تربیت
Tarbiat.Org

به سوی او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ترس از عواقب گناه

اما امثال بنده كه بهره‌اى از این گونه معرفت ها نداریم، خوفمان باید به سبب گناهانمان و آثار
( صفحه 356)
سوئى باشد كه از آنها دامن گیرمان مى‌شود. ما باید بترسیم از عواقب و تبعاتى كه ممكن است گناهان و اعمال زشتمان به همراه داشته باشد. متأسفانه ما به سبب ضعف معرفت و ایمان، همین مرتبه نازل از خوف را نیز جدّى نمى‌گیریم. این در حالى است كه فقط در خود قرآن كریم ده ها و صدها آیه درباره جهنم و توصیف عذاب هاى آن وجود دارد. گاهى اجمالا در توصیف عذاب جهنم مى‌فرماید: «عذابٌ الیم(531)، «عذابٌ عظیم»، «عذابٌ مَهین(532)؛ و موارد متعددى نیز این عذاب ها به صورت تفصیلى بیان شده است. اما آیا ما هیچ به خودمان فرصت مى‌دهیم كه این آیات را بخوانیم و در آنها تأمل نماییم؟! اگر هم گاهى قرآن مى‌خوانیم، با سرعت تمام از كلمه ها و آیات عبور مى‌كنیم تا زودتر تمام شود! آن هنگام هم كه به قرائت قارى خوش صدایى گوش مى‌كنیم فقط به جنبه هنرى قضیه توجه داریم كه چقدر صدایش زیبا است، نفسش زیاد است و قواعد تجوید را رعایت مى‌كند! و اصلاً توجه به خود آیه و معنا و مضمون آن نداریم! جداى از روایات، اگر ما به همان توصیفاتى كه از جهنم در ضمن آیات قرآن آمده به درستى توجه كنیم جا دارد حالتى شبیه جنون به ما دست دهد! این درحالى است كه تفصیلات و توصیفاتى كه در روایات در این باره آمده بسیار بیشتر و دهشتناك‌تر است؛ و ما از كنار همه اینها عبور مى‌كنیم و آنها را جدّى نمى‌گیریم. در روایات آمده است كه اگر یك قطره از آن آب و مایعى را كه به هنگام تشنگى به جهنمیان مى‌نوشانند، به آب هاى دنیا اضافه كنند، تمام موجودات زنده روى كره زمین از بوى تعفن آن مى‌میرند(533) اگر ما به این مفاهیم توجه كنیم و ببینیم كه در اثر گناهانمان مستحق چه عقوبت هایى مى‌شویم، در خوف و خشتیمان از خدا تأثیر خواهد گذاشت.
علاوه بر عقوبت گناه، باید به زشتى خود گناه و نفس مخالفت با خداى متعال نیز توجه كنیم. انسان حتى اگر فقط یك مرتبه در عمرش خدا را معصیت كند بسیار زشت است و جا دارد كه از خجالت آن آب شود! خدایى كه همه هستى ما و نعمت هایى كه داریم از او است و حتى اگر امر و نهیى هم كرده به سبب منافعى است كه به سبب رعایت آنها عاید ما مى‌گردد؛ آن گاه ما به جاى تشكر، عَلَم مخالفت با او را بلند مى‌كنیم!
( صفحه 357)
خدا مى‌فرماید، اگر از امر و نهى من تخطى كنى دشمن خودت و دشمن من را شاد خواهى كرد؛ با این حال ما با گناه، دشمن خود و خدا را شاد مى‌كنیم! مخالفت امر و نهى خدا، پرستش و اطاعت شیطان است؛ شیطانى كه دشمن آشكار انسان است: إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ(534)به راستى شیطان براى انسان دشمنى آشكار است. تصور كنید دوستى به شما بگوید: «حرف فلانى را گوش مكن كه او دشمن من است.» اگر شما به حرف آن دشمن گوش كردید، آیا از نگاه كردن در صورت دوستتان خجالت نخواهید كشید؟ این در حالى است كه آن دوست نه هستى شما را داده، نه آب و غذاى شما را، نه عزت و آبرو را و نه...، و فقط دوستى معمولى است. آیا خداى متعال نبایستى به اندازه یك دوست معمولى در نظرمان مهم باشد؟!
