تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تفكر در هدف دارى خلقت

بخش دیگرى از این آیات، آیاتى هستند كه در صدد القاى این مطلب‌اند كه انسان باید با تدبر و تفكر در آیات و نعمت هاى الهى، به «هدف دارىِ» آنها و كل خلقت پى ببرد. نمونه هایى از این آیات را نیز با هم مرور مى‌كنیم:
ـ در اواخر سوره آل عمران مى‌فرماید: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیات لِأُولِی الْأَلْبابِ. الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ(240) مسلّماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و در پى یكدیگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانه هایى [فانع كننده] است. همانان كه خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته، و به پهلو آرمیده یاد مى‌كنند، و در آفرینش آسمان ها و زمین مى‌اندیشند [كه:] پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده اى. مى‌فرماید «اولوا الالباب» و خردمندان كسانى هستند كه با تفكر و تدبر در خلقت آسمان و زمین، پى به هدف دارى آنها مى‌برند و به این نتیجه مى‌رسند كه آفریننده آسمان و زمین حتماً از آفرینش آنها در پى هدفى بوده است.
ـ وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ. لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنّا
( صفحه 160)
إِنْ كُنّا فاعِلِینَ(241) و آسمان و زمین و آنچه را كه میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم. اگر مى‌خواستیم بازیچه‌اى بگیریم، قطعاً آن را از پیش خود اختیار مى‌كردیم. در این آیات اشاره مى‌كند كه خداوند آسمان و زمین را از سر هوس و براى بازى خلق نكرده است! بلكه از آفرینش آنها غایت و هدفى را در نظر داشته است. غایت و هدفى كه انسان باید در مورد آن بیندیشد و با توجّه به آن، راه خود را پیدا كند.
ـ أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ(242) آیا پنداشتید كه شما را بیهوده آفریده‌ایم و این‌كه شما به سوى ما بازگردانده نمى‌شوید؟ اگر شما را بیهوده آفریده بودیم، آن گاه معاد و حساب و كتاب و پاداش و كیفرى در كار نبود؛ اما بدانید كه خلقت جهان از روى لهو و لعب و به عبث نبوده و حساب و كتاب دارد.
انسانى كه درباره این مسایل نیندیشد و به آنها توجه نكند، طبیعتاً عالم را بى سر و ته و پوچ خواهد یافت. منشأ تفكرات نیهیلیستى و پوچ انگارانه همین است كه كسانى ارتباط هایى را كه در عالم هستى وجود دارد نادیده مى‌انگارند. قطعاً اگر ارتباط جهان هستى را با خدا قطع كنیم و در محاسبات و تحلیل هایمان نسبت به عالم خلقت، خدا را به حساب نیاوریم، نتیجه‌اى جز پوچى عالم نخواهیم گرفت. تنها چیزى كه وجود هستى را معنادار و توجیه پذیر مى‌كند تعلّق و ارتباط آن با خداى متعال است. بدون خدا، جهان نه مبدئى دارد، نه مقصدى، نه اولى، نه آخرى، نه معنایى، نه توجیهى و نه هیچ چیز دیگر. به راستى، اگر بدون خدا در هستى، به نتیجه‌اى غیر از هیچى و پوچى برسیم آن گاه باید تعجب كرد. بدون خدا در عالم، به پوچى رسیدن نتیجه‌اى كاملاً منطقى است! عالَم بى خدا و بى مبدأ و معاد، نظیر ساختن كوزه هایى است كه كوزه گرى با هزار زحمت و تلاش آنها را درست كند و در آخر نیز همه آنها را بشكند و به دور بریزد! أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ(243) آیا پنداشتید كه شما را بیهوده آفریدیم و به سوى ما بازگردانده نمى‌شوید؟ قطعاً این گونه است كه عالم هدفى دارد و به سوى خدا باز خواهد گشت. اما رسیدن به اصل «هدف دارىِ» عالم و هم چنین این‌كه آن هدف به طور مشخص چیست، چیزى است كه در سایه «تفكر» به دست مى‌آید؛ و از این رو انسانْ بى تفكر به هیچى و پوچى مى‌رسد و اصلاً از انسانیت خود خلع مى‌شود.
( صفحه 161)