تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

افسانه یا واقعیت

متأسفانه ما از بس نسبت به این مطالب فاصله داریم، گاهى حتى فكر مى‌كنیم این حرف ها افسانه و رؤیایى بیش نیست! مى‌پنداریم اینها شعرهایى است كه برخى افراد هنگامى كه طبعشان گل كرده، گفته‌اند! اما اینها حقایق و واقعیت هایى است كه به بسیارى از آنها در خود قرآن و روایات و معارف اهل بیت(علیهم السلام) تصریح شده است. قبلاً نیز یكى دو بار این آیه را خوانده ام. براى خود من، اولین بارى كه به معناى این آیه دقت كردم بسیار عجیب بود و متوجه شدم كه ما تا چه حد از قرآن و معارف آن دور هستیم. قرآن كریم در وصف مؤمنان مى‌فرماید: إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً. وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً. وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْكُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً(479) چون [قرآن] بر آنان خوانده شود سجده كنان به روى، در مى‌افتند؛ و مى‌گویند: «منزه است پروردگار ما، كه وعده پروردگار ما قطعاً انجام شدنى است.» و بر روى زمین مى‌افتند و مى‌گریند و بر فروتنى آنها مى‌افزاید. مؤمنان حقیقى و آنانى كه ایمان در قلبشان راه یافته، وقتى كه قرآن بر ایشان تلاوت مى‌شود با صورت بر روى زمین مى‌افتند و مى‌گریند: یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْكُونَ. كسى به آنان یاد نداده كه این كار را بكنند، بلكه این واكنش طبیعى آنها نسبت به تأثیر قرآن است! و هرچه بیشتر قرآن براى آنان خوانده شود بر خشوعشان افزوده مى‌شود: وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً. بنده در تمام عمر شصت و چند ساله‌ام حتى یك نفر را ندیده‌ام كه به هنگام شنیدن قرآن چنین حالتى برایش ایجاد شود. البته كسانى را دیده‌ام كه به هنگام شنیدن قرآن اشك از چشمانشان جارى شده، ولى این‌كه بر روى زمین بیفتند و صورت بر خاك بگذارند و بگریند؛ من تا به حال مشاهده نكرده ام.
در آیه‌اى دیگر كه شبیه همین آیه است، مى‌فرماید: إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِیًّا(480) و هرگاه آیات [خداى]رحمان بر ایشان خوانده مى‌شد، سجده كنان و گریان بر
( صفحه 315)
خاك مى‌افتادند. آیا این قرآن براى چه كسانى نازل شده است؟ آیا ذكر این اوصاف براى مؤمنان به چه منظورى است؟ آیا فقط خواسته‌اند كه ما بدانیم مؤمنانى بوده‌اند كه چنین اوصافى داشته‌اند؟ آیا این اوصاف نباید در ما تحقّق داشته باشد؟ آیا ما نباید در میان انبوه مؤمنانى كه اطراف خود مى‌بینیم، دست كم یك نفر را مشاهده كنیم كه چنین حالتى داشته باشد؟! این امر شاهدى است بر این‌كه ما تا چه حد با ایده آل هاى قرآن و سنّت فاصله داریم. در سابق افراد متعددى بوده‌اند كه چنین حالى داشته‌اند؛ اما در این زمان ها كه زرق و برق دنیا بیشتر شده و مسابقه در هجوم به سوى مادیات تشدید گردیده است، این حالات كمتر دیده مى‌شود. امروزه حتى كار به جایى رسیده كه اگر كسى در حال نماز گریه كند یا با شنیدن آیات قرآن اشك بریزد آن را بدعت در دین تلقى كرده و كارى بىوجه و بى معنا مى‌دانند! آیا چیزى كه صریحاً در خود قرآن آمده است بدعت در دین است؟! اگر صریح آیه قرآن، دین نیست پس دین چه چیزى است؟! اگر از طریق قرآن نتوان دین و اوصاف دین داران و مؤمنان را شناخت، پس از چه طریقى مى‌توان به این مهم دست یافت؟! قرآن كریم براى آن‌كه عظمت معانى و مفاهیم قرآن را به ما بفهماند، مى‌فرماید: لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ(481) اگر این قرآن را بر كوهى فرو مى‌فرستادیم، یقیناً آن [كوه] را از بیم خدا فروتن [و]از هم پاشیده مى‌دیدى! یعنى دلى كه قرآن بر آن اثر نمى‌كند و در اثر شنیدن قرآن به طپش نمى‌افتد، از سنگ سخت‌تر است! اگر قرآن بر كوهى نازل شده بود، از هم مى‌شكافت، اما دل هاى برخى (و بلكه بسیارى) از انسان ها به قدرى سخت است كه آیات قرآن هیچ حركت و تحولى در آن ایجاد نمى‌كند و سر سوزنى بر آن تأثیر ندارد! به راستى ما را چه مى‌شود كه در مقابل آیات الهى این گونه سرد و بى روح بر جاى مى‌مانیم؟ آیا وقت آن نرسیده كه در وضع دل و روح خود تجدید نظرى كنیم و كمى هم با خدا و آیات الهى انس پیدا كنیم؟ أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَكُونُوا كَالَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ(482) آیا براى كسانى كه ایمان آورده‌اند هنگام آن نرسیده كه دل هایشان به یاد خدا و آن حقیقتى كه نازل شده نرم [و فروتن]گردد و مانند كسانى نباشند كه از پیش به آنها كتاب داده شد و [عمر و]انتظار بر آنان به درازا كشید، و دل هایشان
( صفحه 316)
سخت گردید؟ آیاوقت آن نشده كه مؤمنان حالت خشوع پیدا كنند و مانند كسانى نباشند كه به مرور زمان آن چنان سنگ دل شده‌اند كه حتى قطره‌اى اشك در چشمانشان ظاهر نمى‌شود؟ آیا هنگام خارج شدن از این حالت جمود و یخ زدگى قلب ها فرا نرسیده است؟ چه بسیار كسانى كه در اثر حرارت آیات قرآن، یخ هاى قلب و روحشان آب شده و به دامان خدا بازگشته‌اند. چرا ما یكى از آنان نباشیم؟ داستان فضیل بن عیاض معروف است. فضیل راهزن بود. شبى در حین دزدى و بالا رفتن از دیوار خانه مردم، شنید كه صاحب خانه همین آیه (اَلَمْ یَأْنِ...) را تلاوت مى‌كند. این آیه به یك باره فضیل را تكان داد و انقلابى در او پدید آورد. همان جا توبه كرد و گفت: «چرا، وقتش رسیده است»! او با همین یك آیه آن چنان عوض شد كه از اولیاء اللّه گردید. به راستى آیا وقت آن نرسیده كه مفاهیم و معانى الفاظ و اذكار نماز از زبان و ذهن ما عبور كرده و به قلبمان وارد شود؟! آیا وقت آن نرسیده كه در نماز حضور قلبى بیشتر داشته باشیم و تا این حد نماز را سرسرى نگیریم؟! امیدواریم توفیقات خداوند در این راه شامل حالمان گردد.
( صفحه 317)