تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ویژگى هاى تزكیه در مورد انسان

1. ارادى و اختیارى بودن: یكى از تفاوت هاى اساسى تزكیه درخت و تزكیه انسان در مورد اراده و اختیار است. درختى كه باغبان تربیت مى‌كند از خود اراده‌اى ندارد. این باغبان است كه مطابق خواست و اراده خود به درخت رسیدگى مى‌كند؛ به آن آب و كود مى‌دهد و شاخ و برگ زاید آن را قطع مى‌كند. در تمام این مراحل، درخت از خود فعالیتى نمى‌كند و اختیارى براى رد یا قبول رسیدگى و تربیت باغبان ندارد و كاملاً تسلیم شرایط و محیطى است كه باغبان یا دیگران براى آن فراهم مى‌آورند.
اما تزكیه انسان این گونه نیست، بلكه با اراده و اختیار خودِ او انجام مى‌گیرد. كسى نمى‌تواند انسان را با اجبار و تحمیل به سوى رشد و خوبى ها رهنمون شود و بى آن‌كه خود بخواهد او را بهشتى كند. قرآن كریم در مورد هدایت، خطاب به پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مى‌فرماید: إِنَّكَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ(15) در حقیقت، تو هركس را دوست دارى نمى‌توانى راهنمایى كنى، لیكن خدا است كه هر كه را بخواهد راهنمایى مى‌كند. آرى، حتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آن مقام عظیم، و ولایت معنوى خود بر انسان ها، نمى‌تواند هركس را كه خود خواست هدایت كند. هدایت كار خدا است و هركه را او بخواهد، هدایت مى‌كند. در مورد تزكیه نیز قرآن این‌چنین مى‌فرماید: بَلِ اللّهُ یُزَكِّی مَنْ یَشاءُ(16) بلكه خدا است كه هركه را بخواهد پاك مى‌گرداند. براساس این آیه، تزكیه نیز مانند هدایت كار خدا است.
در این جا ممكن است این شبهه پیش بیاید كه، اگر هدایت و تزكیه در اختیار خداوند است، پس باید منتظر بمانیم و ببینیم خدا چه زمان اراده خواهد كرد كه ما هدایت شویم؛ چون او است كه باید این كار را انجام دهد!
در پاسخ باید بگوییم، یكى از مسایلى كه قرآن كریم اهتمام بر تعلیم آن دارد، مسأله «توحید افعالى» است. توحید افعالى یعنى این‌كه یگانه فاعل و مؤثر حقیقى را خدا بدانیم؛ چرا
( صفحه 24)
كه هر فاعلى غیر از خدا، فعل و تأثیرش را از خدا گرفته و از خود چیزى ندارد. قرآن در مورد روییدن دانه و گیاهان، خطاب به مشركان مى‌فرماید: أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ(17) آیا شما آن [دانه] را زراعت مى‌كنید یا ماییم كه زراعت مى‌كنیم. با این استفهام انكارى، تأكید مى‌كند كه زارع حقیقى خداوند است. خداى متعال با ذكر مواردى از این قبیل در قرآن، مى‌خواهد ذهن مؤمن را متوجه «توحید افعالى» و این نكته كند كه سرسلسله همه اسباب و علل در دست خدا است. او است كه این سلسله اسباب و علت ها را مى‌جنباند و به حركت در مى‌آورد. البته تعبیر «سلسله جنبانى» نیز در این جا ناقص است؛ زیرا نقش خداوند در افعال، حركت ها و پدیده هاى این عالم، بیش از سلسله جنبانى است. در هر حال، مؤمن باید متوجه باشد كه اختیار همه امور در دست خدا است و هیچ كارى، فعلى و حركت و سكونى بدون اذن او انجام نمى‌گیرد.
در مورد تزكیه انسان هم گرچه مى‌گوییم به اراده خود او است، اما نباید تصور كنیم كه ما مستقل از تأثیر و اراده خداوند مى‌توانیم این كار را انجام دهیم. پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) ، ائمه اطهار(علیهم السلام) و دیگر مربیان جامعه هرچه انجام دهند در امتداد اراده الهى است: وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ(18) و تا خدا، پروردگار جهانیان، نخواهد [شما نیز]نخواهید خواست.
