اما یك سؤال هم این است كه این مواردى را كه برشمردیم چه ربطى با یكدیگر دارند؟ تهدید و ارعاب دشمنان، پیش آمدن شرایط بحرانى و سخت و نزول سكینه الهى، و شنیدن آیات قرآن چه وجه مشتركى دارند كه همه آنها باعث تقویت ایمان مىگردند؟ براى پاسخ به این سؤال باید به مفهوم ایمان بازگردیم و ببینیم حقیقت ایمان چیست. اگر حقیقت ایمان معلوم شود، آن گاه مىتوانیم كیفیت رشد و ازدیاد آن را در اثر این عوامل بفهمیم.
فطرت كلى انسان این است كه وقتى واقعیت را بفهمد به مقتضاى آن عمل مىكند. انسان وقتى در محیط تاریك قرار مىگیرد چراغ و لامپ روشن مىكند، وقتى هوا سرد مىشود لباس گرم مىپوشد، وقتى هوا گرم مىشود لباس هاى خود را كم مىكند و از وسایل خنك كننده استفاده مىكند. از این رو، اینكه انسان در مواجهه با واقعیتى به مقتضاى آن عمل مىكند امر عجیبى نیست، بلكه امرى كاملاً طبیعى و مطابق فطرت او است. غیر طبیعى آن است كه انسان به واقعیتى پى ببرد و به مقتضاى آن عمل نكند. غیرطبیعى این است كه انسان مىفهمد و مىداند خدا همه جا هست، اما با این حال حیا نمىكند و مرتكب گناه مىشود؛ پى مىبرد كه همه قدرت ها و اسباب به دست خدا است، اما باز هم براى حل مشكلات و انجام كارهایش تملق این و آن را مىگوید؛ مىداند آنچه خدا دستور داده، خود هیچ نفعى از آن نمىبرد و فقط این انسان است كه از اجراى آنها منتفع مىگردد، اما باز هم از انجام آنها سرپیچى مىكند؛ مىداند آنچه خداوند از آن نهى كرده به جهت ضررى است كه براى انسان داشته، اما با این وجود آنها را انجام مىدهد.
براى حل این مشكل و اینكه انسان به مقتضاى ایمانش رفتار كند، راه این است كه بیشتر به ایمان خود توجه كند. توجه بیشتر به ایمان، باعث مىشود آثار آن بیشتر نمود پیدا كند. براى روشن شدن این مطلب مناسب است یكى دو مثال بزنیم:
معروف است و خود ما نیز تجربه كردهایم كه انسان بیمار، درد را شب ها بیشتر احساس مىكند و روزها احساس درد بسیار كمتر است یا حتى گاهى به كلى فراموش مىشود. علت این امر آن است كه در روز توجه انسان به امور مختلف باعث مىشود از توجهش به درد كاسته شود. با اینكه درد هست، ولى چون به آن توجه ندارد، چندان آن را احساس نمىكند. شب هنگام كه جنب و جوش ها و ارتباط ها كمتر مىشود و انسان با خودش و با محیطى بسیار
( صفحه 238)
محدودتر از روز تنها مىماند، چون امور دیگر نیستند یا نسبت به روز بسیار كمتر شدهاند، توجه انسان بیشتر به دردْ جلب مىشود و از این رو آن را بیشتر احساس مىكند.
شاد شدن از مطلبى نیز همینگونه است. اگر مطلب شاد كنندهاى براى انسان رخ داده باشد، چنان چه سطحى از كنار آن عبور كند و چندان توجهى به آن ننماید خوشحالىاش نیز چندان زیاد نخواهد بود. اما هر چه بیشتر به آن نعمت و مزایاى مختلفى كه براى او دارد، فكر كند بیشتر شاد مىشود. محبت ما به دیگران نیز عیناً همین طور است. هر چه درباره كسى كه او را دوست داریم بیشتر فكر كنیم و فكرمان را بر روى او متمركز كنیم، علاقه و محبتمان به او بیشتر خواهد شد و هر چه از او غافل شویم علاقه امان نیز كمتر مىگردد.
یا فرض كنید اگر انسان از چیزى مىترسد، چنان چه زیاد به آن فكر كند ترسش بیشتر خواهد شد و هر چه كمتر فكر كند ترسش نیز كمتر خواهد بود.
در مورد ایمان نیز پس از آنكه دانستیم خدا هست و نسبت به صفات او از قبیل ربوبیت، رحمت، رازقیت، علم، حكمت، قدرت و نظایر آنها علم پیدا كردیم، هر چه بیشتر به این دانسته ها و معارفمان توجه كنیم ایمانمان بیشتر خواهد شد. از این رو هر چیزى كه باعث توجه ما به این دانسته ها شود از عوامل تقویت كننده ایمان محسوب مىشود. آیات قرآن كلام خدا است و از این رو انسان با شنیدن آنها به یاد خدا مىافتد؛ یعنى شنیدن آیات قرآن باعث توجه بیشتر ما به خدا مىشود و توجه بیشتر ما به خدا نیز موجب تقویت و ازدیاد ایمان ما مىشود: إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً(381) چون آیات خدا بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید. به طور طبیعى، توجه به كلام هر گویندهاى سبب توجه به خود آن گوینده مىشود. توجه به كلام خدا نیز موجب توجه به خود خداوند مىگردد.
