تا این جا روشن شد كه ذكر لفظى امرى لازم است و نمىتوان نقش آن را منكر شد. اما باید
( صفحه 124)
توجه داشت كه ذكر قلبى نیز آثار و فواید خاص خود را دارد. اولین نكته درباه ذكر قلبى این است كه به هر حال اساس حركت معنوى و تكاملى ما همان توجه قلبى و حضور خدا در دل و روح ما است. در حج و طواف خانه كعبه نیز نكته مهم، توجه دل به خدا و طواف دل به دور تجلّیات معشوق است. اگر انسان این همه راه را طى كند و در مكه و كنار خانه كعبه، دل به صاحب خانه ندهد و آن جا هم تمام توجه و حواسش به چك و سفته و طلب كارى ها و بدهى هایش باشد از این زیارت نصیبى نخواهد برد. در مورد بسیارى از عبادات، روایت خاص داریم كه اگر روح خاص آن عبادت همراه آن عمل نباشد فایدهاى براى صاحبش نخواهد داشت. مثلاً در مورد عبادت شبانگاه روایت داریم كه: رُبَّ قائم حَظُّهُ مِنْ قیامِهِ السَّهَرُ(175) چه بسا شب زنده دارى كه بهره او از شب زنده دارىاش جز بیدارى نیست. یا در مورد روزه روایت داریم كه: رُبَّ صائِم حَظُّهُ مِنْ صیامِهَ الْجُوعُ و الْعَطَشُ(176) چه بسا روزه دارى كه بهرهاش از روزه فقط گرسنگى و تشنگى است.
از این رو اولین نكته در مورد ذكر قلبى این است كه نباید فراموش كنیم كه این توجه و یاد قلبى است كه اصالت دارد و اگر تمام عمر ما هم به ذكر لفظى صرف شود در حالى كه ذرهاى توجه و حضور قلب در آن نباشد، قطعاً هیچ اثرى در تكامل روح ما نخواهد داشت.
علاوه بر اینكه اساس ذكر، ذكر قلبى است، یكى از امتیازات بزرگ ذكر قلبى نسبت به ذكر لفظى این است كه ریا در آن راه ندارد. یكى از مشكلات بزرگى كه بر سر راه تكامل بسیارى از ما وجود دارد و اعمال ما را فاسد و بى اثر مىكند مسأله ریا و خودنمایى است. این مشكل در مورد اعمال و عباداتى كه نمود ظاهرى ندارند تا حدود زیادى خود به خود منتفى است؛ مثلاً روزه از این سنخ عبادات است. روزه چون هیچ نمود ظاهرى ندارد، لذا تا خود انسان به كسى نگوید كه روزه است، دیگران از روزه دارى او خبردار نمىشوند. ذكر قلبى نیز همین امتیاز را دارد. ما در ظاهر مثلاً به درخت یا گل یا آسمان نگاه مىكنیم، اما در باطن، تحت تأثیر زیبایى گل و گیاه یا بزرگى آسمان، تسبیح خدا را مىگوییم و در اندیشه عظمت و بزرگى خدا هستیم. كسى كه از بیرون نگاه مىكند، مىپندارد ما مشغول تماشاى گل هستیم، اما از
( صفحه 125)
غوغاى درون ما بى خبر است. این امتیاز ذكر قلبى نسبت به ذكر لفظى است. ذكر لفظى را اگر بلند بگویید دیگران مىشنوند و اگر آهسته هم بگویید دیگران از به هم خوردن لب هایتان مىفهمند كه مشغول ذكر گفتن هستید؛ مگر اینكه انسان در خلوت و تنهایى مشغول ذكر شود. در هر صورت، راه نداشتن ریا در ذكر قلبى امتیازى براى آن محسوب مىشود.
نكته دیگر در مورد ذكر قلبى كه تذكر آن بى فایده نیست، ذكر قلبى اولیاى خدا است. حساب دل هاى اولیا حساب دیگرى است. در زیارت جامعه ائمة المؤمنین مىخوانیم: وَ لَكُمُ الْقُلُوبُ الَّتى تَولَّى اللّهُ رِیاضَتَها(177) شما صاحب قلب هایى هستید كه خداوند خود متولى تربیت آن است! در آن مقام، خداوند خود قلب ها را به سوى خود مىكشاند و دل ها را به خود متوجه مىكند. چنین مسألهاى اختصاصى به معصومین(علیهم السلام) ندارد، بلكه اگر هر كس صادقانه در مسیر عبادت و بندگى خداوند گام بردارد، خداوند بیش از تلاشى كه خود او انجام داده به او مدد خواهد رساند. كسانى كه ثابت كردهاند مایلند صادقانه بنده خدا باشند و در مسیر اطاعت گام بردارند، اگر زمینه غفلتى برایشان فراهم شود خداوند خود سببى مىسازد كه آن زمینه را از بین ببرد. حتى ممكن است چیزهایى كه دیگران نمىبینند به انسان نشان دهد تا او را متوجه خود كند و توجهش را از آن زمینه گناه برگرداند. آرى، این مقامى است كه اگر گاهى هم محب در معرض این است كه از محبوبش غافل شود، محبوب به سراغ او مىآید و در پیش چشمش جلوه گرى و دل ربایى مىكند تا نظر او را از غیر خود باز دارد!