از این رو است كه قرآن كریم گاهى تزكیه را به خدا، گاهى به پیامبر و گاهى به خود انسان نسبت مى‌دهد. در جایى مى‌فرماید: بَلِ اللّهُ یُزَكِّی مَنْ یَشاءُ(19) بلكه خدا هر كه را بخواهد پاك مى‌گرداند. در این آیه تزكیه به خدا نسبت داده شده است. در جایى دیگر مى‌فرماید: یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ(20) [پیامبر] آنان را پاك مى‌گرداند و كتاب و حكمت بدیشان مى‌آموزد. در این آیه تزكیه را كار پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى‌داند. در جاى دیگر نیز تزكیه را به خود انسان نسبت داده، مى‌فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها(21) به تحقیق رستگار شد كسى كه آن [نفس] را پاك گرداند. راز این‌كه یك فعل (تزكیه) به سه فاعل (خدا، پیامبر، و خود انسان) نسبت داده شده فاعلیت طولى است. فاعل مستقل خدا است و فاعلیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و انسان با اجازه خداوند و در طول فاعلیت خداى متعال است؛ و این همان معناى توحید افعالى است.
( صفحه 25)
در هر حال، یكى از تفاوت هاى اساسى تزكیه انسان و تزكیه درخت، در داشتن و نداشتن اختیار است. درخت از خود اختیارى ندارد و نمى‌تواند در مقابل عمل باغبان كه در صدد تزكیه آن برمى آید، مقاومتى نشان دهد و یا انتخابى داشته باشد. اما تزكیه انسان امرى ارادى و اختیارى است. كسى نمى‌تواند بر انسان تأثیر قهرى و جبرى داشته باشد و انسان بخواهد و نخواهد او را به سمت و سویى خاص ببرد. بر فرض هم كه كسى بتواند تأثیر قهرى در دیگرى داشته باشد، این تأثیرى نیست كه موجب رشد و كمال انسان گردد. كمال انسان در آن است كه با «اراده و اختیار خود» راه صحیح را انتخاب كند و در مسیر خوبى و صلاح طى طریق نماید.
از همین رو كسى كه به امر تزكیه انسان ها مبادرت مىورزد، باید زمینه‌اى فراهم آورد كه آنان با اراده و اختیار خود در جهتِ نیل به كمالات انسانى تلاش كنند. «اراده» فعل خود انسان است و كسى نمى‌تواند آن را در انسان ایجاد كند، اما مربى مى‌تواند مقدماتى را فراهم كند كه توجه متربّى به خوبى ها و كمالات معطوف گردد و به اراده كردن آنها تشویق شود. اصل میل به خوبى و گرایش به كمال در نهاد همه انسان ها هست و انسان فطرتاً به خوبى و كمال گرایش دارد. كار مربّى این است كه این فطرت را بیدار كند و رشد و تعالى بخشد. اگر این گرایش و میل فطرى به كمال در نهاد انسان نبود هیچ كس نمى‌توانست او را تزكیه كند؛ چرا كه تزكیه انسان امرى ارادى است، و تا انسان میل به چیزى نداشته باشد هرگز آن را اراده نمى‌كند.
بنابراین معناى تزكیه انسان این است كه كسانى در صدد برآیند و براى دیگران زمینه‌اى فراهم كنند كه آنان با اراده خود به سوى خوبى ها و كمال سوق داده شوند؛ برخلاف تزكیه درخت، كه امرى قهرى است و بى هیچ گونه دخالتى از ناحیه خود درخت، اتفاق مى‌افتد.