البته این در صورتى است كه فرد چنین زمینهاى را در خویش ایجاد كرده باشد، نه آنكه از ابتدا بنا را بر اعراض و روى گردانى گذاشته باشد. اگر چنین باشد تلاوت قرآن بر او هیچ اثرى نخواهد گذاشت: وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ(382) و این ندا را به كران ـ چون پشت بگردانند ـ نمىتوانى بشنوانى. انسان كر را اگر از روبرو هم با او سخن بگویى صدا را نمىشنود و تنها مىتوان با ایما و اشاره چیزهایى را به او فهماند. حال اگر كسى كه گوشش ناشنوا است
( صفحه 239)
پشتش را به گوینده كرده باشد، طبیعتاً هر چه هم فریاد بزنیم فایدهاى نخواهد بخشید. كسانى هم بنا گذاشتهاند به آیات الهى پشت كنند و آنها را نشنوند؛ تلاوت قرآن براى این افراد هیچ تأثیرى ندارد، بلكه تأثیر عكس دارد و موجب عقوبت آنها نیز خواهد شد: وَ لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً(383) و ستم گران را جز زیان نمىافزاید. نه تنها ایمان آنها را زیاد نمىكند كه نفرت و فاصله آنها را بیشتر مىكند: فَلَمّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلاّ نُفُوراً(384) چون هشدار دهندهاى براى ایشان آمد، جز بر نفرتشان نیفزود. «نفور» در لغت به معناى «رم كردن» است. اینان با شنیدن آیات قرآن، گویا خطرى احساس كرده باشند، براى در امان ماندن از آن با سرعت هر چه تمامتر فرار مىكنند! این گونه افراد به هنگام شنیدن آیات قرآن نه تنها خضوع و خشوعشان بیشتر نمىشود كه به خرده گیرى بر آیات و استهزاى آنها مىپردازند: عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ. وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النّارِ إِلاّ مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاّ فِتْنَةً لِلَّذِینَ كَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللّهُ بِهذا مثلاً(385) بر آن [جهنم]نوزده [نگهبان] است؛ و ما موكلان آتش را جز فرشتگان نگردانیدیم، و شماره آنها را جز آزمایشى براى كسانى كه كافر شدهاند قرار ندادیم، تا آنان كه اهل كتابند یقین به هم رسانند، و ایمان كسانى كه ایمان آوردهاند افزون گردد، و آنان كه به آنان كتاب داده شده و [نیز]مؤمنان به شك نیفتند، و تا كسانى كه در دل هایشان بیمارى است و كافران بگویند: «خدا از این وصف كردن، چه چیزى را اراده كرده است؟» وقتى مىگوییم، نوزده فرشته موكل جهنم هستند، كسانى كه این سخن را در كتاب هاى آسمانى پیشین نیز خواندهاند، شنیدن آن از پیامبر باعث مىشود یقین كنند این قرآن نیز از سوى خداى متعال است و ایمانشان به قرآن و پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیشتر مىشود؛ اما این سخن نسبت به مشركان نه تنها هیچ تأثیر مثبتى ندارد، كه بر كفرشان مىافزاید و شروع به مسخره كردن و طعنه زدن مىكنند و مثلاً مىگویند، حال نمىشد عددشان را سر راست، بیست انتخاب كنند! مثل اینكه به هنگام تقسیم فرشتگان، خدا به جهنم كه رسید كف گیرش به ته دیگ خورد و بیش از 19 فرشته در بساط خود نداشت!
بنابراین، همه این مواردى كه در قرآن كریم سبب افزایش ایمان دانسته شده، جامع و وجه
( صفحه 240)
مشتركشان این است كه همه آنها اسبابى هستند كه توجه انسان را به خدا بیشتر مىكنند و هنگامى كه توجه انسان به خدا بیشتر شد، وجود او را بهتر و بیشتر درك خواهد كرد و در نتیجه بر ایمانش افزوده خواهد شد. البته این در صورتى است كه از اول بنا را بر اعراض و روى گردانى و فرار نگذاشته باشد. هم چنین سنّت الهى را نیز فراموش نكنیم كه هركس بهاندازه یك قدم خود را به خدا نزدیكتر و توجهش را بیشتر نماید خداوند چند برابر خود را به او نزدیك خواهد كرد و اسباب تقرب او را فراهم خواهد نمود: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها(386) هر كس كار نیكى بیاورد، ده برابر آن [پاداش]خواهد داشت.
امیدواریم بتوانیم با عمل به لوازم ایمان، روز به روز موجبات قرب هر چه بیشتر خود را به خداى متعال فراهم سازیم؛ ان شاء الله.
( صفحه 241)