یكى از ویژگى هاى انسان نسبت به حیوانات این است كه انسان در ارضاى میلها و
( صفحه 218)
خواسته هایش هیچ حد و مرزى را نمىشناسد؛ به عبارت دیگر، انسان «بى نهایت طلب» است. خداوند رهبر كبیر انقلاب حضرت امام را رحمت كند و بر درجات ایشان بیفزاید؛ ایشان در این باره گاهى این مَثَل را بیان مىفرمودند كه: انسان ابتدا آرزو مىكند تا درآمدى به اندازهاى كه لقمه نانى در بیاورد داشته باشد و به قول معروف، به همین مقدار كه سقفى بالاى سرش باشد و آبرویش محفوظ بماند قانع است. اما اگر به این مقدار رسید، كم كم دلش مىخواهد خانه بزرگ ترى داشته باشد. پس از اینكه به آن خانه رسید در صدد بر مىآید وسایل زندگى و رفاهى بیشتر و بهترى تهیه كند. و خلاصه، همین طور آن قدر ادامه مىدهد كه آرزو مىكند همه كره زمین متعلّق به او باشد. اگر همه كره زمین را هم به او بدهند، هوس تصرف و تملك كره ماه به سرش مىزند و هم چنان بالا مىرود تا به آن جا مىرسد كه به فكر مىافتد اگر در كهكشان یا كهكشان هاى دیگر هم كراتى هست آنها را هم تصاحب كند! خلاصه، خواسته هاى انسان «حدّ یَقِف» ندارد و این ویژگى در همه انسان ها وجود دارد. حضرت امام(رحمهم الله) از همین جا استدلال مىكردند كه بنابراین انسان طالب كمال بى نهایت است و چون كمال بى نهایت جز در ذات اقدس الهى یافت نمىشود، پس انسان فطرتاً خداطلب است.
على رغم اینكه انسان بى نهایت طلب است و هر كمالى را در حد بى نهایت آن جستجو مىكند، اما مىبینیم بسیارى از انسان ها به خدا و دین و تقرب الى الله و مقامات معنوى كه مىرسند این جا كُمیتشان لنگ مىشود! با اینكه ما مىدانیم مراتب ایمان و مقام هاى معنوى و بهره مندى از نعمت ها و رحمت الهى در حد بى نهایت است، اما معمولاً به همان مرتبه اول یا مراتب بسیار پایین آن قانعیم و براى نیل به مراتب بالاتر آنها تلاشى نمىكنیم! چگونه است كه در زمینه مسایل مادى حتى به كره ماه و سایر كرات در دیگر كهكشان ها قانع نیستیم، اما در معنویات به اندازه نان و پنیر و بخور و نمیرى و حتى پایینتر از آن بسنده مىكنیم؟! قانعیم به همین كه در بهشت شیر و عسلى به ما بدهند! یا حتى پایین تر، همین كه اجازه دهند قدمى در بهشت بزنیم ما را بس است! و یا حتى گاه از آن هم پایین تر، همین كه ما را جهنم نبرند راضى هستیم! قطعاً چنین چیزى بر اساس فطرت ما نیست. ما فطرتاً در هیچ زمینهاى به هیچ حدى قانع نیستیم. اینكه احیاناً در زمینه مسایل معنوى و تقرب به درگاه الهى چنین حالتى در ما وجود دارد قطعاً ناشى از ضعف و بیمارى و مرضى در روح ما است. نظیر اینكه انسان به طور طبیعى غذا خوردن، به خصوص غذاى لذیذ را دوست دارد، اما گاهى به علت بیمارى چنان مىشود
( صفحه 219)
كه گرچه ساعت ها است غذا نخورده، هیچ اشتها و میلى به غذا ندارد و اگر هم لقمهاى بخورد حالت تهوع به او دست مىدهد. چنین حالتى طبیعى نیست بلكه فقط به هنگامى كه جسم ما بیمار است و دچار اشكال و اختلالى شده، این مسأله پیش مىآید. در بُعد روحى نیز همینگونه است. ما به طور طبیعى باید در همه زمینه هاى كمال، بى نهایت طلب باشیم؛ اگر در زمینه كمالات روحى و معنوى این گونه نیستیم نشان از نوعى بیمارى در روح ما است و باید در صدد اصلاًح آن برآییم. بسیارى از ما اگر به نفس خودمان مراجعه كنیم، مىبینیم اگر اطمینان داشته باشیم كه حتماً نازل ترین مرتبه بهشت را به ما خواهند داد و ما را به جهنم نخواهند برد، دیگر خیالمان آسوده مىشود و حركتى براى بیشتر از آن نمىكنیم و ترجیح مىدهیم مشغول دنیا و مادیات باشیم! به هر حال این واقعیتى است كه وجود دارد و همانگونه كه گفتیم نشان از نقص نفس و ضعف ایمان ما دارد. باید از خدا بخواهیم كه این حالت را از ما برطرف كند تا در زمینه مسایل و كمالات معنوى نیز نظیر مسایل مادى «حدّ یَقِف» نشناسیم و به هیچ حد و مرزى قانع نباشیم. گرچه بین ایمان ما و ایمان اولیاى الهى میلیون ها مرتبه فاصله وجود دارد، اما این تمنّا و آرزو را در خود ایجاد كنیم كه، من هم مىخواهم به آن مقام ها واصل شوم. اگر ما بخواهیم، خداى متعال بخلى ندارد. این مراتب را براى كسى غیر از ما بندگانش خلق نكرده و همه انبیا را هم فرستاد تا ما را به آنها دعوت كنند؛ بنابراین از اعطاى آنها به بندگان دریغى ندارد و اشكال از ضعف همّت ما است. «گر گدا كاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست»؟!