گاهى برخى مىپرسند، اگر خدا جهنم را خلق نمىكرد چه مىشد؟ آیا به راستى امكان نداشت كه خداوند جهنم را خلق نكند؟
این پرسش از سر ناآگاهى و توجه نداشتن به لوازم «اختیار» انسان است. این افراد توجه ندارند كه بهشت و جهنم در واقع دو سر یك رشتهاند. اگر جهنم نباشد بهشتى هم در كار نخواهد بود. بهشت پاداشى است براى «انسان مختار»ى كه «اختیار» خود را در مسیر خیر و صلاح به كار انداخته است. اختیار وقتى معنا پیدا مىكند كه حداقل دو راه پیش پاى انسان باشد و انسان نیز میل و امكانات انتخاب هر یك از آن دو راه را داشته باشد. اگر فقط یك راه پیش روى انسان باشد اختیار معنا نخواهد داشت. هم چنان كه اگر انسان با چند راه مواجه باشد اما فطرتاً فقط به یكى از آن راه ها گرایش داشته باشد، یا به جز یك راه، امكانات پیمودن سایر
( صفحه 46)
راه ها را نداشته باشد، باز هم اختیارى در كار نخواهد بود. در تمامى این فرض ها انسان چه بخواهد و چه نخواهد مجبور است همان یك راه را برود.
اراده خداى متعال اینچنین تعلق گرفته كه انسان موجودى «مختار» باشد. مختار بودن انسان در درجه اول به این است كه هم گرایش به خیر و خوبى و هم گرایش به شرّ و بدى در او وجود داشته باشد؛ هم چنان كه فرمود: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها(54) پرهیزكارى و پلیدكارىاش را به آن الهام كرد. در مرحله بعد نیز باید كسانى كه اختیار خود را در مسیر خوبى و صلاح به كار مىبندند پاداش عملشان را ببینند و كسانى هم كه از آن در مسیر بدى و فساد بهره مىجویند به مكافات اعمال خود برسند. اگر صالح و طالح هر دو سرانجامى واحد داشته باشند پس عدل خدا چه مىشود؟! از این رو علاوه بر بهشت، وجود جهنم نیز لازم است.
بنابراین انسان دو راه در پیش دارد؛ یك راه او را به مقام «خلیفة اللهى» مىرساند و پایان یك راه این است كه او را «شرّ الدواب: بدترین جنبندگان» مىگرداند. ما عمرمان را در هریك از این دو راه مىتوانیم صرف كنیم؛ این بسته به «اختیار» ما است. یك راه، راه شب زنده دارى و تهجّد، راه بندگى خدا و راه اطاعت از اوامر و رعایت نواهى الهى است. پایان این راه نیز بهشت و نعیم بى حد و حصر خداوند و در عالى ترین مرتبه، «لقاءاللّه» است. كسى كه در این راه پاى نهد سرانجام به نعمت ها و لذت هایى واصل مىشود كه فرمود: اَعْدَدْتُ لِعِبادِىَ الصّالِحینَ ما لا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لا اُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَر(55) آنچه براى بندگان صالحم آماده كرده ام، نه چشمى دیده، نه گوشى شنیده و نه بر قلب هیچ انسانى خطور كرده است! در این باره در قرآن مىفرماید، در بهشت هر آنچه كه بخواهند براى آنان فراهم است: لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ(56) سپس مىفرماید، نه تنها هر آنچه آنها بخواهند، بلكه در بهشت چیزهایى است كه حتى به تصور آنها در نمىآید تا بخواهند آن را آرزو كنند؛ و ما چنین چیزهایى را نیز به آنان عطا خواهیم كرد: وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ(57) در مقابل، راه دیگرى است كه به جهنم و عذاب الهى، آتش سوزان و سقوط در پست ترین مرتبه موجودات ختم مىشود: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ
( صفحه 47)
الْبُكْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ(58) قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا كران و لالانىاند كه نمىاندیشند. این راهى است كه سرانجام آن چنان انسان را پشیمان خواهد ساخت كه آرزوى خاك بودن مىكند: وَ یَقُولُ الْكافِرُ یا لَیْتَنِی كُنْتُ تُراباً(59) و كافر گوید: «اى كاش من خاك بودم!»
و كار انسان میان این دو راه كارى بس سخت و دشوار است. یك طرف، كمال و سعادت بى نهایت است و یك طرف، سقوط و شقاوت بى نهایت. از این رو انسان باید با نهایت دقت و احتیاط گام بر دارد؛ حالتى كه به آن «تقوا» گفته مىشود.
در هر حال، خداوند ما را آفرید و راه را از چاه به ما نشان داد: وَ نَفْس وَ ما سَوّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها(60) راه، «تزكیه» است: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها(61) چاه نیز «تدسیه» است: وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها(62) اگر راه تزكیه و تقوا را در پیش بگیریم، خداوند مىفرماید ما هر یك قدم را معادل ده قدم محسوب مىكنیم: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها(63) هر كس كار نیكى بیاورد ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت. نه فقط ده برابر، بلكه خداوند پاداش هر كه را بخواهد باز هم چندین برابر خواهد افزود: وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ.(64)7 اگر هم خداى ناكرده به خطا برویم مكافات آن را خواهیم دید؛ البته نه بیشتر از خطایى كه كرده ایم، بلكه مثل آن را: مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى إِلاّ مِثْلَها(65) هركس كار بد بیاورد جز مانند آن جزا نیابد.
( صفحه 49)