یكى دیگر از سؤالات و احیاناً اشكالاتى كه نسبت به تعالیم اسلام درباره برخورد با دنیا مطرح مىشود این است كه این تعالیم با حركت «رشد و توسعه اقتصادى» منافات دارد. این مسأله به خصوص در سال هاى اخیر، از جانب برخى روشن فكران داخلى به عنوان یك اشكال بر اسلام و تعالیم آن مطرح مىشود. این گونه تبلیغ مىكنند كه تا مردم ما پاى بند دین و تعالیم دینى باشند كشور ما هم چنان با ركود و عقب ماندگى اقتصادى دست و پنجه نرم خواهد كرد و بیش از پیش از قافله رشد و توسعه عقب خواهد افتاد. دینى كه مرتب به پیروانش تلقین مىكند زندگى دنیا گذرا و فانى است، دنیا «متاع الغرور» است، زندگى دنیا بازیچه است و...، چنین دینى ذاتاً با رشد و توسعه اقتصادى سر ناسازگارى دارد. اگر مردمى را آن چنان به دنیا بى رغبت كردیم كه آن را استخوان خوكى در دست یك انسان جذامى دیدند، آیا مىتوان از این مردم انتظار داشت كه با كار و تولید بیشتر بر درآمد و ثروت ملى بیفزایند و موجب حركت رشد و توسعه در كشور شوند؟! اگر به پیروان خود توصیه كردیم كه: عِبادَ اللّهِ اوُصیكُمْ بِالرَّفْضِ لِهذِهِ الدُّنْیا التّارِكَةِ لَكُمْ(296) بندگان خدا شما را سفارش مىكنم به ترك این دنیایى كه شما را رها مىكند، آیا مىتوان متوقع بود كه این پیروان در عرصه اقتصادى در پى رقابت و مسابقه با سایر ملت ها و كشورها برآیند؟! یكى از مهم ترین عوامل عقب افتادگى كشورهاى
( صفحه 184)
مسلمان، به ویژه كشور ما ریشه در همین نوع تعالیم دارد. از این رو باید از میان «دین» و «رشد و توسعه اقتصادى» یكى را برگزید! نمىشود هم از مردم پاى بندى به دین و دستورات و تعالیم دینى را خواست و هم به آنان وعده پیشرفت و رشد و توسعه اقتصادى داد! روح تعالیم دینى، به ویژه تعالیم اسلامى به گونهاى است كه روحیه كار، تلاش، تولید و كسب ثروت و درآمد را از افراد مىگیرد! در تعالیم دینى آن چنان هیولایى از مال و ثروت دنیا مىسازند كه دین داران نه هوس كسب ثروت مىكنند و نه جرأت آن را! تلاش براى رشد و توسعه اقتصادى، یعنى تلاش و رقابت در عرصه مسابقه براى رسیدن به دنیاى بهتر، بیشتر و مرفّه تر؛ و اسلام پیروان خود را از مسابقه براى كسب دنیا بر حذر مىدارد و با تجمل و رفاه مبارزه مىكند!
آنچه منشأ این سؤال و اشكال مىشود درك نادرست و ناقص از تعالیم اسلامى است. اگر بخواهیم پاسخ را در یك جمله و كوتاه و مختصر بیان كنیم، باید بگوییم: اسلام دنیازدگى و دل بستگى به دنیا و روحیه مصرف گرایى را مذموم شمرده و در هیچ كجاى اسلام، مسلمانان به تولید كمتر توصیه نشدهاند. مطالعه در روایات اسلامى و سیره عملى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) این مطلب را ثابت مىكند.
امیرالمؤمین على(علیه السلام) یكى از عالى ترین و برجسته ترین الگوها براى مسلمانان و پیروان اسلام به شمار مىرود. شما كسى را پیدا نمىكنید كه در عرصه هاى مختلف سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و نظامى بیش از امیرالمؤمنین(علیه السلام) فعالیت كرده باشد. كسى كه از امر اداره حكومتى پهناور ـ كه ایران، عربستان، مصر، یمن، عراق و سوریه امروز فقط چند استان آن بودهاند ـ گرفته تا شركت در جنگ و جهاد و تا فعالیت در عرصه زراعت و كشاورزى را به حد كمال رسانده است. تاریخ گواه است كه آن حضرت چه بسیار درختان خرمایى كه به دست مبارك خویش به ثمر رساند و چه بسیار چاه ها و نهرهایى كه براى آبیارى زمین هاى كشاورزى و باغ ها ایجاد كرد. در هیچ كجا امیرالمؤمین(علیه السلام) توصیه به كار نكردن و تولید نكردن ننموده و خود نیز هرگز در زندگى چنین نبوده است. على(علیه السلام) كسى است كه به هنگام روز، در آفتاب سوزان مدینه و عراق بیل در دست و كلنك بر دوش دارد و شب هنگام نیز انبان هاى نان و خرما را براى سیر كردن شكم گرسنگان به این طرف و آن طرف مىكشد. آنچه على(علیه السلام) مدام توصیه مىكند دل نبستن به دنیا، و كمتر استفاده كردن از لذایذ دنیا به جهت دل بسته نشدن به آن است.
( صفحه 185)
ممكن است گفته شود، همین مقدار كه توصیه به زهد و قناعت و استفاده كمتر از لذت ها و مادیات مىشود، نمىتواند با روحیه تولید و رشد وتوسعه اقتصادى سازگار باشد.