هر گناهى كه از ما سر بزند در واقع اطاعت دشمن خود و خدا را كرده ایم. خداوند از روى مهربانى، براى آن‌كه ما در چاه نیفتیم و دچار گرفتارى و مصیبت نشویم دستوراتى به ما داده است، آن گاه ما این محبت خدا را رد مى‌كنیم و با دشمن خود و خدا هم دست مى‌شویم! به راستى این مخالفت تا چه حد زشت است!! حتى اگر انسان یك مرتبه هم در عمرش مرتكب گناه گردد، مستحق آن مى‌شود كه براى همیشه از رحمت خدا محروم گردد و خدا او را به حال خود واگذارد. اگر كسى یك نگاه به نامحرم بكند، خداوند حق دارد همان دم چشم او را بگیرد؛ چرا كه خدا چشم را براى استفاده صحیح داده و ما از آن در مسیر ضرر رساندن به خودمان استفاده مى‌كنیم! آیا خدا حق ندارد این چشم را از ما بگیرد؟!
امام سجاد(علیه السلام) در یكى از دعاهاى خود مى‌فرماید: خدایا! اگر آن قدر گریه كنم تا مژه هاى چشمانم بریزد: لَوْ بَكَیْتُ اِلَیْكَ حَتّى تَسْقُطَ اَشْفارُ عَیْنى(535) اگر آن قدر گریه كنم تا صدایم خاموش شود و دیگر از حنجره‌ام بیرون نیاید! خدایا! اگر از خجالت سرم را به آسمان بلند نكنم و همیشه از شرمسارى سرم به زیر باشد!... و اگر همه این كارها را بكنم باز هم استحقاق محو حتى یك گناه را پیدا نمى‌كنم: مَا اسْتوَجَبْتُ بذلِكَ مَحْوَ سَیِّئَة واحِدَة مِنْ سیّئاتى. آرى، امام سجاد(علیه السلام) مى‌فرماید، خدایا! اگر فقط یك گناه كرده بودم استحقاق این را داشتم كه همه عمر را با این اوصاف بگذرانم و با همه گریه ها و عبادت هایم استحقاق محو همان یك گناه را پیدا نمى‌كنم، مگر آن‌كه تو با لطف خود گناهم را محو كنى! اگر به راستى واقعیت مسأله این است، پس امثال بنده كه روزى چندین گناه مرتكب مى‌شویم چه باید بكنیم؟!
( صفحه 358)
اگر شما به دوست خود یا فرزندتان، یا هر كس دیگرى كه بر گردن او حق دارید، بگویید: «فلان كار را نكن» و او سرپیچى كند؛ ممكن است یك بار، دوبار و سه بار را بزرگوارى كنید و او را ببخشید؛ اما اگر مخالفت به صد بار و ده هزار بار رسید چطور؟! این جا دیگر به او اعتنایى نكرده، بر او خشم مى‌گیرید و صبرتان تمام مى‌شود. از این رو در برخى مناجات ها وارد شده است كه حضرت مى‌فرماید: «خدایا پناه مى‌برم به تو از این‌كه بر من غضب كنى!»
ما با اولین گناه مستحق این مى‌شویم كه خداوند نعمت هایش را از ما بگیرد، تا چه رسد به این‌كه صدها و هزاران گناه مرتكب شویم. اگر انسان به این مسایل بیندیشد آن گاه متوجه مى‌شود كه چقدر باید در مقابل خداى متعال شرمنده و خائف باشد. اگر انسان به گناهان خود و استحقاق عذابى كه در مقابل آنها پیدا كرده توجه كند، آن گاه حالت فروشكستن و خشوع در او ظاهر مى‌شود.
