نیاز به «تعلیم و تربیت»، این دو هدف اساسى بعثت انبیا نه تنها امروزه مرتفع نشده است، كه با رشد و پیچیدهتر شدن زندگى و تمدن بشرى افزونتر نیز گردیده است. پیش از این اگر كسى مىخواست آنچه را كه در زمینه معارف دینى براى او لازم است و او را از انحراف فكرى و عقیدتى مصون مىدارد فرا بگیرد، كافى بود چند صباحى به مكتب خانهاى برود و قرآن و اصول و فروع دین را در سطحى ساده بیاموزد. اما امروزه نیاز ما به آموزش مسایل دینى تا بدان حد وسعت یافته، كه اگر تمام عمر خود را صرف آموختن این مسایل كنیم، باز هم به فراگیرى تمام آنچه براى سعادت لازم است، قادر نخواهیم بود.
امروزه همانگونه كه علوم مادى گسترش یافته و به رشته هاى گوناگون تخصصى تقسیم گردیده، علوم و معارف دینى نیز رشد و گسترشى چشم گیر داشته و به رشته هاى مختلفى تقسیم گردیده است. صدها سال پیش این امكان وجود داشت كه فردى با چند سال درس خواندن، به تمام علوم بشرى احاطه پیدا كند. برخى از بزرگان و فیلسوفان، نظیر فارابى و ابن سینا كه «معلم» نامیده مىشوند، از جمله همین افرادند كه در مدتى كوتاه تمامى علوم مهم زمان خویش را فرا گرفتند. اما امروزه حتى براى یك رشته از علوم باید ده ها سال زحمت كشید و در نهایت نیز احاطه به تمام جوانب و گرایش هاى فرعى همان یك رشته میسر نخواهد گشت. این مسأله در مورد علوم دینى نیز صادق است. امروزه شاخه هاى علوم اسلامى آن قدر متنوع و گسترده است كه براى متخصص شدن در هر یك از رشته هاى علوم اسلامى و حوزوى باید سال ها
( صفحه 19)
زحمت كشید. به طور معمول، ده ها سال زمان لازم است تا كسى در فقه و اصول به درجه اجتهاد برسد، به گونهاى كه بتواند در تمام ابواب فقه اظهار نظر نماید.
آنچه گفتیم، در حوزه «تعلیم» و «آموزش» قابل فهم و تصدیق است، اما آیا در زمینه «تزكیه» و «پرورش» نیز مسأله به همین صورت است؟ در یك جمله به طور خلاصه، مىتوان گفت با وضعیتى كه در حال حاضر در جامعه بشرى شاهدیم، افت اخلاقیات و معنویت آن چنان بارز و چشم گیر است كه بسیارى از اندیشمندان در شرق و غرب عالم معتقدند بشر امروز از «بحران معنویت» رنج مىبرد. از این رو مىتوان گفت در این عصر، نیاز بشر به تزكیه و پرورش، به مراتب بیش از نیاز او به تعلیم و آموزش است.
خداوند انبیا را با هدف «تعلیم» و «تزكیه» بشر به رسالت مبعوث كرد: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ(12) او است آن كس كه در میان بى سوادان فرستادهاى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بدیشان بیاموزد. انبیا و اوصیاى آنان نیز با تحمل رنج ها و مصایب، این رسالت را انجام دادند و رفتند. آخرین آنان نیز پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) بودند.
اما امروزه كه مردم از حضور انبیا و اوصیاى آنان بى بهرهاند، و همانگونه كه اشاره شد نیاز به «تعلیم» و «تزكیه» هم چنان پابرجا و بلكه بسى بیشتر است، چه كسى باید این بار سنگین را به دوش بكشد؟ آیا خدا و پیامبر براى این مسأله تدبیرى اندیشیدهاند؟ با بررسى در روایات معلوم مىشود كه این وظیفه بر دوش علماى دین گذاشته شده است. در روایتى چنین آمده كه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمودند: رَحِمَ اللّهُ خُلَفائى. فَقیلَ: یا رسولَ اللّهِ و مَنْ خُلَفاؤكَ؟ قالَ الَّذینَ یُحْیُوْنَ سُنَّتى وَ یُعَلِّمونَها عِبادَ اللّهِ(13) خدا رحمت كند جانشینان مرا. عرض شد: یا رسول اللّه، جانشینان شما چه كسانى هستند؟ فرمودند: كسانى كه سنّت مرا زنده مىكنند و آن را به بندگان خدا مىآموزند. گرچه در این روایت صریحاً به مسأله «تزكیه» اشاره نشده و فقط «تعلیم» ذكر گردیده، اما با توجه به اینكه تزكیه باید براساس تعالیم دینى و وحیانى باشد، بدیهى است كه این علماى دین هستند كه باید متكفّل این امر گردند. به علاوه، «سنّت پیامبر» فقط تعلیم نبوده، بلكه به تصریح آیه، تعلیم و تزكیه در سنّت پیامبر دوشادوش یكدیگرند. بنابراین احیاى سنّت پیامبر كه فرمود «یُحْیُوْنَ سُنَّتى» در قیام به امر تعلیم و تزكیه، هردو، است. اضافه كنید این
( صفحه 20)
مطلب را كه عملا نیز در طول تاریخ اسلام نهاد یا گروه دیگرى غیر از «روحانیت» و «حوزه»ها متصدّى امر تزكیه نبودهاند.
در هر صورت، همانگونه كه در مورد خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) مرزى بین «تعلیم» و «تزكیه» وجود ندارد، طبیعى است كه در مورد «خلفا»ى آن حضرت نیز همینگونه باشد. اصولا چنان ارتباط تنگاتنگى بین این دو وجود دارد كه اصلاً جداسازى آنها غیر ممكن است و تعلیم هم كه انجام مىشود در راستاى نیل به تزكیه و كمالات روحى و معنوى است.