اما اگر حقیقتاً نماز بهترینِ اعمال است و این همه در رشد و تعالى معنوى انسان تأثیر دارد، پس چرا ما با وجود اینكه نماز مىخوانیم، آثار آن را در وجود خود مشاهده نمىكنیم؟! در روایات ما آمده است كه: اَلصَّلوةُ معراج المؤمن(437) نماز معراج مؤمن است؛ پس چرا ما سال ها نماز مىخوانیم و حتى یك بار نیز احساس نمىكنیم به معراج رفته باشیم؟! قرآن مىفرماید: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ(438) همانا نماز از كار زشت و ناپسند باز مىدارد؛ پس چرا ما عمرى است نماز مىخوانیم، ولى هنوز این همه مرتكب گناه و اعمال زشت مىشویم؟! و ده ها اثر دیگر كه در آیات و روایات ذكر شده، ولى ما آن را در خود نمىبینیم.
پاسخ این است كه ما «نماز» نمىخوانیم. آنچه ما به جا مىآوریم صورت ظاهرش شبیه نماز است و ما تنها اداى نماز را در مىآوریم! كسى كه وقتى «السلام علیكم و رحمة اللّه و بركاته» مىگوید تازه یادش مىآید كه نماز مىگزارده است، آیا به راستى «نماز» خوانده است؟! بسیارى از ما مسایلى را كه در فرصت هاى دیگر نمىتوانیم به آنها فكر كنیم به وقت نماز موكول مىكنیم تا در حین نماز به تحلیل و بررسى آنها بپردازیم! اگر مثلاً بخواهیم پس از نماز مغرب و عشا درس بگوییم، چون فرصت مطالعه و تأمل نداشته ایم، نماز مغرب و عشا را مغتنم مىشماریم و با مرور مطالب در ذهنمان خود را براى درس آماده مىكنیم! بسیارى از كسانى كه اهل معامله و كسب و كار هستند، در حین نماز به حساب طلب كارى ها و بدهكارى ها و چك و سفته هایشان رسیدگى مىكنند! آیا به راستى اینها نماز است كه ما مىخوانیم؟!!
نمازهایى كه ما مىخوانیم نه تنها موجب تكامل ما نمىشود، كه ما باید از آنها توبه كنیم! گناهانمان كه جاى خود دارد، ما باید از عبادت ها و نمازهاى خودمان به درگاه خداى متعال توبه و استغفار كنیم! اگر كسى در پیش دیگران، براى تعریف از شما الفاظ و عباراتى بگوید كه
( صفحه 275)
خودش هم نمىفهمد، آیا این مدح شما است یا آن را توهین و استهزاى به خود تلقى مىكنید؟! اگر كسى كه به شما عرض ارادت مىكند و «مخلصم» و «ارادت دارم» مىگوید، شما از قلب و دلش آگاه باشید و بدانید كه حواسش كاملاً در جایى دیگر است و به معناى یك كلمه از حرف هایى هم كه مىزند توجه ندارد، چه برخوردى با او مىكنید؟! اگر كسى در حالى كه با شما سخن مىگوید، رویش را به سویى دیگر كرده و مرتب بالا و پایین و چپ و راست را نگاه كند، آیا آن را بزرگ ترین اهانت و بى احترامى به خود تلقى نمىكنید؟! به راستى عبادت ها و نمازهاى ما «اهانت» است یا «عبادت»؟! در روایتى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است كه حضرت مىفرمایند: آیا كسى كه چنین نمازى مىخواند، نمىترسد از اینكه خداى متعال او را به صورت الاغى مسخ نماید؟(439)
اگر انسان در حالى كه در نماز به زبان «اللّه اكبر» مىگوید و به بزرگتر بودن خداوند از هر چیز دیگرى گواهى مىدهد، در ذهن و قلبش به كسى و چیزى دیگر امید دوخته؛ این بدان معنى است كه آن كس یا چیز را مهمتر و بزرگتر از خدا مىداند. آن گاه آیا این ـ نعوذ بالله ـ به بازى گرفتن و مسخره كردن خدا نیست؟!! اگر كسى در مورد ما شروع كند به تعریف و تمجید كردن، در حالى كه ما یقین داریم هیچ اعتقادى به حرف هایش ندارد، آیا این كار او را جز مسخره كردن بر چیز دیگرى حمل خواهیم كرد؟! و آیا كسى كه به زبان «اللّه اكبر» مىگوید و در آن حال خداوند قلب و دلش را مىبیند كه واقعاً معتقد به این امر نیست، آیا استحقاق آن را ندارد كه او را به صورت الاغى مسخ كند؟! ما وقتى با فردى عادى و معمولى هم صحبت مىكنیم، صورتمان را رو به سویى دیگر نمىكنیم؛ آیا ـ نعوذ بالله ـ خداى متعال به اندازه یك انسان معمولى ارزش ندارد كه ما به هنگام نماز و در حالى كه با او سخن مىگوییم، روى دلمان به هر سمت و سویى هست جز خدا؟!! به راستى كه ما به عدد سال هایى كه نماز خوانده ایم، باید به درگاه خدا زارى و تضرع كنیم و از خدا بخواهیم كه ما را از بابت نمازهایمان ـ آرى، نمازهایمان، نه گناهانمان! ـ ببخشد و بیامرزد؛ عبادت هایى كه نه عبادت، بلكه سراسر اهانت و استهزا بوده است.