در پاسخ باید بگوییم، اگر بنا بر تحریف مطالب و سوء استفاده باشد، انسان از هر سخنى مىتواند عیب و اشكال در بیاورد. سخن در این است كه اگر ما مجموع گفته ها و عملكردهاى اسلام و رهبران آن را در نظر بگیریم، هرگز پذیرش اسلام ملازم با توسعه نیافتگى و پرهیز از رشد و توسعه اقتصادى نیست. در این زمینه، نه افراط و نه تفریط، هیچ كدام صحیح نیست. على(علیه السلام) از یك سو مىگوید: یا دُنْیا أَ بى تَعَرَّضْتِ وَ اِلَىَّ تَشَوَّقْتِ غُرّى غَیْرى(297)اى دنیا! آیا قصد مرا كردهاى و به من طمع ورزیده اى؛ غیر مرا فریب ده. اما از سوى دیگر نباید فراموش كنیم، این همان على است كه روزها در نخلستان ها زیر آفتاب سوزان كار مىكند و عرق مىریزد، از چاه آب مىكشد و به كار و تولید مشغول است؛ و این همان على است كه شب ها بخشى از وقتش را صرف رسیدگى به امور نیازمندان و فقرا مىكند؛ و این همان على است كه بخش مهمى از عمرش را در جبهه هاى نبرد سپرى كرده است. كجاى تاریخ نوشته است كه على(علیه السلام) شب و روز سجاده پهن كرده بود و عبادت مىكرد؟! كجاى تاریخ نوشته است كه على7 دست و دل از دنیا برید و به غارى در دل كوهى پناه برد و هیچ تولید و بازده اقتصادى نداشت؟!
حاصل این كه، اولا، دنیا به خودى خود بدى ندارد و مذمت نمىشود؛ دنیا مخلوق خدا است و خداوند درباره مخلوقات خود مىفرماید: اَلَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْء خَلَقَهُ(298)كسى كه هر چیزى را كه آفریده، نیكو آفریده است. ثانیاً، اسلام هیچگاه نفرموده، مطلقاً از دنیا و نعمت ها و لذت هاى آن استفاده نكنید و بهرهمند نشوید، بلكه به عكس، كسانى را كه چنین تفكر و رویّهاى دارند نكوهش كرده و مىفرماید: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ(299) بگو، زیورهایى را كه خدا براى بندگانش پدید آورده و[نیز]روزى هاى پاكیزه را چه كسى حرام گردانیده است؟ به عبارت دیگر، اسلام نگفته دنبال علم و صنعت، پیشرفت و تولید نروید، سخن اسلام این است كه تلاش كنید اینها را براى رسیدن به هدفى ارزش مندتر
( صفحه 186)
مورد استفاده قرار دهید. هم چنین دستور اسلام این است كه براى پرهیز از وابستگى و علاقه به دنیا، كمتر مصرف كنید؛ اما هیچگاه به كم تولید كردن توصیه نكرده است.
یكى از دستوراتى كه اسلام براى دل بسته نشدن به دنیا و پرهیز از دنیازدگى به ما داده این است كه گاهى باید اختیاراً از نعمت هاى دنیا كه زمینه استفاده از آنها برایمان مهیا است، صرف نظر كنیم. اگر انسان این كار را تمرین و تكرار كند، باعث مىشود علاقه و محبت به دنیا در دلش شكل نگیرد. هم چنین اگر چیزى را با زحمت و تلاش به دست آورده، در نهایت خودش استفاده نكند و على رغم علاقهاى كه دارد آن را به دیگرى واگذار كند، این كار كمكى مؤثر براى كشتن محبت دنیا در خود و جلوگیرى از شكل گیرى این محبت است. قرآن كریم در این زمینه تعبیرى بسیار رسا دارد: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ(300) هرگز به نیكوكارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق كنید. البته كارى است بسیار مشكل؛ چیزى را كه انسان براى به دست آوردن آن عرق ریخته و مشكلات و مصایبى را به جان خریده، اكنون كه به دست آورده، با كمال علاقه و احیاناً نیازى كه به آن دارد، آن را دو دستى تقدیم دیگران كند! به همین دلیل هم كه كارى بسیار مشكل است، امّا اگر كسى توانست آن را انجام بدهد، گام بسیار بزرگى براى بیرون راندن محبت دنیا از دل خود برداشته است.
مهم همین است كه ما دل بسته دنیا نشویم و به صورت ابزار به آن نگاه كنیم، نه اینكه آن را هدف ذاتى و اصیل خود قرار دهیم. اگر ما به دنیا نگاه ابزارى داشتیم، آن گاه در همان حدى كه براى هدف نهایى ما كاربرد داشته باشد به آن علاقه پیدا مىكنیم و اگر جایى مانع پیشرفت و نیل ما به آن هدف نهایى باشد، به راحتى از آن صرف نظر مىكنیم و آن را كنار مىگذاریم؛ چرا كه فقط وسیله است و مطلوبیت ذاتى و بالاصاله براى ما ندارد.
البته این مطلب كه به دنیا نگاه ابزارى داشته باشیم و تنها آن را وسیلهاى براى رسیدن به هدف نهایى بدانیم، گفتنش آسان است اما عمل كردن به آن بسیار دشوار است. همه دستوراتى كه در اسلام به زهد و قناعت و نظایر آنها داده شده به همین منظور است كه انسان از ابتلاى به دنیازدگى و فریفته شدن به دنیا نجات پیدا كند. دنبال دنیا و لذایذ دنیوى و مادى رفتن توصیه نمىخواهد. انسان به طور طبیعى و بدون اینكه كسى او را تشویق كند، خود به خود به مادیات
( صفحه 187)
و لذایذ دنیوى تمایل دارد و براى كسب آنها تلاش مىكند. آنچه نیاز به توصیه دارد حركت و توجه به سوى آخرت و دورى از افراط در پرداختن به دنیا است.