به هر حال، تا انسان خود به مراحلى از تكامل نفس دست نیابد، نمىتواند حقیقت معناى رشد و تكامل نفس را درك كند. شبیه این مسأله در امور حسى، افرادى هستند كه برخى از حواس را
( صفحه 41)
از اصل خلقت ندارند. كسى كه كور مادرزاد به دنیا آمده، مفهوم رنگ را درك نمىكند. هرچه هم سعى كنیم براى او توضیح دهیم كه سبزى چمن این گونه است، یا آسمان آبى آنگونه است، ثمرى ندارد و او چیزى نخواهد فهمید.
اگر بخواهیم از راه توصیف، چیزى را براى كسى معلوم داریم، باید دست كم نمونه و مشابهى هرچند ضعیف از آن را قبلاً خودش درك كرده باشد، وگرنه اگر هیچ تجربه اى، هرچند ضعیف، در آن زمینه نداشته باشد، از توصیف ما چیزى دستگیرش نخواهد شد و نخواهد توانست مقصود ما را بفهمد. مسأله تكامل نفس نیز همینگونه است. اگر كسى هیچ مرتبه و نمونهاى از كمال نفس را درك و لمس نكرده باشد، اگر هزاران بار نیز از پرواز روح و سیر آن در ملكوت و تقرب آن به خداوند برایش بگویند، چیزى نخواهد فهمید. ممكن است این الفاظ برایش زیبا باشد، ولى قطعاً از حقیقت آنها چیزى سر در نخواهد آورد. فرد خودش باید قبلاً لذتى را چشیده باشد تا بعد بتوان در توصیف یك لذت بالاتر به او گفت، این لذت، مثلاً، هزار مرتبه از آن لذتى كه تو چشیدى لذیذتر است. اما كسى كه از لذتى هیچ نچشیده، فقط مىتوان او را آگاه كرد كه چنین لذتى هست و وى را تشویق نمود كه براى نیل به آن تلاش كند؛ كارى كه در آیات فراوانى از قرآن انجام شده است.
آرى، براى امثال بنده شاید مفهوم «لذت مناجات» كاملاً بى معنا باشد؛ چون در مجموعه ادراكات خودم چنین لذتى را سراغ ندارم. براى بسیارى ممكن است «لذت انس با خدا» هیچ معنایى نداشته باشد. كسى هم ممكن است آن چنان شیرینى این لذت را چشیده باشد كه بگوید: وَ اَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّة بِغَیْرِ ذِكْرِكَ(43) خدایا از هر لذتى غیر از لذت ذكر تو استغفار مىكنم!
البته لذت، مفهومى عام است و مصادیق متعددى دارد. ما خودِ مفهوم «لذت» را مىفهمیم، اما برخى از مصادیق لذت كاملاً براى ما مجهول و ناشناخته است. همانگونه كه ذكر شد ممكن است بسیارى از افراد، حتى براى یك بار، مرتبهاى هرچند ضعیف از «لذت مناجات و انس با خدا» را نچشیده باشند. براى چنین كسانى اصل این لذت را نمىتوان توضیح داد، اما مىتوان آنها را تشویق كرد كه براى نیل به آن تلاش كنند. مىتوان به آنها گفت، همان طور كه لذت هایى داریم كه از امور مادى حاصل مىشود، برخى لذت ها نیز مربوط به عالم معنا است.
( صفحه 42)
قرآن كریم براى تشویق افراد به تلاش براى كسب نعمت هاى بهشتى از همین روش استفاده مىكند. انسان شراب دنیا را دیده و چیزهایى در باره لذت آن شنیده و برخى ممكن است اصلاً خودْ آن را چشیده باشند. قرآن مىفرماید در بهشت هم شراب هست: وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْر لَذَّة لِلشّارِبِینَ(44) و جویبارهایى از شراب كه براى نوشندگان لذتى است. اما شراب دنیا، هم مستى مىآورد و هم موجب سردرد مىشود؛ قرآن مىفرماید شراب بهشت و آخرت این گونه نیست: لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ(45) نه از آن [باده] سر درد گیرند و نه بى خرد گردند.
اگر در این دنیا شیر و عسل هست، قرآن مىفرماید در آخرت و در بهشت نیز وجود دارد؛ اما با این تفاوت كه شیر و عسل دنیا در اثر ماندن و كهنگى طعمشان تغییر مىكند، ولى شیر و عسل بهشت این گونه نیست: مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیها أَنْهارٌ مِنْ ماء غَیْرِ آسِن وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَن لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْر لَذَّة لِلشّارِبِینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَل مُصَفًّى(46) مَثَل بهشتى كه به پرهیزكاران وعده داده شده [مَثَل باغى است كه] در آن نهرهایى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته، و جوى هایى از شیر كه مزهاش دگرگون نشود، و رودهایى از باده كه براى نوشندگان لذتى است و جویبارهایى از عسل ناب.
قرآن سعى مىكند با مطرح كردن یك سلسله مفاهیم و لذت هایى كه براى انسان ها آشنا است، آنان را به سوى بهشت و تحصیل سعادت اخروى و قرب الى اللّه سوق دهد.