تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

چرا زیان كارترین؟

به راستى چرا اینان «زیان كارترین» افراد هستند؟ با توجه به اینكه آنان كه كار خود را زشت مى‌دانند و با این وجود به گناه و زشت كارى خود ادامه مى‌دهند «اخسرین» نیستند بلكه «خاسرین» هستند. «اخسرین» و زیان كارترین، كسانى‌اند كه كارشان در حقیقت زشت و گناه
( صفحه 257)
است، اما آنان با نگاه سطحى، آن را نیك مى‌پندارند و گمان مى‌كنند كه كار خوبى انجام مى‌دهند. سؤال این است كه چرا اینها زیان كارترین‌اند؟ پاسخ، به سنّتى كوبنده و دردناك از سنّت هاى الهى مربوط مى‌شود. از جمله سنّت هاى خداوند این است كه انسان گاهى در اثر زشت كارى و گناه به جایى مى‌رسد كه قدرت تشخیص خوب و بد را از دست مى‌دهد. با این‌كه اهل دانش و علم و فهم است، اما به گمراهى مى‌افتد: أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللّهُ عَلى عِلْم وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً(412) پس آیا دیدى كسى را كه هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده‌اش پرده نهاده است؟ در نتیجه هواپرستى به جایى مى‌رسد كه با آن‌كه «علم» دارد اما نمى‌بیند: اَضَلَّهُ اللّهُ عَلى عِلْم. خداوند بر گوش و قلبش مُهر مى‌نهد و بر چشمانش پرده مى‌افكند. گوش و قلب و چشم، كنایه از ابزارهاى فهم و شناخت هستند؛ یعنى خداوند ابزارهاى شناخت او را كور مى‌كند. از این قبیل تعابیر در آیات متعددى از قرآن كریم آمده است: أُولئِكَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ(413) آنان (كافران) كسانى‌اند كه خدا بر دل ها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده و آنان خود، غافلانند. در جایى دیگر مى‌فرماید: إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ. خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ(414) در حقیقت، كسانى كه كفر ورزیدند، چه بیمشان دهى، چه بیمشان ندهى، برایشان یكسان است؛ [آنها] ایمان نخواهند آورد. خداوند بر دل هاى آنان، و بر شنوایى ایشان مُهر نهاده؛ و بر دیدگانشان پرده‌اى است. خداوند بر دل هایشان مُهر مى‌زند؛ یعنى آن چنان دل آنان بسته و قفل مى‌شود كه دیگر نور حق در آن وارد نمى‌شود. این امر در واقع عقوبت كج روى ها و كج اندیشى هاى عمدى است، و یكى از بدترین عذاب هاى الهى نیز محسوب مى‌شود؛ عذابى كه در همین دنیا بر برخى انسان ها نازل مى‌گردد و البته دامنه آن تا قیامت كشیده مى‌شود. به سبب این عذاب، فرد قدرت تشخیص حق از باطل را از دست مى‌دهد. البته نه آن‌كه ـ نعوذ بالله ـ خداى متعال در این باره به آنان ستمى روا داشته باشد، بلكه آن گاه كه آنان خود كج روى و كج اندیشى را برگزیدند، سنّت الهى این است
( صفحه 258)
كه بر كجى آنها افزوده مى‌شود: فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ(415)پس چون [از حق] برگشتند، خدا دل هایشان را برگردانید، و خدا مردم نافرمان را هدایت نمى‌كند.
در هر صورت، این سنّتى بسیار هشدار دهنده و قابل تأمل است براى كسانى كه سر و كارشان با كتاب و فهم و علم و استدلال است. اگر به لوازم علم خود عمل نكنیم و از روى علم و عمد راه كج را انتخاب كنیم، خداى متعال در همین دنیا ما را چنان عقوبت مى‌كند كه دیگر نتوانیم حق و باطل را از یكدیگر بازشناسیم. نمونه هاى فراوانى در این مورد وجود دارد. از جمله نمونه هایى كه در خود قرآن به آن اشاره شده «بلعم باعورا» است. بلعم باعورا عالِم بود و خداوند مى‌فرماید ما از «آیات» خود بدو داده بودیم، اما او به دنبال هواى نفسش رفت و بدبخت گردید: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِینَ. وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ(416) و خبر آن كس را كه آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان، كه از آن عارى گشت؛ آن گاه شیطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد. و اگر مى‌خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى‌بردیم، اما او به زمین [= دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى كرد.