همان طور كه در جلسه قبل اشاره كردیم در مراحل تفكر، انسان به این نتیجه مىرسد كه آفرینش جهان بیهوده و عبث نبوده بلكه در پى غایت و هدفى است. هدف نهایى خلقت انسان این است كه با اختیار خود راه تكامل را پیموده و مستحق دریافت رحمت الهى و بهشت و نعمت هاى ابدىِ خداوند شود. البته چون اختیارْ مطرح است، از این رو ممكن است انسان هایى نیز با سوء استفاده از اختیار خود، گناهان و اعمال ناشایستى انجام مىدهند و مستحق غضب و سخط الهى و دوزخ و عذاب او گردند.
یكى از موضوعات مهمّى كه باید درباره آنها فكر كرد «مقایسه دنیا و آخرت» است. پس از آنكه به این نتیجه رسیدیم كه زندگى انسان محدود به این دنیا نیست و پس از مرگ نیز در آخرت ادامه خواهد یافت، مقایسه بین این دو زندگى، و تفكر در باره آنها مىتواند كمكى مؤثر براى پیمودن مسیر تكامل باشد. قرآن كریم نیز مىفرماید: كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَكُمُ الْآیاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ(260) این گونه خداوند آیات [خود را] براى شما روشن مىگرداند، باشد كه در باره دنیا و آخرت بیندیشید. پس از آنكه توجه پیدا كردید كه علاوه بر زندگى دنیا، آخرتى نیز در كار است، اكنون دنیا و آخرت را در كنار هم بگذارید و آن دو را با هم مقایسه كنید.
در این جا به مهم ترین وجوه تمایز بین زندگى دنیا و زندگى آخرت، كه شایسته است انسان درباره آنها تأمل كند، اشاره مىكنیم:
1. محدود بودن دنیا و بى نهایت بودن آخرت: قرآن كریم در آیات متعددى به این مطلب اشاره دارد كه انسان به حسب طبع مادى خود به زندگى دنیاى مادى گرایش دارد و آن را بر آخرت ترجیح مىدهد. سپس متذكر مىشود كه این كار اشتباه است و این زندگى آخرت است كه بر زندگى دنیا ترجیح دارد: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى(261) لیكن [شما] زندگى دنیا را بر مىگزینید، با آنكه [جهان] آخرت نیكوتر و پایداتر است. در این آیه شریفه اشاره شده به اینكه زندگى آخرت «اَبْقى: پایدارتر» است. این مطلب یكى از تفاوت هاى مهم و اساسى زندگى دنیا و زندگى آخرت است. براى تشریح این مطلب ذكر
( صفحه 166)
مثالى مناسب است:
اگر انسانى را فرض كنیم كه در طول یك صدسال از ابتدا تا انتهاى عمرش مشغول نوشتن عددى باشد. براى اینكه آن عدد، بزرگ ترین عدد ممكن هم باشد، فرض مىكنیم تمامى رقم هایى كه كنار هم مىنویسد، 9 باشد: ...9999999999. طبیعى است چنین عددى بسیار بزرگ خواهد بود، به حدى كه خواندن آن و حتى تصور ذهنى آن عدد براى ما ناممكن است. اما این عدد با همه بزرگى اش، باز هم براى بیان طول زندگى آخرت، كافى نیست؛ چرا كه طول زندگى آخرت «بى نهایت» است و این عدد هر چه هم بزرگ باشد عددى محدود است و نشانه محدودیتش هم این است كه مىتوان نُه هاى فراوان دیگرى به آن اضافه كرد. حتى اگر عمر این انسان را هزار یا ده هزار سال هم فرض كنیم كه در تمام طول عمر مشغول نوشتن چنین عددى باشد، باز هم آن عدد نمىتواند بیان گر طول زندگى آخرت باشد! چرا كه آن هم محدود است. هم چنین اگر این عددى را كه مثلاً در طول عمر ده هزار ساله یك انسان نوشته شده، صد برابر، هزار برابر، یك میلیون برابر، یك میلیارد برابر و حتى میلیاردها برابر كنیم و بگوییم اندازه طول زندگى آخرت به اندازه این عدد است، باز هم ادعاى درستى نیست؛ چرا كه آن عدد نیز با همه بزرگىاش ـ كه حتى از تصور ما بیرون است ـ عددى است محدود و حال آنكه زندگى آخرت از نظر زمانى نامحدود است!
