تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تلازم «معرفت الله» با «معرفت نفس»

همه ما در زندگى خود تجربه كرده‌ایم كه گاهى آن چنان غرق محیط اطراف و جستجوى لذت هاى حاصل از مسایل و اشیاى دور و برمان مى‌شویم كه به كلى از خود و این‌كه كیستیم و كجاییم و به دنبال چه هستیم، غافل مى‌شویم. این حالت به خصوص در مواقعى پیش مى‌آید كه انسان به برخى سرگرمى هاى بسیار تند و مهیج مشغول مى‌شود. اینها مواردى هستند كه «لهو» نامیده مى‌شوند و در شریعت از آنها مذمت شده و بعضى از مراتب آن هم تحریم شده است. هنگامى كه انسان این گونه غرق در محیط و دنیاى اطراف خود مى‌شود، حالت «از خود بیگانگى» و خود فراموشى به انسان دست مى‌دهد. علامت آن هم این است كه فرد آن چنان با افراد و محیط اطراف خو گرفته و خود را به كلى فراموش كرده، كه از به یاد خود بودن و به خود توجه كردن ناراحت مى‌شود و وحشت دارد! گاهى كه تنها مى‌شود و فرصتى دارد كه بیندیشد كیست، از كجا آمده، چه باید بكند و روى در كجا دارد؛ مضطرب و نگران مى‌شود و دوست دارد خود را در جایى قرار دهد كه دیگران هم در كنارش باشند؛ گویى از خود مى‌ترسد! انسانى كه خودش براى خود از همه كس عزیزتر است و باید خود را به خویش نزدیك‌تر از همه احساس كند، كارش به جایى مى‌رسد كه از بودن با خود وحشت مى‌كند! این حالت در اثر عادتى است كه فرد به پرداختن به بیرون از خود و محیط اطراف و دیگران پیدا كرده است. همین حالت، زمینه بسیارى از انحراف ها و سقوط هاى انسان است.
سرّ این مسأله آن است كه انسان موجودى «آگاه» است و «آگاهى» و «علم» عین ذات انسانى و هویت انسان است؛ ازاین رو اگر «خودآگاهى» در وجودش كم رنگ شود با انسانیت خودش فاصله مى‌گیرد و این همان از خودبیگانگى است. در زمینه بحث «از خودبیگانگى» نظریه پردازان غربى، حرف ها و مطالب مختلفى را مطرح كرده‌اند، ولى این بحث در معارف اسلامى و كلمات اهل بیت(علیهم السلام) به صورتى بسیار عمیق‌تر مطرح شده است.
از دیدگاه معارف اسلامى، اگر توجه به «خود» به شكلى صحیح انجام گیرد و تقویت شود،
( صفحه 112)
سرانجام به «معرفت اللّه» مى‌انجامد: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ(165) آن‌كه «خود» را شناخت، محققاً خداى خویش را شناخته است. ما معمولاً این روایت را كه به طرق مختلف، هم از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و هم از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده، تعبداً مى‌پذیریم و هركس به فراخور حال خود توجیهى براى آن مى‌كند؛ اما اگر كسى به حقیقتِ «معرفت نفس» دست پیدا كند، این مسأله را به عیان مشاهده مى‌كند و مى‌یابد كه معرفت نفس رویه دیگرى از معرفت ربّ است. مهم این است كه نمى‌فرماید، معرفت نفس راهى است براى معرفت ربّ، بلكه سخن از توأم بودن این دو معرفت است و این‌كه اگر كسى حقیقت نفس خود را بشناسد در حقیقت خدا را شناخته است.
در هر حال استفاده تلازم «معرفت نفس» و «معرفت اللّه» از آیه شریفه عَلَیْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا یَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ، معنایى دقیق و عمیق است كه مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان به آن اشاره فرموده‌اند. البته معانى و مطالب دیگرى نیز در مورد این آیه مطرح است كه چون ما فعلا در صدد تفسیر این آیه نیستیم از ذكر آنها خوددارى مىورزیم.