تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

فراموشى انسانیت، پى آمد غفلت از خدا

قرآن كریم در این زمینه سرنخى را به دست داده است؛ مى‌فرماید: اَلَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ(115) كسانى كه خدا را از یاد بردند، پس خدا خودشان را از یاد ایشان برد! از این آیه معلوم مى‌شود آن «خود انسانى» انسان هرچه هست، با «خدا» ارتباط دارد؛ چرا كه از یاد بردن خدا با از یاد بردن خودْ ملازم دانسته شده است. اگر كسى خدا را فراموش كرد خود را نیز فراموش خواهد كرد. اگر كسى از خدا غافل شد از خود نیز غافل خواهد شد. عقوبت فراموشى خدا این است كه انسان خود را نیز به یاد نخواهد آورد! اگر خدا را فراموش نمى‌كرد به این عقوبت دچار نمى‌شد. از همین جا مى‌توان رابطه و ملازمه دیگرى را نیز كشف كرد و آن این كه، اگر كسى به خود حقیقى و انسانى خود توجه داشته باشد و آن را فراموش نكند، به خدا نیز توجه خواهد داشت و خدا را نیز از یاد نخواهد برد.
كِیر كگار(116)، مؤسس فلسفه «اگزیستانسیالیسم» كه یك كشیش مسیحى بود، شبیه همین سخن را دارد. او مى‌گوید: «اگر انسان خدا را فراموش كند، انسانیتش را فراموش كرده است». البته با توجه به این‌كه او یك روحانى مسیحى است، به احتمال قوى این سخن را از تعالیم دینى گرفته است؛ ولى به هرحال این همان سخنى است كه قرآن به آن اشاره كرده است: نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ.
كم نیستند انسان هایى كه تحلیلشان از خودشان این است: «من موجودى هستم كه گرسنه و تشنه مى‌شوم، نیاز به آب و غذا دارم، هیجانات جنسى در من وجود دارد كه از راه هاى به خصوصى ارضا مى‌شود، نیاز به خواب و استراحت و تفریح دارم، آرزو دارم خانه و ماشینى شیك داشته باشم، مى‌خواهم خوش باشم و لذت ببرم.»
( صفحه 85)
اگر كسى چنین تصورى از خودش داشته باشد، حیوانى بیش نیست؛ حتى اگر درجه دكترا داشته باشد و علم صدها و هزاران كتاب را در سینه خود حمل كند! مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً(117) مَثَل كسانى كه علم تورات به آنها داده شد اما آن را به كار نبستند، هم چون مَثَل الاغى است كه كتاب هایى را بر پشت خود مى‌كشد! نهایت تفاوتش این است كه مثلاً الاغ كت و شلوار ندارد و تمیزى و آراستگى و زیبایى ظاهرش مثل این انسان نیست! آن حیوان هم هر وقت گرسنه مى‌شود دنبال غذا مى‌رود، اگر احساس خستگى كرد استراحت مى‌كند، اگر تشنه شود آب مى‌خورد و اگر هیجان جنسى پیدا كند به دنبال جنس مخالفش مى‌گردد. باز آن حیوان نسبت به بعضى انسان ها یك پله شرف دارد؛ او به دنبال جنس مخالفش مى‌رود، اما بعضى انسان ها به هنگام هیجان جنسى دنبال هم جنس خود نیز مى‌روند!
انسانى كه در سرتاسر زندگى‌اش چیزى غیر از خور و خواب و لذت و شهوت و احیاناً كشتن و دریدن انسان هاى بى گناه دیده نمى‌شود، آیا مى‌توان گفت چنین انسانى بهتر از سگ است؟! فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یَلْهَثْ(118) مَثَل او مَثَل سگ است [كه] اگر بر آن حملهور شوى زبان از كام بر آوَرَد، و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام بر آوَرَد. امیر المؤمنین(علیه السلام) هم كه شاگرد قرآن است در مورد این گونه افراد نظیر این تعبیر را دارد: كَالْبَهیمةِ الْمَرْبوطةِ هَمُّها عَلَفُها(119) انسانى كه به مانند حیوان، تمام همّش علف و غذایش باشد چه برترى نسبت به حیوان دارد؟!