در قرآن كریم، هم از «ذكر كثیر» یاد شده و هم از «ذكر شدید» سخن به میان آمده است. گاهى
( صفحه 115)
مى فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِیراً. وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً(168)اى كسانى كه ایمان آوردهاید، خدا را یاد كنید، یادى بسیار؛ و صبح و شام او را به پاكى بستایید. یا مىفرماید: وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْكارِ(169) و پروردگارت را بسیار یاد كن، و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گوى. در این قبیل آیات بحث از كثرت و «كمّیّت» ذكر است. آنچه خواسته شده این است كه زیاد به خدا باشیم. اما گاه نیز مثلاً مىفرماید: فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً(170) و چون اعمال حج خود را به جا آوردید، همانگونه كه پدران خود را به یاد مىآورید، یا با یاد كردنى شدیدتر، خدا را به یاد آورید. در این آیه توصیه به «شدت» ذكر است. قطعاً مراد از شدت ذكر این نیست كه مثلاً «سبحان اللّه» یا «اللّه اكبر» را محكمتر یا با صدایى بلندتر بگوییم! بلكه منظور «كیفیت» ذكر است. مىفرماید پس از اتمام اعمال حج، همانگونه كه پدرانتان را یاد مىكنید و یا حتى «بهتر» از آن، خدا را یاد كنید.
اما این توصیه، پس از اتمام اعمال حج چه مناسبتى دارد؟ چرا خداوند فرموده است: إِذا قَضَیْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ؛ هنگامى كه اعمال حج را تمام كردید، خدا را یاد كنید؛ مگر قبل و بعد از اعمال حج چه تفاوتى در حال انسان پیدا مىشود؟
توضیح این مطلب این است كه: یكى از جاهایى كه زمینه خوبى فراهم است كه شیطان بتواند انسان را فریب دهد، زمانى است كه انسان وظیفه و تكلیفى را انجام داده باشد، به خصوص اگر آن تكلیف، نیرو و توان ویژهاى را هم از انسان گرفته باشد. در چنین حالى انسان مایل است دمى بیاساید و به اصطلاح، نفسى بكشد. این زمانِ فترت، فرصت خوبى است براى شیطان كه به وسوسه انسان بپردازد. مثلاً وقتى انسان نماز مىخواند ـ حتى همین نمازهاى ما كه معمولاً از اول تا آخرش توأم با غفلت است! - همین كه نمازش تمام مىشود فوراً مىخواهد رویش را از سمت قبله برگرداند و به دور و بر خود نگاه كند، ببیند چه خبر است! این دو سه دقیقهاى كه در حال نماز بود و نمىتوانست به این طرف و آن طرف نگاه كند، گویى در زندان بوده و الآن كه نماز تمام شده، احساس آزادى و رهایى مىكند! حال تصور كنید كسى را كه طىّ چند روز، اعمال نسبتاً سنگین حج را انجام داده و كارهاى خاصى نیز بر او حرام بوده و از
( صفحه 116)
انجام آنها منع داشته است؛ اكنون كه اعمال حج تمام مىشود و از احرام بیرون مىآید، عجله دارد كه به سرعت سراغ كارهایى برود كه در حال احرام بر او حرام بوده است؛ مثلاً خودش را در آینه نگاه كند، عطرى بزند و... . این جا است كه از حرص و ولع، و سنگینى تكلیفى كه در این چند روز بر روى دوشش بوده، این خطر وجود دارد كه یك باره به كلى از یاد خدا غافل شود و با سرعت هرچه تمامتر به سوى مظاهر دنیا بشتابد و تمام توجهش به آنها جلب شود. این آمادگى روحى در انسان هست و شیطان هم فرصت را مغتنم مىشمرد و به سراغ انسان مىآید. از این رو آیه شریفه به حاجیان توصیه مىكند كه پس از اتمام اعمال حج یاد خدا را فراموش نكنند بلكه با قوّت و شدت بیشتر به آن اهتمام ورزند: فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً. در مورد این هم كه یاد پدران در این جا چه مناسبتى دارد كه آیه شریفه به آن اشاره مىكند، در تفاسیر مطالبى گفته شده كه چون به بحث اصلى ما مربوط نمىشود، علاقه مندان را به كتب تفسیر ارجاع مىدهیم.
روشن است كه ذكر علاوه بر كمى و زیادى، شدت و ضعف هم مىتواند داشته باشد. گاهى ما یكى از دوستان یا آشنایانمان را كه چندان با او نزدیك و صمیمى نیستیم، به یاد مىآوریم، و گاهى به یاد فرزند یا پدر و مادر و یا محبوبى مىافتیم؛ اثرى كه این دو ذكر در روح و جان ما مىگذارند یكسان نیست. اثر یاد فرزند در روح انسان بسیار شدیدتر و عمیقتر از یاد یك دوست معمولى است.
در هر حال، هم كثرت یاد خدا مطلوب و مورد تأكید است و هم به این مطلب عنایت هست كه این یاد، عمیق و تأثیرگذار باشد نه سطحى و زودگذر. گاهى موج، موج یك حوض آب یا یك استخر است، گاهى موجى است كه در هوایى طوفانى در اقیانوس آرام برخاسته است. موج یاد خدا در وجود ما باید هم چون موج اقیانوس باشد كه تمام زوایاى وجود ما را درنوردد و عمق آن را تحت تأثیر قرار دهد. البته همان یادهاى سطحى هم تأثیرگذار است. توصیه این نیست كه آنها را كنار بگذارید، بلكه تأكید بر این است كه به آنها اكتفا نكنید و سعى كنید ذكرهایى داشته باشید كه تمام وجود و قلب و روحتان عمیقاً از آن تأثیر بپذیرد.
نكته دیگر در مورد شدت و ضعف ذكر این است كه: افراد عادى معمولاً وقتى یاد خدا مىكنند توجه آنها به یك اسم یا صفت از اسما و صفات الهى جلب مىشود. مثلاً ما غالباً به
( صفحه 117)
اسما و صفاتى از قبیل: خالقیت، رازقیت، رحمانیت و غفاریت خدا توجه داریم و مثلاً مىگوییم:اى خداى مهربان،اى خالق من،اى بخشاینده گناهان و... . اما كسانى هم هستند كه توجه آنها به «ذات» خدا است و چون ذات خدا در عین وحدت، مستجمع جمیع اسما و صفات كمالیه است، از این رو در توجه به ذات، صفت یا اسم خاصى مطرح نیست و ذات به عنوان مجمع تمام اسما و صفات مورد توجه است. چنین توجهى قطعاً بسیار شدیدتر از توجهى است كه فقط خدا را مثلاً با وصف بخشندگى گناه لحاظ كرده است. توجه به خود ذات چون توجهى بسیار شدید و قوى است، آثار آن هم با اثر یادهاى امثال ما بسیار متفاوت است. نقل كردهاند امیرالمؤمنین(علیه السلام) به هنگام نماز آن چنان متوجه ذات اقدس الهى بود كه تیر را از پاى آن حضرت بیرون كشیدند بدون آنكه امیرالمؤمنین(علیه السلام) متوجه این امر شوند(171) نباید چنین چیزهایى را بعید بدانیم. قرآن مىفرماید، زن هاى مصرى كه فقط جمال بندهاى از بندگان خدا را دیده بودند، چنان تمام توجهشان به جمال حضرت یوسف جلب شده بود كه همگى دست خود را بریدند بدون آنكه متوجه این كار شوند!