خداوند در قرآن كریم در آیهاى چنین مىفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ
( صفحه 276)
أَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ(440) اى كسانى كه ایمان آورده اید، در حال مستى به نماز نزدیك نشوید تا بدانید كه چه مىگویید. سخنان آدم مست چه ارزشى مىتواند داشته باشد؟! كسى كه در حال مستى است و عقل و ادراكش درست كار نمىكند، متوجه حرف ها و سخنان خودش نیست. در این حال هر چیزى ممكن است بگوید. از این رو اگر در این حال از كسى تعریف و تمجید كند، ارزشى ندارد و كسى به آن وقعى نمىنهد؛ همانگونه كه هر چیز دیگرى هم بگوید، به آن اعتنایى نمىكنند. اكنون، خداى متعال در این آیه مىفرماید، در حال مستى كه سخنانتان هیچ ارزش و اعتبارى ندارد به نماز نایستید و با خدا سخن مگویید. گرچه ظاهر این آیه، مستى و گیجى و غفلت ناشى از خوردن شراب است، اما با توجه به تعلیلى كه در آن ذكر گردیده، خطاب آیه در واقع به همه كسانى است كه در حال غفلت و بى خبرى به نماز مىایستند و با خدا سخن مىگویند. تعلیل آیه براى نهى از نماز در حال مستى این است: حَتّى تَعْلمُوا ما تَقُولُونَ؛ تا بدانید چه مىگویید؛ یعنى انسان مست چون نمىفهمد كه چه مىگوید، از این رو نباید به نماز نزدیك شود. همه كسانى كه در حال نماز از خدا غافلند و هوش و حواسشان در جایى دیگر است مشمول این تعلیل مىگردند؛ چرا كه آنان نیز نمىفهمند كه چه مىگویند.
بنابراین، اینكه ما از نمازهایمان بهرهاى نمىبریم و رشد و تكاملى از ناحیه آن در خود احساس نمىكنیم علتش این است كه نمازهاى ما واقعاً نماز نیست. امیدواریم كه دست كم مسقط تكلیف باشد! حداكثر اثر نماز امثال بنده این است كه در قبر و قیامت مؤاخذه نمىشویم كه چرا نماز نخوانده ایم، اما هیچ بهره تكاملى و معنوى از آن نمىبریم. متأسفانه بسیارى از ما اهمیت و بهاى لازم را به نماز نمىدهیم. آن گاه كه خیلى مقدس شویم و بخواهیم خوب و مؤمن باشیم، سعى مىكنیم قرائت و تجویدمان را درست كنیم و نمازمان را با صوت و لحنى زیبا بخوانیم! فكر مىكنیم نهایت چیزى كه باید در نماز مراقب آن باشیم این است كه حروف آن را از مخرج ادا كنیم. غافلیم از اینكه این گونه مسایل، تنها ظاهر و قالب نماز است و حقیقت و روح نماز چیزى دیگر است. این امور بیشتر حالت نمادین و سمبلیك دارند، آنچه كه حقیقتاً انسان را به خدا نزدیك مىكند این است كه دل و قلبش با خدا مرتبط شود. این ظواهر بایستى در واقع نمودى از آن توجه و ارتباط قلبى باشد. حقیقت و روح نماز همان توجهات قلبى است و بدون آن، نماز كالبدى مرده است. آیا از كالبد مرده امید حركت و تأثیرى هست؟!
