تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ایمان ظاهرى و كفر باطنى

در جلسات پیشین بیان كردیم كه اولین مرحله در مسیر تزكیه نفس و رسیدن به تكامل انسانى، خارج شدن از «غفلت» و تبدیل حالت غفلت به حالت «توجه» است. پس از این مرحله، اولین كار اختیارى كه انسان باید انجام دهد تحصیل «ایمان» است. در توضیح مفهوم ایمان بیان كردیم كه ایمان، امرى جبرى نیست و حداقل یك عنصر اختیارى در آن وجود دارد. در مورد این عنصر اختیارى، در حد توان، مطالبى را ذكر كردیم.
هم چنین اشاره كردیم كه به مانند حالت «ذكر» و «توجه» كه داراى مراتبى است، ایمان نیز یك درجه واحد ندارد بلكه مراتب عدیده‌اى دارد.در این زمینه به آیاتى از قرآن كریم استناد كردیم كه از آنها استفاده مى‌شد ایمان قابل كم و زیاد شدن است؛ نظیر این آیه كه مى‌فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً(351) مؤمنان همان كسانى‌اند كه چون یاد خدا شود دلهایشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید. یا این آیه شریفه كه مى‌فرماید: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّكِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ(352) او است آن كس كه در دل هاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند.
گفتیم اولین مرتبه ایمان براى خروج از كفر باطنى و یافتن استعداد حضور در بارگاه الهى، یا به تعبیر دیگر، نجات از جهنم و كسب اجازه ورود به بهشت، این است كه به «الله» و «جمیع ما انزل الله» ایمان بیاوریم. در این زمینه توضیح دادیم كه حتماً ایمان به «جمیع» ما انزل الله
( صفحه 216)
لازم است؛ یعنى هم در مورد پیامبران الهى باید به «جمیع انبیا» ایمان داشته باشیم و هم در مورد خصوص دین اسلام، باید «جمیع احكام و معارف آن» را بپذیریم. نمى‌توان ادعاى ایمان كرد، اما گفت كه من فقط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را قبول دارم و نبوت سایر انبیا و آنچه آنان از جانب خدا آورده‌اند مورد قبول من نیست! همان‌گونه كه نمى‌توان ادعاى مؤمن و مسلمان بودن كرد، در حالى كه فقط بعضى از احكام و معارف اسلام را پذیرفته‌ایم و از پذیرفتن بعض دیگر آن استنكاف داریم.
حتى اگر مثلاً از هزار حكمى كه خداى متعال نازل كرده، 999 حكم را بپذیریم و فقط یك حكم را انكار كنیم، باز هم فایده ندارد و هنوز وارد اولین و نازل ترین مراتب ایمان هم نشده‌ایم و هم چنان بر كفر باقى هستیم! اشاره كردیم كه قرآن كریم در این زمینه مى‌فرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَكْفُرُ بِبَعْض وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِكَ سَبِیلاً. أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا(353) كسانى كه به خدا و پیامبرانش كفر مىورزند و مى‌خواهند میان خدا و پیامبران او جدایى بیندازند و مى‌گویند: «ما به بعضى ایمان داریم و بعضى را انكار مى‌كنیم» و مى‌خواهند میان این [دو]، راهى را براى خود اختیار كنند، آنان در حقیقت كافرند. هم چنین در جایى دیگر درباره ایمان به بعض و كفر به بعض مى‌فرماید: أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ(354) آیا به پاره‌اى از كتاب ایمان مى‌آورید و به پاره‌اى كفر مىورزید؟ پس جزاى هر كس از شما كه چنین كند جز خوارى در زندگى دنیا چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز ایشان را به سخت ترین عذاب ها بازبرند.
بنابراین، اولین مرتبه ایمان این است كه جمیع محتویات وحى الهى را كه بر همه پیامبران نازل شده و نیز جمیع محتویات شریعت اسلام و آنچه را بر پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) نازل شده، بدون كم و كاست و بدون هیچ قید و شرطى بپذیریم. حتى اگر در اعماق دلمان فقط نسبت به یك حكم از احكام الهى (با آن‌كه یقین داریم كه خدا آن را فرموده) حالت اعتراض و انكار داشته باشیم، همین براى كفر ما كافى است. البته توضیح دادیم كه این «كفر باطنى» است كه با «اسلام ظاهرى» قابل جمع است؛ یعنى گرچه در این دنیا به ظاهر با او معامله مسلمان مى‌شود و احكامى مثل طهارت بدن، حق ارث و...براى او وجود دارد، اما در آخرت قطعاً اهل عذاب و آتش خواهد بود.
( صفحه 217)
در مورد تعداد مراتب ایمان نیز گفتیم كه این مراتب بسیار زیادند به طورى كه میل به بى نهایت مى‌كنند و قابل شمارش نیستند. ما حتى نمى‌دانیم كه بین ایمان ما و ایمان اولیاى خدا چقدر فاصله وجود دارد، تا چه رسد به ایمان كسى مثل امیرالمؤمنین(علیه السلام) كه مى‌فرماید: لَوْ كُشِفَ الغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقیناً(355) اگر همه پرده ها كنار رود ذره‌اى بر ایمان من افزوده نخواهد شد! ما حتى اگر بخواهیم بین ایمان خودمان و ایمان اولیاى الهى نظیر امام خمینى(رحمهم الله) یا بزرگانى نظیر ایشان مقایسه كنیم، ایمان ما نظیر قطره‌اى است در مقابل دریا! البته این هم از باب تشبیه و تمثیل است، وگرنه فاصله واقعى آن براى ما قابل درك نیست. همان‌گونه كه اگر باز بخواهیم با تشبیهى بسیار ناقص و نارسا، فاصله بین ایمان كسانى مثل حضرت امام(رحمهم الله) و امیرالمؤمنین و ائمه هدى(علیهم السلام) را بیان كنیم باید بگوییم نظیر قطره و كمتر از قطره در مقابل اقیانوس است.
اثر این تفاوت ایمان ها در اطاعت و عبادت خدا ظاهر مى‌شود؛ از ترك معصیت و انجام واجبات و ترك محرمات گرفته تا عمل به مستحبات و ترك مكروهات و دورى از امور مشتبه و این‌كه چقدر حاضریم داوطلبانه و با میل و رغبت تمام در راه خدا و دین خدا اقدام كنیم.
هم چنین اجمالا براى همه ما روشن است كه طىّ مراتب ایمان، به صِرف درس خواندن و تعلیم و تعلّم حاصل نمى‌شود. در سال هاى دفاع مقدس ما كسانى را دیدیم كه سواد ظاهرى چندانى نداشتند، اما چگونه در مقام اطاعت خدا و پاسدارى از دین او صبورانه، داوطلبانه و با اشتیاق تمام اقدام مى‌كردند. در آن سال ها بعضى صحنه هایى را از چنین اشخاصى دیدیم كه براى ما حتى قابل تصور هم نبود. چیزهایى را درباره شهدا و پدران و مادران آنها مى‌بینیم و مى‌شنویم كه واقعاً براى ما بهت آور است. چه بسیار پدران و مادرانى را دیده‌ایم كه در مقابل شهادت فرزندانشان و این داغ جان سوز چگونه با گشاده رویى و تسلیم كامل در برابر خداوند برخورد كرده‌اند. ما نسبت به آنان واقعاً غبطه مى‌خوریم، بلكه گاهى شرممان مى‌آید كه خود را مؤمن بنامیم.