تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ذكر قلبى یا ذكر لفظى؟

یكى از سؤالاتى كه درباره «ذكر» مى‌توان مطرح كرد این است كه آیا «الفاظ» در ایجاد توجه به خدا نقش اصلى را بازى مى‌كنند یا حقیقت ذكر همان توجه و «ذكر قلبى» است؟
شاید در ابتدا به نظر بیاید كه پاسخ این سؤال بسیار روشن است و آن هم این است كه، حقیقت ذكر، «ذكر قلبى» است وگرنه صرف لقلقه زبان و چرخاندن تسبیح در دست مشكلى را حل نمى‌كند؛ و اگر به ذكر لفظى هم بها داده شده از آن جهت است كه راهى براى توجه و ذكر قلبى است.
اما به نظر مى‌رسد این پاسخ مختصر كافى نباشد و جاى این هست كه در این باره بحث و بررسى بیشترى انجام دهیم. اگر بپذیریم كه حقیقت ذكر همان ذكر قلبى است، اولین سؤالى كه به ذهن مى‌آید این است كه پس بیان این همه اذكار لفظى خاص و تأكید بر گفتن آنها در معارف اهل بیت(علیهم السلام) چیست؟ آیا اگر ما سعى كنیم همیشه دلمان را متوجه خدا كنیم، دیگر نیازى به ذكر لفظى نیست؟
در میان فِرق متصوفه، كسانى هم در زمینه ذكر لفظى و هم در زمینه ذكر قلبى راه افراط و تفریط را پیش گرفته‌اند. گروهى از آنان آن چنان بر ذكر لفظى تأكید مىورزند كه «حلقه هاى ذكر» تشكیل مى‌دهند و در جلساتى دور هم مى‌نشینند و با آهنگ و حركاتى خاص اذكارى را
( صفحه 121)
با صداى بلند ساعت ها با هم تكرار مى‌كنند و اصطلاحاً آن را «ذكر جلىّ» مى‌نامند. از سوى دیگر نیز برخى فرقه هاى آنها به اذكار لفظى توجهى ندارند و فقط به ذكر قلبى اكتفا مى‌كنند. خود من برخى از اینها را دیده‌ام كه نماز مى‌خوانند بدون آن‌كه از اول تا آخر نماز لبشان حركت كند و چیزى بگویند! تمام اجزاى نماز را از قرائت گرفته تا سجده و ركوع، همه را با سكوت كامل انجام مى‌دهند. دلیلى هم كه براى این كار مى‌آورند این است كه ذكر لفظى فقط براى این است كه دل توجه پیدا كند، وقتى دل ما توجه داشت دیگر ذكر لفظى لزومى ندارد، بلكه اصلاً مانع و مزاحم نیز هست!
از دیدگاه معارف اهل بیت(علیهم السلام) هر دوى این گرایش ها انحراف است. با مراجعه به قرآن و روایات، مى‌بینیم اذكار خاصى تعیین و بر گفتن آنها تأكید شده است. حتى در برخى روایات تأكید شده كه عین همان لفظى كه حضرت فرموده، بى هیچ كم و زیادى باید گفته شود؛ نمونه آن، روایتى است كه مرحوم علامه مجلسى در بحار آن را نقل كرده است. بر حسب این روایت، عبدالله بن سنان از امام صادق(علیه السلام) نقل مى‌كند كه آن حضرت فرمودند: به زودى شبهه هایى به شما روى مى‌آورد در حالى كه امام و راهبرى كه شما را هدایت كند در میان شما نخواهد بود. از آن شبهه ها نجات نمى‌یابد مگر كسى كه «دعاى غریق» را بخواند. عبداللّه بن سنان مى‌گوید، عرض كردم دعاى غریق چگونه است؟ حضرت فرمودند، چنین مى‌گویى: یا اَللّهُ یا رَحمانُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِكَ. سپس من دعا را این گونه خواندم: یا اَللّهُ یا رَحْمانُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلوبِ وَ الاَبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِكَ. حضرت فرمودند، خداوند «مُقَلِّبَ القُلوبِ وَ الاَبصار» هست، اما دعا را همان‌گونه كه من گفتم بخوان: یا مُقَلِّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِكَ(173) مى‌بینیم كه حضرت از اضافه كردن یك كلمه «والابصار» نهى مى‌كنند و تأكید دارند ذكر به همان صورتى كه خود فرموده‌اند گفته شود.
هم چنین «قرائت» در نماز واجب است و حتماً باید حمد و سوره را بر «زبان» جارى ساخت. یا تشهد و سلام و سایر اذكار نماز حتماً باید با زبان ادا گردد و صرف توجه قلبى كافى نیست و تكلیف واجب را از گردن انسان ساقط نمى‌كند.
بنابراین سخنانى نظیر این‌كه «هدف اصلى توجه قلبى است و این اذكار مقدمه آن هستند و
( صفحه 122)
اگر كسى بتواند بدون ذكر لفظى، ذكر قلبى داشته باشد همان كافى است» مطالبى باطل است كه گوینده آن یا غافل و جاهل است یا اغراض و اهدافى سوء در سر دارد. این حرف نظیر همان سخن است كه بعضى مى‌گویند: «دل باید پاك باشد، تقیّد به دستورات شرع و حلال و حرام مهم نیست!!» در نظر اینان اگر دل انسان پاك باشد هرچه هم گناه و معصیت بكند چندان اهمیتى ندارد! شاید شما نیز به افرادى برخورد كرده باشید كه حكم حجاب را در اسلام مى‌دانند، ولى با این وجود، حجاب را رعایت نمى‌كنند و وقتى به آنها تذكر داده مى‌شود، مى‌گویند: دلت پاك باشد!
اعتقادات و سخنانى از این سنخ، همه باطل و بى اساس هستند. ما نمى‌توانیم دین را از پیش خود اختراع كنیم! بلكه باید متمسّك به كتاب و سنّت باشیم و ببینیم قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) چه فرموده‌اند و چگونه عمل كرده‌اند. در خصوص بحث ما شواهد متعددى از كلمات و سیره عملى اهل بیت(علیهم السلام) در دست داریم كه آنان ذكر لفظى را لازم مى‌دانستند. روایتى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده كه آن حضرت در مورد پدر بزرگوارشان امام باقر(علیه السلام) مى‌فرمایند: پدرم زیاد ذكر مى‌گفت. هنگامى كه در راهى، پیاده همراه او بودم ذكر خدا مى‌گفت... حتى هنگامى كه مردم با او سخن مى‌گفتند این امر مانع از ذكرش نمى‌شد و من پیوسته مى‌دیدم كه زبانش به سقف دهانش چسبیده و «لا اله الا اللّه» مى‌گوید(174)
آیا كسى مى‌تواند پیرو ائمه اطهار(علیهم السلام) باشد و این قبیل روایات را نادیده بگیرد؟ توجه و ذكر قلبى ما هر چقدر هم كه قوى باشد از امام باقر و امام صادق(علیه السلام) قوى‌تر نیست. وقتى آن بزرگواران ذكر لفظى داشته‌اند، آیا ما مى‌توانیم بگوییم ذكر لفظى لازم نیست و فقط ذكر قلبى كافى است؟! براى نیل به سرمنزل مقصود ما باید ببینیم اهل بیت(علیهم السلام) چه فرموده‌اند و چگونه رفتار كرده‌اند، و رفتار خود را دقیقاً بر اساس گفته ها و سیره عملى آنان تنظیم كنیم.