پیش از این، روایتى از رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) نقل كردیم كه آن حضرت در پاسخ ابوذر كه سؤال كرد «احسان چیست؟» فرمودند: اَلاِحْسانُ اَنْ تَعْبُدَ اللّهَ كَاَنَّكَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراكَ(485) احسان این است كه آن چنان خدا را عبادت كنى كه گویا او را مىبینى، و اگر تو او را نمىبینى، بدانى كه او تو را مىبیند. باید هنگامى كه نماز مىخوانیم حالت تخاطب داشته باشیم نه آنكه تصور كنیم غیاباً با كسى صحبت مىكنیم. باید حضور خدا را با همه وجود درك كنیم و ببینیم كه خدا حاضر است. وقتى «ایاك نعبد و ایاك نستعین» مىگوییم، بدین معنا است كه گویى خداوند مقابل ما ایستاده و ما در حضور او هستیم و رو به حضرتش كرده، عرضه مىداریم: ما فقط تو را مىپرستیم و فقط از تو یارى مىطلبیم. بعد پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله) به ابوذر مىفرمایند، اگر خودت را در این حد نمىیابى كه با خدایى كه مىبینى حرف بزنى، دست كم این حال را داشته باش كه باور دارى در حین عبادت، خداوند تو را مىبیند و شاهد و ناظر تو است: فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراكَ. البته خود رسول الله(صلى الله علیه وآله) و حضرات ائمه معصومین(علیهم السلام) از اینكه «گویا» خدا را مىبینند فراتر رفتهاند و «حقیقتاً» خدا را مىبینند و عبادت مىكنند. به قول ما طلبه ها حكایت آن حضرات، حكایت «كَاَنَّ» نیست، بلكه حكایت «اِنَّ» است. در روایتى در احوال
( صفحه 323)
امام صادق(علیه السلام) چنین آمده است كه آن حضرت مشغول نماز مستحبى بودند. در حین قرائت حمد و سوره آیهاى را آن قدر تكرار كردند كه از حال رفتند! وقتى از آن حضرت سؤال كردند: «یابن رسول الله این چه حالى بود كه از شما مشاهده كردیم؟» حضرت فرمودند، وقتى به این آیه رسیدم آن قدر آن را تكرار كردم كه گویا آن را از زبان خود نازل كنندهاش شنیدم(486)البته درست است كه این بزرگواران امام و معصوم هستند، اما به تجربه ثابت شده كه نیل به چنین مقاماتى، یا دست كم شبیه آنها، براى پرورش یافتگان واقعى و شاگردان حقیقى آنان نیز میسّر است. كم نبوده و نیستند بزرگانى كه با عمل كردن به راه و روش آن بزرگواران، داراى چنین حالاتى بوده و هستند!
البته آنچه كه بیشتر و در درجه اول براى ما ممكن است همین است كه در حین عبادت و نماز این حال را براى خود مجسّم كنیم كه خداوند ما را مىبیند و صداى ما را مىشنود و كاملاً شاهد و ناظر ما است. اینكه كسى به جایى برسد كه گویا خدا را مىبیند مقامى بسیار منیع است كه براى رسیدن به آن طى مقامات و مقدمات عدیدهاى لازم است و خلاصه به این آسانى ها وصال نمىدهد؛ گرچه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در ابتدا همین را به ابوذر توصیه مىكنند و سپس مىفرمایند اگر بر این امر قادر نیستى، دست كم به گونهاى عبادت كن كه باور دارى خدا تو را مىبیند: اَنْ تَعْبُدَ اللّهَ كَاَنَّكَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراكَ. این در اختیار ما نیست كه هر وقت خواستیم، طورى عبادت كنیم كه گویا ما خدا را مىبینیم، و هرگاه نیز دلمان خواست، طورى او را عبادت كنیم كه او ما را مىبیند! بارها تذكر دادیم كه رسیدن به هر یك از مقامات روحى و معنوى نیاز به كار و تمرین و تهیه مقدمات دارد، به ویژه چنین مقام هایى كه از جمله عالى ترین مراتب تكامل روحى و معنوى است. در این مورد یكى از مقدمات این است كه ما دقایقى را قبل از نماز به تأمل در این باره اختصاص دهیم، نه آنكه از گرد راه برسیم و بى مقدمه «الله اكبر» بگوییم و مشغول نماز شویم! ما براى آنكه مهار دلمان را در دست بگیریم نیاز به تمرین و تمركز داریم. نماز خواندن به معناى مواجهه رو در رو و سخن گفتن از نزدیك با خداى متعال است. باید یقین داشته باشیم خداوند سخن ما را مىشنود و به آن توجه دارد و بالاتر از آن، از قلب و دل ما نیز آگاه است. خدا همه جا هست و پشت و رو ندارد: فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ
( صفحه 324)
اللّهِ(487) پس به هر سو رو كنید، آن جا روى [به]خدا است. آنچه مهم است این است كه ما دلمان را رو به سوى خدا كنیم. اگر در نماز دلمان جاى دیگرى باشد، مثل آن است كه در حال صحبت كردن با كسى، پشت خود را به او بكنیم! اگر بخواهید با دوست صمیمى خود صحبت كنید، به ویژه كسى كه با او رودربایستى دارید و احترامى برایش قایل هستید، آیا در حالى كه او با شما سخن مىگوید، شما پشتتان را به او مىكنید؟! این كارى بسیار زشت و كمال بى ادبى است! در نماز نیز ما در حال صحبت با خدا هستیم و اگر دلمان رو به سویى دیگر باشد دقیقاً مثل آن است كه پشتمان را به خدا كرده باشیم و حرف بزنیم! اگر به خود آییم و تأمل كنیم، این نهایت بى ادبى وبى حیایى است. به همین جهت كه این كار بسیار زشت است، در برخى روایات نیز بدین مضمون آمده است كه: «آن كس كه در حال نماز به خدا توجه ندارد آیا نمىترسد از آنكه خداوند او را به صورت الاغى مسخ كند؟!(488) یعنى كسى كه در حال نماز حواسش جاى دیگرى است و به خدا توجه ندارد مستحق این عقوبت است كه همان دم او را از صورت انسانى در آورده و به شكل الاغى، مسخ كنند. به عبارت دیگر، كسى كه ادب مصاحبت با خدا را نگاه نمىدارد و هنگام سخن گفتن با خدا پشتش را به خدا مىكند، این نشان از خوى و خصلت حیوانى او است؛ چرا كه این حیوان است كه ادب حضور و مصاحبت را نمىفهمد و هنگامى كه با او سخن مىگویند هم چنان در عالم خویش است و سر در آخور خود دارد!
در هر صورت اگر در نكاتى كه در این جلسه طرح كردیم تأمل كنیم و مكرراً درباره آنها بیندیشیم، امید آن هست كه عزممان جزم گردد كه دل و زبانمان را در نماز هماهنگ سازیم و با توجه و حضور قلبى بیشتر نماز بخوانیم. از خداى متعال مسألت داریم كه در این راه توفیقات خاصه خود را شامل حال ما گرداند.
( صفحه 325)