تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تعلق كامل، نهایت تكامل!

بحث ما در باب تزكیه نفس به این جا رسید كه گفتیم، براساس تعالیم اسلام، روح انسان، هم براى تكامل استعداد دارد و هم براى سقوط و تنزل: وَ نَفْس وَ ما سَوّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها. وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها(75) تكامل انسان در «قرب الهى» است. هرچه انسان در مراتب قرب بالاتر رود به همان نسبت نیز روحش متكامل‌تر مى‌گردد. بالاترین مرتبه قرب این است كه انسان به جایى برسد كه بین خود و خدا هیچ حایلى نبیند، بلكه اصلاً «خود»ى نبیند؛ مقامى كه در مناجات شعبانیه در وصف آن چنین مى‌فرماید: اِلهى هَبْ لى كَمالَ الْاِنْقِطاعِ اِلَیْكَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْكَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قَدْسِكَ. این مقامى است كه امیرالمؤمنین و ائمه هدى(علیه السلام) در مناجات شعبانیه از خدا درخواست مى‌كنند: اِلهى وَ اَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّكَ الْاَبْهَجِ فَاَكونَ لَكَ عارِفاً و عَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً؛ جایى كه انسان به نور الهى ملحق مى‌شود و توجهش از هرچه غیر او است منقطع مى‌گردد و جز او هیچ چیز و هیچ كس، حتى خود را نمى‌بیند. این همان مقامى است كه عرفا از آن به «مقام فنا» تعبیر مى‌كنند. درك حقیقت این مقام براى امثال ما آسان نیست. آنچه مى‌توان گفت این است كه انسان هیچ استقلالى براى خود نمى‌بیند و وابستگى‌اش را به خدا با تمام وجود، حس مى‌كند. درك مى‌كند كه هستى حقیقى از آنِ او است، و ذلت وجودى خود را در برابر خدا مى‌یابد؛ این‌كه خودْ فقیر و بلكه عین فقر
( صفحه 60)
است و غنىّ بالذات و مطلق فقط او است و هر چیز بدون اراده او هیچ است: عَبْداً مَمْلُوكاً لا یَقْدِرُ عَلى شَیْء؛(76)1 بنده‌اى زرخرید كه هیچ كارى از او بر نمى‌آید.
درك این‌كه چگونه این مرتبه، عالى ترین مراتب «وجود» انسان است و در عین حال مرتبه «فنا» و «محو» كامل انسان در خدا است كمى پیچیده است و در ابتدا متناقض به نظر مى‌رسد. اگر نخواهیم تعبیر «فنا» را هم كه اصطلاح عرفا است به كار بگیریم، تعبیر مناجات شعبانیه هم این است كه عالى ترین مرتبه وجودى انسان این است كه «عین تعلق» بشود: تَصْیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعزِّ قُدْسِكَ. شدیدترین و قوى ترین مرتبه وجود انسان زمانى است كه درك كند هیچ استقلالى ندارد و كاملاً متعلّق و وابسته است. درك نهایت وابستگى، رسیدن به نهایت كمال انسانى است! اگر چنین معرفتى براى انسان حاصل شود كه نیازمندى مطلقش به ذات اقدس احدیت را كاملاً لمس كند؛ آن گاه به عالى ترین مراتب كمال خود نایل گشته است؛ و البته چنین معرفتى جز با علم حضورى حاصل نمى‌شود.