2. امكان «خودتزكیه گى»: تفاوت مهم دیگر بین تزكیه انسان و تزكیه درخت این است كه انسان برخلاف درخت مى‌تواند «خودتزكیه» باشد. درخت خود نمى‌تواند زمینه رشد و نمو و تكامل خود را فراهم كند، اما چنین امكانى براى انسان وجود دارد. براى تزكیه، درخت راهى ندارد جز این‌كه چشم به راه باغبانى باشد، اما انسان مى‌تواند با مدد همت خویش، مراتبى قابل توجه از تزكیه را خود و بى كمك مربى بپیماید. انسان همان‌گونه كه مى‌تواند «خودآموز» و «خودتعلیم» باشد، مى‌تواند «خودپرور» و «خودتزكیه» نیز باشد. البته تأثیر و كمك «معلم» و «مربى» در امر «تعلیم» و «تربیت» حقیقتى مسلّم و غیرقابل انكار است؛ اما سخن در این است كه انسان همیشه و ضرورتاً نباید در هر مرحله و هر زمینه‌اى منتظر معلم و مربى باشد. در بسیارى از موارد و مراحل، امكان «خودآموزى» و «خودپرورى» براى انسان وجود دارد.
( صفحه 26)
بنابراین درست گفته‌اند كه:
بى پیر مرو تو در خرابات هر چند سكندر زمانى
اما در بسیارى از مراحل و مراتب تزكیه و تكامل، نمى‌توان نایل نشدن به آنها را به گردن نبود استاد و مربى انداخت. اگر شنیده ایم، بى استاد و مراد نباید راه طریقت و سیر و سلوك را در پیش گرفت، باید بدانیم كه این امر مربوط به مراتب عالى خودسازى و تزكیه نفس است. به طور قطع، بسیارى از مراحل و مراتب سیر و سلوك و تزكیه نفس، بى استاد و مربى نیز قابل دست رسى است. كمبودها، نقص ها و ضعف ها در این مراتب و مراحل را نباید ناشى از نبود استاد و مربى دانست؛ كه این، نوعى فرافكنى و عذرى غیرموجه است. آن گاه كه خطاب شود: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ(22) نمى‌توان پاسخ داد كه من چون استاد و مربى نداشتم، نتوانستم خود را تزكیه كنم! آیا براى روزى كه قرآن مى‌فرماید در آن روز لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذ عَنِ النَّعِیمِ(23)مى توان براى تزكیه نكردن نفس، نبود استاد را عذر قرار داد؟ آیا در مورد بسیارى از كارها كه انجام آنها بدون استاد ممكن بوده، سؤال نخواهند كرد؟
البته به یقین نمى‌توان انكار كرد كه انسان براى بعضى از مراحل عالى سیر و سلوك معنوى، نیاز مبرم به استاد و راهنما دارد. كسى كه در راه سیر و سلوك گام مى‌نهد اگر با استادى آگاه و بصیر ارتباط نداشته باشد، ممكن است شیطان او را فریب دهد. اما سطح این مراحل بسیار عالى‌تر از مراحل ابتدایى تزكیه است. به عنوان مثال، این گونه خطرها مربوط به مراحلى است كه برخى كشف و شهودها براى فرد حاصل شده باشد. در این مراتب ممكن است در اثر دخالت شیطان، تشخیص مكاشفات ربّانى و الهى از مكاشفات نفسانى و شیطانى بر انسان مشتبه شود. این جا است كه استاد باید به یارى سالك بشتابد و او را دست گیرى كند. اما امثال بنده هنوز اندر خم یك كوچه‌ایم و مراحلى را كه پیش رو داریم، بدون دست گیرى استاد نیز مى‌توان طى كرد. البته براى همین مراحل نیز اگر استاد باشد قطعاً بسیار بهتر است، اما به هرحال براى نپیمودن مراتب اولیه تزكیه، نبود استاد عذرى موجه نخواهد بود. در این مراحل؛ آیات قرآن، احادیث و معارف اهل بیت(علیهم السلام) و كتاب هاى علما و بزرگان اخلاق و سیر و سلوك مى‌توانند جاى خالى استاد را پر كرده و سالك را كفایت كنند.
( صفحه 27)