تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

قرب یا آثار قرب؟!

و تازه، اینها همه نه خودِ قرب، كه آثار قرب است! اگر آثار قرب اینها است پس خود قرب چه محشرى است؟! اثر قرب این است كه اگر این بنده اشاره‌اى كند، خداوند آنچه بخواهد برایش فراهم مى‌كند! اگر اثر این است پس خود مؤثر چه اكسیرى است؟! مؤثر چیزى است كه اصلاً به وصف در نمى‌آید؛ و اتفاقاً چون به وصف در نمى‌آمد تنها به ذكر آثار آن بسنده كردند! خودِ قرب آن بود كه همسر فرعون، جناب آسیه از خدا درخواست كرد. آسیه زنى ساده و مؤمنى عادى نبود، او انسانى با معرفت بود؛ چنان معرفتى كه حتى وقتى با میخ هاى بزرگ او را به چهار میخ كشیدند باز هم دست از خدا بر نداشت! چنین كسى از خدا چنین تقاضا مى‌كند: رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ(73) خدایا در بهشت، نزد خودت خانه‌اى برایم بساز! همه بهشت از آن خدا است و نسبتِ همه خانه هاى آن با خداى «لا مكان» مساوى است؛ با این حال جناب آسیه خانه‌اى كنار خدا، نه كنار خدا، كه اصلاً پیش خود او مى‌خواهد! همه این تعابیر كنایى است. صحبت خانه و بهشت نیست، صحبت مقام است؛ مقامى كه انسان بیشترین نزدیكى را به خدا داشته باشد.
حقیقت این است كه آن مقام ها، عظمت ها و حقایقى كه با این الفاظ به آنها اشاره مى‌شود، فراتر از آن هستند كه در قالب لفظ بگنجند. از این رو وقتى در قالب هاى تنگ لفظى قرار مى‌گیرند محدودیت هایى به آنها تحمیل مى‌شود. بنابراین در این قبیل مباحث باید توجه داشت كه تعابیر غالباً كنایى هستند و چیزى بسیار فراتر از ظاهر خود را مد نظر دارند. در مورد بحث ما شبیه تعبیرات آیه مذكور و روایتى كه از اصول كافى نقل كردیم، در مناجات شعبانیه نیز وارد شده است: اِلهى هَبْ لِى كَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْكَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْكَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ
( صفحه 57)
قُدْسِكَ؛ خدایا، كامل ترین انقطاع به سوى خودت را نصیبم گردان؛ و چشمان قلب هاى ما را به روشنى نگاه به خودت روشن كن، تا جایى كه چشمان قلب ها حجاب هاى نور را پاره كند و به معدن عظمت واصل شود و جان هاى ما در عزت بارگاه قدسى‌ات آویخته گردد!
آرى، روح انسان مى‌تواند آن چنان ترقى كند و كمال یابد كه مانند شعاعى به معدن نور وجود متصل گردد و هم چون رشته‌اى در بارگاه قدس و عزت الهى آویخته شود. چنین انسانى دیگر استقلالى ندارد و خودى نمى‌بیند، تنها معدنى از نور مى‌بیند كه شعاع هاى آن به هر سو پراكنده شده است. چنین بنده‌اى تعلق و وابستگى خود به آن وجود پاك نفوذناپذیر را با تمام وجود حس مى‌كند. در اصطلاح عرفا به چنین مرتبه‌اى «مقام فنا» گفته مى‌شود. مرتبه‌اى كه عبد كاملاً در خدا محو و فانى است و گویى «خود» از میان برداشته شده است.
عاشقى را تصور كنید كه سال ها در طلب معشوقش از این جا به آن جا سفر كرده است. سال ها آرزو داشته لااقل یك بار، هرچند از دور، او را ببیند، یا صدایش را بشنود؛ ناگهان شبى چشم باز كند و خود را آرمیده در آغوش معشوقش ببیند! آیا لذتى بالاتر از این براى او تصور دارد؟! امیرالمؤمنین و ائمه هدى(علیهم السلام) در مناجات شعبانیه چنین مقامى را از خدا طلب مى‌كنند؛ مقامى كه عبد گویا در آغوش خدا آرمیده و آرام گرفته است! فَتَصِیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ. این است آن فلاح و سعادتى كه فرمود هر كس نفسش را پاكیزه گرداند به آن دست مى‌یابد: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها(74) این همان مقام قرب الهى است.
( صفحه 59)