناراحت مى‌شوند و تا آن جا كه بتوانند، آشكار و پنهان سعى مى‌كنند مانع طرح آنها شوند. اگر هم جایى نتوانند جلوى اصل آن را بگیرند، سعى مى‌كنند ظاهرى بى محتوا بیش نباشد. تا آن جا كه بتوانند، تلاش مى‌كنند به جاى ترویج فرهنگ قرآن و ارزش هاى دینى، موسیقى و رقص و ترانه خوانى را به انحاى مختلف رواج دهند! آن جا هم كه نتوانند و مجبور باشند در برنامه هایشان بالاخره جایى هم براى قرآن در نظر بگیرند، آن را در صوت و لحن و تجوید و «اللّه» و «احسنت» گفتن براى قارى قرآن خلاصه مى‌كنند. آیا قرآن فقط براى این نازل شده كه آن را زیبا بخوانیم، یا یك آیه طولانى را با یك نفس تلاوت كنیم؟! اگر قرآنى خواندیم كه هیچ معنا و تفسیر آن را نفهمیدیم و هیچ درسى از آن نگرفتیم، «اللّه» و «احسنت» گفتن براى این قرائت قرآن، با كف زدن و هورا كشیدن براى خواننده‌اى كه ترانه مى‌خواند چه تفاوتى دارد؟! این نقشه شیاطین است كه مى‌خواهند آن جا هم كه توجه ها به قرآن معطوف شده، آن را از اثر حیات بخشش تهى كنند.
البته توجه به این نكته لازم است كه اگر كسانى مى‌خواهند مردم را متوجه خدا كنند خود نباید غافل باشند. اگر یك روحانى بخواهد مردم را به خدا دعوت كند و درس توجه و به یاد
( صفحه 140)
خدا بودن به مردم بدهد، باید بگونه‌اى باشد كه مردم اول این توجه و ذكر را در رفتار و زندگى خود او ببینند. انسان نباید به این كار به عنوان یك شغل نگاه كند و صرفاً به عرضه این متاع به دیگران بسنده كند در حالى كه خود از آن بى بهره است.
خلاصه و نتیجه آنچه در بحث این جلسه گفتیم این شد كه نگاه ما به عالم هستى باید به گونه‌اى باشد كه اثر و مؤثر را با هم ببینیم و از دیدن آنها به یاد پدید آورنده و خالق آنها بیفتیم. اگر باران را مى‌بینیم و از آن لذت مى‌بریم، به كسى هم كه این باران را نازل كرده است بیندیشیم و این آب را با غفلت ننوشیم؛ آبى گوارا كه همه اسباب به وجود آمدن آن را دست خالقى توانا فراهم كرده است: أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ . أَ أَنْتُمْ أَنْزَلتمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ. لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ(200) آیا آبى را كه مى‌نوشید دیده اید؟ آیا شما آن را از [دلِ]ابر سپید فرود آورده اید، یا ما فرود آورنده ایم؟ اگر بخواهیم آن را تلخ مى‌گردانیم، پس چرا سپاس نمى‌دارید؟
اگر انسان خود را عادت دهد كه به همه چیز از آن جهت كه فعل و مخلوق خدا است توجه كند آن گاه از دام غفلت رهایى مى‌یابد و روز به روز در نردبان تكامل انسانى كه همان قرب الى اللّه است بالاتر مى‌رود و به مقصد اعلا و قصواى خلقت نزدیك‌تر مى‌گردد.
( صفحه 141)