یكى از بهترین راه هاى ایجاد خشوع و شكستگى، تأمل در آیات قرآن كریم است. اگر زمینه مساعد باشد و روح قابلیت داشته باشد تأثیر قرآن این است كه: إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِیًّا(505) هرگاه آیات [خداى]رحمان بر ایشان خوانده مىشد، سجده كنان و گریه كنان به خاك مىافتادند. آرى، قرآن و آیات الهى در قلب هاى آماده چنان تأثیرى مىگذارد كه بى اختیار اشكشان جارى مىشود و به سجده مىافتند. در آیهاى دیگر مىفرماید: إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْكُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً(506) چون [قرآن] بر آنان خوانده شود سجده كنان به روى در مىافتند و مىگویند: «منزه است پروردگار ما، كه وعده پروردگار ما قطعاً انجام شدنى است.» و بر روى زمین مىافتند و مىگریند و بر فروشكستگى آنها مىافزاید. آرى، اثر قرآن این است كه «یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»؛ بر خشوع انسان مىافزاید.
البته قبلاً نیز اشاره كردیم كه خشوع مراتب دارد؛ مانند ظرفى كه مىشكند. گاهى ظرف فقط یك ترك بر مىدارد، گاهى دو نیم مىشود، گاهى چند تكه مىشود و گاهى اصلاً پودر مىشود. خشوع و شكستن دل نیز اینچنین است. گاهى ممكن است انسان آن چنان بشكند كه كاملاً محو حق متعال گردد و ذرهاى نیز خودش را نبیند. عالى ترین مراتب معراج كه فرمود: اَلصَّلوةُ مِعْراجُ المُؤْمِنِ(507) در چنین نمازى رخ خواهد داد، و در هر حال، شرط معراج شدن نماز این است كه با خشوع و شكستگى همراه باشد. براى پیدا شدن این حالت نیز باید مقدماتى را فراهم كرد. یكى از این مقدمات این است كه در باره عظمت خدا بیندیشیم؛ چرا كه انسان وقتى وجود خود را با عظمت بى نهایت وجود خداوند مقایسه كرد، آن گاه پى به حقارت خود مىبرد و خود به خود در برابر آن عظمت آب مىشود و فرو مىریزد. انسان مثلاً گاهى شیفته
( صفحه 336)
عظمت علمى خودش مىشود و فكر مىكند دانشى دارد، اما وقتى با كسى مواجه شود كه دریاى علم است، بى اختیار در مقابل او به جهل خود اعتراف خواهد كرد و شخصیت علمى كاذبى كه از خود در ذهن خویش ساخته، فرو خواهد شكست. البته این فرو شكستن بستگى به این دارد كه عظمت طرف مقابل تا چه حد براى او معلوم شود و آن را درك كند. ما هر چه بتوانیم عظمت خدا را بیشتر درك كنیم خشوعمان بیشتر خواهد شد و احساس شكستگى بیشترى خواهیم كرد. این درك هم با مفاهیم و علوم حصولى حاصل نمىشود. ما در فلسفه و كلام و عرفان این مفاهیم را مىخوانیم كه خدا وجود بى نهایت است، هر كمالى را در حد بى نهایت دارد، و...، اما این مفاهیم اثر چندانى در دل ندارد. ممكن است انسان حتى استاد فلسفه و عرفان هم باشد و عظمت و لایتناهى بودن خداوند را با ادلّه مختلف براى دیگران اثبات كند، اما چنین علمى ملازم با خشوع نیست. چنین علمى تنها مىتواند نقش اِعدادى و زمینهسازى داشته باشد، اما آن درك عینى و ملموس عظمت الهى از آن در نمىآید. بنابراین، بحث در این واقع مىشود كه براى رسیدن به درك ملموس و عینىِ عظمت الهى، آن چنان كه خشوع از آن زاده شود، چه باید كرد؟ این بحثى است كه به یارى خداى متعال باید در جلسه آینده آن را پى بگیریم.
( صفحه 337)