( صفحه 277)
این گوهر گران بها و بى بدیل در اختیار ما است و ما متأسفانه به راحتى از كنار آن مىگذریم و به آن بها نمىدهیم. بسیارى، هنگامى كه درصدد پیمودن مسیر تكامل و سیر و سلوك برمى آیند دربه در به دنبال كسى مىگردند كه سرّى مكتوم و رازى مگو به آنها بگوید و ذكرى، به آنان تعلیم بدهد! آیا اگر در این راه چیزى مهمتر از نماز بود خداى متعال بخل مىكرد كه آن را به بندگانش بگوید؟! خدایى كه قرآن را «رحمة للعالمین» فرستاده و عزیزترین بندگانش را به همراه آن براى هدایت بشر گمارده، آیا سرّ هدایت و سعادت و كمال بشر را ناگفته گذارده، تا كس دیگرى به جز پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) آن را در نهان خانه اى، به صورتى مرموز براى عدهاى معدود ادا كند؟!! اگر چیزى بهتر و مؤثرتر از نماز در مسیر تكامل انسان وجود داشت خداوند قطعاً در قرآن بیشتر بر روى همان تأكید مىكرد. اگر كارى مهمتر از نماز بود انبیا و اولیاى الهى به همان بیشتر از هر چیز اهمیت مىدادند. چرا امیرالمؤمنین على(علیه السلام) از میان همه كارها و عبادات، نماز را انتخاب كرده بود و در شبانه روز هزار ركعت نماز مىخواند؟! نمازى كه ظاهرش جز تكرار چیزى بیش نیست؟ تكرار پارهاى الفاظ و حركات. این تكرار، هر روز و روزى هزار مرتبه در زندگى على(علیه السلام) چه مفهومى و چه پیامى مىتواند داشته باشد؟! چرا آن حضرت مقیّد بود حتماً این هزار ركعت ترك نشود و حتى در حال حركت كردن، شخم زدن و آب از چاه كشیدن نیز نوافلش را مىخواند و قرآن تلاوت مىكرد؟! مىدانیم كه نمازهاى مستحبى بسیارى از شرایط نماز واجب را ندارد؛ استقبال قبله، آرامش بدن، خم شدن و سر به مهر گذاشتن براى ركوع و سجده، و بسیارى چیزهاى دیگر در آن شرط نیست. از این رو انسان مىتواند در هر حالى آن را بخواند. شاید بسیارى از هزار ركعت نمازى كه امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در شبانه روز مىخواندند به همین صورت بوده است. من خودم علما و بزرگان زیادى را دیدهام كه این گونه نماز مىخواندهاند. این مسأله به خصوص در زمان هاى سابق، متداولتر بود؛ چرا كه وسایل نقلیه امروزى وجود نداشت و ساعات و دقایق زیادى صرف پیمودن مسیر راه مىشد. بسیارى از بزرگان و علما در سابق از این فرصت استفاده مىكردند و نماز نافله مىخواندند. خدا رحمت كند استاد ما مرحوم علامه طباطبایى را، گاهى ما در خدمتشان، براى جلسه اى، تا جایى مىرفتیم؛ من در بین راه مىدیدم كه ایشان مشغول خواندن نماز نافله هستند. یا مرحوم شیخ غلامرضا فقیه خراسانى رضوان اللّه
( صفحه 278)
تعالى علیه از علماى شهر ما، یزد، بود كه بسیارى از اوقات در مسیر منزلش تا مسجد یا جاهاى دیگر نماز نافله مىخواند.
خلاصه كلام این كه، ما به ارزش و اهمیت نماز پى نبرده ایم، وگرنه چیزى و عملى بهتر از نماز نمىتواند انسان را به خدا نزدیك كند. اشكال نمازهاى ما این است كه «نماز» نیست؛ اگر «نماز» حقیقى شد آن گاه خواهیم دید كه چه آثار و بركاتى هم براى زندگى دنیایمان و هم براى ترقى و تكامل معنوى و روحیمان دارد. از خداى متعال مسألت داریم كه توفیق خواندن چنین نمازهایى را به همه ما عطا فرماید.
( صفحه 279)