بنابراین فكر كردن درباره گناهان و عقوبات آنها و توجه به این‌كه هر چه طرف مقابل كه در برابر او عصیان مى‌كنیم شخصیتش بزرگ‌تر باشد گناه نیز زشتى و جرمش بیشتر خواهد بود، در ایجاد حالت خشوع بسیار مؤثر است. در روایات ما هست كه یكى از گناهان كبیره، سبك شمردن گناه است. حتى كوچك ترین گناه را اگر انسان با این حالت و اعتقاد انجام دهد كه «زیاد مهم نیست» آن گناه، گناه كبیره محسوب مى‌شود؛ چرا كه نافرمانى در برابر خدا را سبك شمرده است. استخفاف گناه از خود گناه بدتر است. از این رو گاهى خود گناه كوچك است، اما چون با استخفاف همراه است، تبدیل به گناه كبیره مى‌شود. استخفاف گناه، بى اعتنایى به عظمت خداوند و كوچك شمردن فرمان و امر و نهى او است؛ و این بالاترین گناه است. ما باید مراقب باشیم خداى ناكرده به استخفاف گناه دچار نشویم.
اگر این مطالب را درست تصور كنیم، پى آمد آن بروز حالت شكستگى در ما است كه مى‌تواند در نماز هم تأثیر بگذارد و آن را با خشوع همراه نماید. از سوى دیگر نیز، به یقین، نمازى كه تؤام با خشوع باشد بسیارى از زشتى ها و پلیدى ها و حق ناشناسى هاى ما نسبت به خداوند را جبران خواهد كرد. در روایات ما آمده، چشمى كه از خوف و خشیت الهى بگرید، خداوند آن چشم را عذاب نمى‌كند. از این رو اگر گناهان ما آن آثار منفى و مخرّب را دارد، توجه به خدا و خوف و خشیت از او نیز این آثار خوب و مثبت را به همراه دارد. به همین دلیل «خوف از خدا» از نظر ما صفتى پسندیده و قابل ستایش است و ارزش مثبت دارد. این در
( صفحه 359)
حالى است كه همان‌گونه كه در ابتداى بحث اشاره كردیم، بسیارى از افراد امروزى معتقدند، ترس و گریه نشانه ضعف، و كارى كودكانه است! باید بگوییم كه اینان یا خدا را قبول ندارند یا متوجه نوع رابطه خود با خدا نیستند. آنها نه از شرم و حیا در مقابل خداوند چیزى مى‌فهمند و نه ترس و غصه‌اى نسبت به عذاب آخرت دارند؛ چرا كه اصلاً اعتقادى به آخرت ندارند! از این رو خیالى راحت و آسوده دارند و گریستن و زارى كردن را نیز براى خود عیب مى‌دانند. باید به اینان گفت، پس این همه گریه ها و فریادهاى امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نیمه هاى شب براى چه بود؟! آن حضرت مى‌گریست و مى‌فرمود: آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّریقِ(536) آه از كمى توشه و دورى مسافت! به راستى خوف و خشیت كسى مثل على(علیه السلام) از چیست؟ اگر او از كمى توشه نگران باشد پس امثال ما چه باید بكنیم؟! واقعیت این است كه باید اعتراف كنیم، ما از عوالمى كه على(علیه السلام) و امثال او در آن به سر مى‌برند بى خبریم و آنها را درك نمى‌كنیم؛ ما فقط مى‌توانیم سعى كنیم خود را كمى شبیه آنها نماییم.
بنابراین براى خشوع در نماز، یكى از راه هاى مؤثر این است كه قبل از نماز درباره زشتى گناهانمان و عواقب بد آن بیندیشیم. كسانى كه با دعاها و مناجات هاى ائمه(علیهم السلام) سر و كار داشته باشند و مرتب آنها را تكرار كنند، به تدریج این حالت برایشان به صورت «ملكه» در مى‌آید و دیگر نیازى ندارند هر روز یك ساعت بنشینند و به این مسایل فكر كنند. آنان همین كه وقت نماز نزدیك مى‌شود یا قدم در مسجد مى‌گذارند حالشان تغییر مى‌كند. آنان وقتى نداى «قد قامت الصلوة» را مى‌شنوند و توجه مى‌كنند كه بایستى به ملاقات با چه كسى بشتابند، وضعشان منقلب مى‌گردد و حالت خشوع به آنان دست مى‌دهد.
امیدواریم، خداى متعال به ما توفیق دهد از درس هایى كه ائمه اطهار(علیهم السلام) در گفتار و كردارشان به ما داده‌اند استفاده كنیم و كمى خود را به كسانى كه خدا و ائمه(علیهم السلام) آنها را دوست دارند شبیه سازیم. ان شاءالله.
( صفحه 361)