آیا به راستى اگر انسان را بین زندگى صدساله دنیا و این زندگى بى نهایت مخیّر كنند عقل حكم مىكند كه كدام را برگزیند؟! اگر ما را مخیّر كنند كه یك سال با تمام وسایل و امكانات رفاهى در محلى زندگى كنیم یا اینكه دو سال در جایى دیگر كاملاً مساوى و با همان امكانات زندگى كنیم، ما قطعاً دو سال را انتخاب مىكنیم. آن گاه چگونه است كه ما را بین زندگى صدساله پر مرارت دنیا و زندگى بى نهایت و در كمال آسایش و آرامش و ناز و نعمت آخرت مخیّر مىكنند و ما زندگى دنیا را انتخاب مىكنیم؟! اگر در این كار خود نیك بیندیشیم شاید در تصمیم و رأى خود تجدید نظر كنیم: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى(262)
2. توأم بودن لذت هاى دنیا با مرارت و سختى: برترى زندگى دنیا نسبت به زندگى آخرت، تنها به جهت طولانىتر بودن زندگى آخرت نیست؛ بلكه زندگى آخرت از جهات دیگرى نیز نسبت به زندگى دنیا برتر است. یكى از این برترى ها آن است كه: لذت ها،
( صفحه 167)
خوشى ها و كام یابى هاى آخرت، ذرهاى سختى، تلخى، ناراحتى و مرارت به همراه ندارد و لذت محض است؛ در حالى كه هر لذتى از لذت هاى دنیا را كه در نظر بگیریم حتماً در كنار آن سختى ها، مشكلات، ضررها و ناراحتى هایى وجود دارد. براى رسیدن به یك غذاى خوشمزه و لذت خوردن آن، ابتدا چقدر باید تلاش كنید تا پول لازم را براى خرید آن تحصیل كنید. سپس باید مواد لازم آن از قبیل گوشت، برنج، حبوبات، روغن و مانند آنها را تهیه كنید. پس از آن نیز باید كلّى وقت بگذارید و زحمت بكشید تا آن غذا را بپزید و آماده كنید. خلاصه باید این همه مقدمات را طى كنید تا بتوانید لذت یك لقمه غذاى خوشمزه را بچشید! زحمت شستن ظرف ها یا انواع بیمارى ها و افزایش چربى، اوره و چاقى و خلاصه دردسرهاى پس از غذا خوردن نیز براى خود عالَمى دارد! ملاحظه مىكنید كه براى یك لحظه لذت كوتاه كه به هنگام خوردن آن غذا به شما دست مىدهد چقدر مقدمات و مؤخرات دردسرآفرین را باید متحمل شوید؟! تازه در این محاسبه، زحمت ها و رنج هایى را كه دیگران متحمل مىشوند تا این یك لقمه غذا تهیه شود از قلم انداخته اید! كشاورزى كه گندم را با رنج فراوان تولید كرده، مراحلى كه تا آرد شدن طى شده، نانوا و كسانى كه در پخت نان سهیم بودهاند، برنج كارى كه برنج را كاشته، زحمت هاى كارخانه و ماشین هاى حمل بار تا مرحلهاى كه برنج به دست شما رسیده، كارهاى مختلفى كه براى تولید روغن این غذا كشیده شده، و ده ها زحمت پیدا و ناپیداى دیگر. هر لذت دنیایى را كه در نظر بگیریم همین داستان تكرار مىشود. به همین صورتى كه در این مثال گفتیم، فكر كنید كه مثلاً براى رسیدن به لذت تفریح و یك مسافرت به كنار دریا و شمال، چقدر مقدمات و مؤخرات را باید طى كنید! زحمت ها و مرارت ها و رنج هایى كه براى برخى لذت هاى دنیا وجود دارد با این مثال ساده به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و بسیار بیشتر است. اگر كسى بخواهد به لذت داشتن مدرك دكترا و شخصیت اجتماعى یا درآمد حاصل از آن برسد چقدر باید تلاش كند؟! سال ها و روزها و شب هاى متمادى باید با جدیت و كوشش تمام درس بخواند، در سرما و گرما به مدرسه و دانشگاه برود، بى خوابى ها بكشد تا پس از سال ها انتظار و تلاش به آن لذت دست یابد!
اما لذت هاى آخرت این گونه نیستند؛ آنها لذت خالص و محض هستند. نه قبل و نه بعد از آن، زحمتى براى انسان ندارند و براى رسیدن به آنها طىّ مراحل مقدّماتى لازم نیست، تبعات بعدى هم ندارند. ذرّهاى خستگى و ملال از آنها براى انسان پیدا نمىشود. حتى قرآن از برخى
( صفحه 168)
نعمت هایى نام مىبرد كه در این دنیا با آثارى سوء همراه هستند اما این لذت در آخرت و در بهشت وجود دارد بدون آنكه اثر سوئى داشته باشد. مثلاً شراب هاى دنیایى مست كنندهاند و عقل انسان را زایل كرده، او را از حالت عادى خارج مىكنند. در اثر افراط در مصرف آن نیز سردرد و بیمارى هاى مختلف كبد و ریه و قلب و سایر بیمارى ها گریبان گیر انسان مىشود. اما قرآن مىفرماید در بهشت شراب وجود دارد و آن را اینچنین توصیف مىكند: وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْر لَذَّة لِلشّارِبِینَ(263) و رودهایى از شراب كه [در آنها]براى نوشندگان لذتى است. اولا مىفرماید، یك قطره و یك فنجان نیست، جویبارها و نهرهایى از شراب جارى است! ثانیاً مىفرماید آن شراب سردرد و مستى ندارد: لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ(264) نه از آن سر درد گیرند و نه بى خرد گردند. تعبیر قرآن این است كه هیچ رنجى در بهشت به انسان نمىرسد: لا یَمَسُّهُمْ فِیها نَصَبٌ(265) هیچ رنجى در آنجا به ایشان نمىرسد. یكى از نگرانى هاى انسان در مورد نعمت ها و لذت هاى دنیا این است كه از دست انسان خارج مىشود و تمام مىگردد، اما در بهشت چنین نگرانى وجود ندارد: وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ(266) و نه از آن جا بیرون رانده مىشوند. در بهشت، دیگر انسان نگران نیست كه نكند فردا این لذت و نعمت تمام شود. خیالش آسوده است كه این لذت و آسایش، ابدى و همیشگى است: یُدْخِلُهُمْ جَنّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها(267) و آنان را به بهشت هایى كه از زیر [درختان] آن جوى هایى روان است در مىآورد؛ همیشه در آن جا ماندگارند.