تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

سرّ «خیرالعمل» بودن نماز

اما به راستى چگونه است كه از بین همه اعمال، نماز «خیرالعمل» و بهترین وسیله براى تقرب و تكامل و فلاح است؟ ما اگر نماز را با بسیارى از كارها مقایسه كنیم، مى‌بینیم نماز در مقایسه با آنها بسیار ساده‌تر و آسان‌تر است؛ پس چرا اهمیتش از همه آنها بیشتر است؟ «نماز» را در مقایسه با «جهاد» در نظر بگیرید. جهاد كارى است بسیار مشكل كه با رنجها و خطرهاى فراوان از قبیل: تشنگى، گرسنگى، خستگى، مجروحیت، قطع عضو و كشته شدن همراه است. در مقابل، نماز كارى ساده است كه حداكثر چند لفظ را بر زبان جارى مى‌كنیم و خم و راست مى‌شویم! با این حال، نماز «خیرالعمل» دانسته شده است!
شاید ما نتوانیم حقیقت این مسأله را به درستى درك كنیم، ولى به هرحال در حد فهم خودمان مى‌توانیم مطالبى را بیان كنیم. در توضیح این امر باید به این مسأله توجه كرد كه «حقیقت عبادت این است كه انسان در مقابل معبود حقیقى، همه چیز خود را تسلیم كند». اشكال بزرگ و مانع اساسى تكامل بسیارى از ما این است كه ما در مقابل خدا، براى خودمان
( صفحه 272)
نوعى «ربوبیت» و «صاحب اختیارى» قایل هستیم. البته این مطلب را به ظاهر و لفظ بیان نمى‌كنیم، اما حقیقت آن به صورتى مكتوم و مخفى در نهاد ما وجود دارد و اثرش را مى‌توانیم در اعمال و كردار خود مشاهده كنیم. ما فكر مى‌كنیم خودمان كسى هستیم، قدرت و هوش و استعدادى داریم و صاحب مال و ثروتى هستیم. به خصوص اگر مقام و موقعیت اجتماعى نیز داشته باشیم، احساس «انانیت» و «استقلال» به اوج خود مى‌رسد. ما در مقابل خداوند براى خود خواسته ها و اراده هایى قایلیم و حتى بسیارى از اوقات خواسته و اراده خود را بر خواست و اراده خداى متعال ترجیح مى‌دهیم! أفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ(431) پس آیا دیدى كسى را كه هوس خویش را معبود خود قرار داده است؟ آرى، بسیارى از ما به جاى «خداپرستى» به «خودپرستى» مشغولیم و به جاى آن‌كه «تسلیم خدا» باشیم، «تسلیم خود» و هواى نفس خویش هستیم! صرف نظر از تعدادى بسیار محدود و انگشت شمار، مرتبه‌اى از «هواپرستى» در همه ما وجود دارد: وَ ما یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ(432) و بیشترشان به خدا ایمان نمى‌آورند جز این‌كه [با او چیزى را]شریك گیرند. در اكثر مردم شائبه‌اى از شرك وجود دارد و «خداپرستى» با «خودپرستى» همراه است.
اكنون مى‌گوییم، فلسفه اساسى نماز این است كه ما این «خودپرستى»ها را كنار بگذاریم و همه وجودمان را تسلیم خدا كنیم و از «خود» و هر چیز دیگرى، رویمان را تنها به سوى «خدا» بگردانیم: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِینَ(433) من از روى اخلاص، پاك دلانه روى خود را به سوى كسى گردانیدم كه آسمان ها و زمین را پدید آورده است؛ و من از مشركان نیستم. آرى، نماز وسیله‌اى است براى آن‌كه انسان متواضعانه در برابر خداى متعال بایستد و بر آستان او سر بر خاك بگذارد و تسلیم محض خدا شدن را تمرین كند. نماز میدان تمرین و سكّوى پرشى است براى آن‌كه انسان همه چیز خود و زندگى و مرگ خویش را براى خدا قرار دهد و تسلیم او كند: قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُكِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ(434) بگو: «در حقیقت؛ نماز من و [سایر]عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانیان است.» آرى، نماز تمرین تسلیم است. نماز براى آن است كه حقیقت
( صفحه 273)
عبودیت كه همان تسلیم است در انسان پرورش یابد و به آن جا برسد كه نه به زبان، بلكه به دل و با تمام وجود بگوید: أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلّهِ(435) من خود را تسلیم خدا نموده ام.
این كه انسان همه هستى خود و متعلّقات خویش را به خدا بازگرداند و اعتراف كند كه هیچ یك از اینها از آنِ من نیست و همه متعلّق به تو است و باید در اختیار تو باشد و در راه تو صرف شود، حقیقتى است كه در نماز تمثّل و تجسّم پیدا مى‌كند. نماز این حالت را در انسان تقویت كرده و پرورش مى‌دهد. نماز براى آن است كه انسان ظاهر و باطن خود را متوجه خدا كند؛ از همین رو است كه حتى از نظر ظاهرى نیز دستور داده شده كه نمازگزار روى خود را به سوى قبله كند: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً(436) من از روى اخلاص، پاك دلانه روى خود را به سوى كسى گردانیدم كه آسمان ها و زمین را پدید آورده است. بسیارى از حركات ظاهرى كه رنگ و بوى بندگى در آنها كاملاً مشهود است، در نماز پیش بینى شده است؛ ایستادن با احترام عبد در برابر مولا، خم شدن و تعظیم كردن، بر خاك افتادن و سجده كردن، دست ها را براى عرض حاجت بلند كردن (قنوت) و همه چیز را پشت سر انداختن به هنگام گفتن تكبیرة الاحرام. اذكار و قرائت هاى نماز نیز یا عرض حاجت و نیاز بنده به مولا است یا شكر و سپاس بنده در برابر مولا و یا مدح و ثناى بنده از مولا. از این رو ظواهر نماز، از افعال و اذكار، طورى طراحى شده كه اظهار عبودیت محض و تسلیم كامل در برابر خدا باشد. اما این‌كه از لحاظ معنوى و باطنى و قلبى چگونه نماز باید رنگ و بوى عبودیت پیدا كند، چیزى است كه ان شاء اللّه در جلسات آینده باید به آن بپردازیم.
بنابراین سرّ آن‌كه تا این حد به نماز اهمیت داده شده، این است كه نماز بهترین وسیله‌اى است كه مى‌تواند هدف آفرینش، یعنى رفع انانیت و ایجاد روحیه بندگى را به منصه ظهور برساند. نماز بهترین راه و ابزارى است كه مى‌تواند اقرار به مالكیت حقیقى خداى متعال و اظهار عبودیت را در وجود انسان متجلى كند. هیچ یك از اعمال عبادى دیگر، ظرفیت هایى را كه نماز در این زمینه دارد، دارا نیستند. مثلاً روزه هم از عبادات است، ولى فقط در ترك بعضى رفتارها خلاصه مى‌شود و اذكار و اوراد و اظهار عبودیت ظاهرى و خاك سارى در آن وجود ندارد؛ و همین طور سایر اعمال عبادى. نماز عبادتى جامع است كه مى‌تواند تمام وجود
( صفحه 274)
انسان، از جهات بدنى و ظاهرى گرفته تا جهات ذهنى و قلبى و باطنى، همه و همه را در خدمت عبودیت قرار دهد؛ و این است سرّ این‌كه در بین همه اعمال، نماز است كه «خیر العمل» نام گرفته است.