تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

مرورى بر مطالب پیشین

از قرآن كریم استفاده كردیم كه یكى از راههاى از بین بردن غفلت «تفكر» است؛ تفكر درباره آیات و نشانه هاى الهى، رابطه انسان با مبدأ خویش، درباره هدف خلقت و درباره معاد و قیامت. هم چنین اشاره كردیم كه یكى از موارد مهم و اساسى تفكر نیز «مقایسه دنیا و آخرت» است. در جلسه قبل مطالبى را در این باره ذكر كردیم. قرآن تأكید دارد كه زندگى آخرت زندگى حقیقى است و زندگى دنیا بازیچه‌اى بیش نیست: وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ(279) این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست، و زندگى حقیقى همانا سراى آخرت است.
اگر انسان درباره خصوصیات هر یك از زندگى دنیا و زندگى آخرت تأمل و آنها را با هم مقایسه كند، به روشنى درمى یابد كه زندگى آخرت بسیار بهتر از زندگى دنیا است و اصلاً با آن قابل مقایسه نیست. در این میان، ما چون موجوداتى مادى هستیم و بیشتر با محسوسات سر و كار داریم، به طور طبیعى به زندگى دنیا گرایش داریم و زرق و برق دنیا خیلى زود چشم ما را پر مى‌كند. بسیارى از انسان ها فریفته و دل باخته دنیا و لذت هاى آن مى‌شوند، به گونه‌اى كه از آخرت و زندگى بى نهایتِ آن غافل مى‌كردند. انسان نیز دو قلب و دو دل ندارد كه یكى را به دنیا بدهد و یكى را به آخرت! طبعاً وقتى دل باخته دنیا گردید، جایى براى آخرت باقى نمى‌ماند: ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ(280) خداوند براى هیچ كس در درونش دو دل ننهاده است.
( صفحه 176)
نكته‌اى كه در جلسه قبل به آن اشاره كردیم مسأله جمع بین دنیا و آخرت بود كه چگونه ممكن است. گفته شد كه عده اى، از آیات و روایاتى كه در مذمت دنیا و بازیچه بودن زندگى آن وارد شده این گونه نتیجه گرفته‌اند كه براى توجه به آخرت و رسیدن به نعمت هاى آن باید تارك دنیا شویم و قید لذت هاى دنیایى را بزنیم. از این رو اینان به كمترین درجه استفاده از مواهب دنیا توصیه مى‌كنند و استفاده از دنیا را بیش از آنچه براى زنده ماندن ضرورت دارد مُجاز نمى‌شمارند. بر اساس چنین پندارى، بسیارى از آنان به غارها و دیْرها و صومعه ها پناهنده مى‌شدند و عمرى را با كمترین قوّتى، به دور از مردم و لذت هاى دنیا به عبادت خدا مى‌پرداختند. «رهبانیتِ» پیروان حضرت عیسى(علیه السلام) در تاریخ معروف است. ایشان چنین استدلال مى‌كنند كه وقتى از دنیا كناره گرفتیم و گوشمان صداهاى دنیا را كمتر شنید، چشممان مظاهر دنیا را كمتر دید، كمتر خوردیم، كمتر خوابیدیم و كمتر با انسان هاى دیگر، به خصوص انسان هاى گناه كار سر و كار داشتیم، طبعاً مجال بیشترى براى توجه به خدا پیدا مى‌كنیم و گوش و چشم و زبان و قلب خود را در مسیر توجه به خدا به كار مى‌گیریم.
البته این طرز فكر مخصوص مسیحیان و رهبانیت مسیحى نیست، بلكه در اسلام نیز برخى فرقه هاى متصوفه همین نظر را دارند. آنان براى این‌كه دائماً توجهشان به خدا و قیامت باشد و یاد اغیار را از دل بیرون كنند، از جامعه و زندگى اجتماعى كناره مى‌گیرند و گوشه عزلت برمى گزینند. به نظر آنان راه مبارزه با غفلت همین است كه هر چه كمتر با مظاهر دنیا سر و كار داشته باشیم و خود را در محیطى قرار دهیم كه چشممان كمتر به مظاهر زندگى مادى بیفتد تا دل از غیر خدا خالى شود؛ چرا كه:
ز دست دیده و دل هر دو فریاد كه هرچه دیده بیند دل كند یاد
بسازم خنجرى نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد