بحث ما درباره «تزكیه نفس» است. این تركیب از دو واژه «تزكیه» و «نفس» تشكیل شده است. از این رو براى روشن شدن خود این مفهوم، مىبایست مباحثى را پیرامون «تزكیه» و «نفس» داشته باشیم. در جلسه گذشته درباره مفهوم «تزكیه» مطالبى بیان شد و اشاره كردیم كه این كلمه، واژهاى عربى است و یافتن تك واژهاى معادل آن در زبان فارسى مشكل است. گفتیم تزكیه دو بُعد اثباتى و سلبى دارد. بُعد اثباتى تزكیه این است كه زمینه هاى لازم براى رشد و نمو موجودى كه این قابلیت را دارد، فراهم گردد. در بعد سلبى نیز موانع بیرونى و درونى این رشد از سر راه برداشته مىشود؛ مثلاً براى رشد بهتر درخت، برخى از شاخه هاى آن را قطع مىكنند. هم چنین گفتیم كه «تزكیه» یكى از مفاهیم مورد توجه قرآن است و از جمله اهداف و وظایف اساسى پیامبران دانسته شده است: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ(24)
هم چنین اشاره شد كه در قرآن، تزكیه گاهى به خداى متعال، گاهى به پیامبران و گاه نیز به خود انسان نسبت داده شده است. نسبت یك فعل (تزكیه) به سه فاعل (خدا، پیامبر و انسان) با توجه به «توحید افعالى» و «رابطه طولى» اسباب و علل با اراده خداوند قابل تبیین است. انتساب تزكیه به خداوند از آن جهت است كه سلسله جنبان همه اسباب و مسبّبات و علت و معلول ها او است. اصل هستى و مایه وجود از او است و هركس و هرچیز هرچه دارد و به هر جا برسد به یُمن فضل و رحمت او است. هم چنین انتساب تزكیه به پیامبران از آن جهت است كه
( صفحه 28)
آنان زمینه هاى لازم را براى تزكیه مردم و جامعه فراهم كردهاند. انتساب آن به خود انسان نیز بدان جهت است كه انسان فاعل مختار است و تزكیه در نهایت باید با اراده و اختیار خود انسان انجام پذیرد.
به علاوه، در بحث قبلى به دو تفاوت اساسى بین تزكیه انسان با تزكیه درخت اشاره كردیم: یكى ارادى و اختیارى بودن تزكیه در انسان؛ و دیگرى، امكان «خودپرورى» و «خودتزكیه» كردن براى انسان.