در پاسخ كسانى كه دستورات دینى را مانع حركت به سوى رشد و توسعه اقتصادى مىدانند این نكته نیز قابل توجه است كه برخى از جامعه شناسان غربى اظهار كردهاند كه اصولا یكى از عوامل پیشرفت اقتصادى اروپا و غرب در قرن شانزده و هفده، عامل دینى و «اخلاق پروتستان» بود. پروتستان كه یكى از سه مذهب معروف مسیحیت (كاتولیك، ارتدوكس، پروتستان) است و در قرن شانزده پایهگذارى شد، پیروان خود را به زهد و استفاده كمتر از دنیا دعوت مىكرد. ماكس وِبِر، جامعه شناس معروف آلمانى، در كتابى با نام «اخلاق پروتستان و روح سرمایه دارى» مدعى شده كه پیشرفت جامعه غرب از آن زمان شروع شد كه مذهب پروتستان در آن رواج پیدا كرد. او مدعى است، در بین كشورهاى اروپایى، آنهایى كه مردمشان پروتستان مذهب بودند پیشرفتشان در زمینه اقتصاد بیشتر بود؛ و این مطلب را مربوط به اخلاق پروتستان مىداند كه به وارستگى از دنیا و كم مصرف كردن توصیه مىكند. این دستور باعث گردید مردم كمتر مصرف كنند و بیشتر به پس انداز سرمایه روى بیاورند. انباشت این سرمایه ها بر روى هم باعث تقویت بنیه اقتصادى كشورهاى غربى شد و در نهایت نیز به رشد و توسعه اقتصادى آنها منجر گردید.
البته استدلالى كه ماكس وبر براى چگونگى پیدایش رشد و توسعه در غرب كرده، از نظر ما تمام نیست، اما غرض این است كه ببینیم حتى برخى از كسانى كه به دین و پیامبران الهى اعتقاد ندارند، نظرشان این است كه تعالیم انبیا در زمینه زهد و قناعت باعث پیشرفت اقتصادى، و نه عقب ماندگى در این زمینه، مىشود.
در هر حال همانگونه كه توضیح دادیم توصیه هاى دین به زهد و قناعت و مصرف كمتر هیچ منافاتى با كار و تولید بیشتر ندارد. كاملاً ممكن است كه مردم و ملتى از نظر تولید ثروت ملى در درجه اول قرار داشته باشند، اما مصرفشان از بسیارى كشورها پایینتر باشد. جمع این دو مسأله مشتمل بر هیچ تناقضى نیست.
( صفحه 188)
از سوى دیگر، كسانى كه تمام توجهشان به دنیا است و روحیه مصرف گرایى و تلذذ هر چه بیشتر دارند، در اثر افراط در این امر مشكلاتى را براى خود و جامعه به وجود مىآورند. بسیارى از این افراد براى رسیدن به پول و لذت بیشتر دست به دزدى، خیانت، اختلاس، ارتشا و كارهایى از این قبیل مىزنند. در نگاه كلان، گاهى هزینه هایى كه صرف مقابله با این امور مىشود به حدى زیاد است كه درآمد ملّى یك كشور را تحت الشعاع قرار مىدهد. طبق آمارهایى كه كشورهاى پیشرفته غربى، خود منتشر مىكنند، هزینه هایى كه آنان براى معالجه بیمارى هاى عصبى و برخى بیمارى ها نظیر ایدز صرف مىكنند رقم بسیار بالایى را تشكیل مىدهد. بیمارى هاى عصبى و ایدز دو ره آورد روحیه مصرف گرایى و تلذذ هر چه بیشتر هستند. اگر پول ها و امكاناتى را كه در این كشورها براى پلیس، زندان ها، ندامت گاه ها و مسایل مربوط به جرم و جنایت هزینه مىشود به این رقم اضافه كنیم، خواهیم دید كه رقم آن كاملاً قابل توجه و تأمل است. اگر این كشورها پیشرفت و صنعت و تولید را با اخلاق، زهد، قناعت و روحیه كم مصرف كردن همراه مىكردند بسیارى از این هزینه ها پیش نمىآمد.
به هر حال اگر ما دین و دستورات دینى را درست بفهمیم و عمل كنیم، خواهیم دید كه هم دنیا و هم آخرت ما آباد خواهد شد. متأسفانه ما «زهد» را به «تنبلى» و توكل را به «بى عارى و بى كارى» معنا مىكنیم، و آن گاه نتایج سوء تنبلى و بى كارى رابه دین نسبت مىدهیم. هیچگاه معناى زهد و توكل، تنبلى و بى كارى نیست. اسلام به زهد و توكل دعوت كرده، نه به تنبلى و بى كارى. اشكال در ما است كه این دو مفهوم را بد معنا مىكنیم و برداشت غلطى از آنها داریم. دو مفهومى كه مىتوانند در رفتار و شخصیت فرد و ترقّى و پیشرفت جامعه تأثیراتى بسیار مثبت داشته باشند، در اثر برداشت هاى غلط ما به عواملى بازدارنده تبدیل شدهاند.
دستور و شعار اسلام این است كه: لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً(301) خداوند هرگز بر مؤمنان، براى كافران راه[ تسلّطى] قرار نداده است. آیا امروزه این پیام جز با كار و تولید و پیشرفت بیشتر در عرصه علم و صنعت قابل تحقق است؟ اسلام مىگوید: وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ(302) عزت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است. آیا در جهان
( صفحه 189)
امروز با تنبلى و بى عارى و بى كارى مىتوان انتظار داشت كه مؤمنان و مسلمانان عزیز باشند؟ اگر فقط همین دو آیه را از دستورات قرآن و اسلام در نظر بگیریم، خواهیم دانست كه باید مسلمانان و جوامع اسلامى شب و روز در عرصه علم و تولید و صنعت و فن آورى تلاش كنند تا مجبور نباشند براى كوچك ترین نیازمندى هاى خود دست نیاز به سوى كفار و دشمنان خدا دراز كنند و ضمن هموار كردن راه تسلط آنان بر خود، عزت خویش را نیز زیر پا بگذارند.
اگر كسى براى تحقق عملى این دو آیه و به قصد امتثال امر الهى و تحقق خواسته خداوند به تحقیق علمى پرداخت و به كار و تولید روى آورد، این نه تنها دنیازدگى نیست كه عین عبادت و تقرب الى الله است. چه كسى مىتواند اسلام را به ترویج و تبلیغ تنبلى و بى كارى متهم كند در حالى كه نظر اسلام این است كه: اِنَّ الْعِبادَةَ عَشَرَةُ اَجْزاء تِسْعَةٌ مِنْها طَلَبُ الْحَلالِ(303) همانا عبادت ده جزء است كه نُه جزء آن در جستجوى روزى حلال برآمدن است. آرى، اسلام كار در مزرعه و كارخانه و اداره را كه براى كسب درآمد به منظور اداره زندگى و توسعه بر زن و فرزند انجام شود، عبادت مىداند نه طلب دنیا و فریفته دنیا شدن!
اگر اشكال و ایرادى هست در فهم و برداشت هاى غلط ما و یا احیاناً نوع نگاه ما به دنیا و نیت و انگیزه ما در كار و تولید است؛ وگرنه در صورتى كه اسلام را درست بفهمیم و بعد هم درست به آن عمل كنیم، خواهیم دید كه خیر و سعادت دنیا و آخرت ما را تضمین خواهد كرد.
( صفحه 191)