سؤالى كه در این جا مطرح مىشود این است كه آیا مراد این آیه «مطلق غفلت» است یا غفلتى
( صفحه 83)
خاص مراد است؟ قطعاً مراد این نیست كه هر جن و انسى كوچك ترین غفلتى برایش پیش بیاید این حكم در مورد او صادق است. ما در بسیارى از اوقات از خیلى چیزها غافلیم. اصولا اینكه موجود ذى شعور در همه لحظه ها و آناتش حالت توجه داشته باشد و هیچ غفلتى به او دست ندهد، فرضى بسیار نادر است.
هم چنین «غفلت مطلق» هم نمىتواند مراد آیه باشد. «غفلت مطلق» یعنى موجود ذى شعورى كه حالت غفلت در سراسر دوران حیاتش ادامه یابد و حتى یك آن و یك لحظه هم توجه پیدا نكند. روشن است كه این هم فرضى شبیه به محال است؛ مگر اینكه مثلاً انسانى را فرض كنیم كه از همان بدو تولد در حالت كما برود و شصت سال همان طور در همان حالت بماند و بعد هم از دنیا برود!
بنابراین در این جمله كه «اولئك هم الغافلون»، مراد غفلتى خاص است كه باید بررسى كنیم و ببینیم غفلت از چه چیزهایى است كه موجب سقوط انسان مىشود.
اگر بخواهیم با صرف نظر از آیات و روایات، و صرفاً با اتكاى به عقل تحلیل كنیم كه چه چیز باعث مىشود انسان هم پاى حیوانات و بلكه بدتر از آنها بشود، ممكن است گفته شود، غفلت از «خود انسانى اش». اگر انسان «خودِ انسانى» خویش را فراموش كند به چنین ورطهاى از سقوط گرفتار مىآید.
اما این پاسخ مبهم است. «خود انسانى» چیست؟ در پاسخ مىتوان گفت: ما در بسیارى از چیزها با سایر حیوانات مشتركیم. حیوانات غذا مىخورند، ما هم مىخوریم. حیوانات تشنه و گرسنه مىشوند، ما هم مىشویم. حیوانات خستگى دارند و نیاز به استراحت پیدا مىكنند، ما نیز همینگونه هستیم. حیوانات غریزه و نیاز جنسى دارند، ما نیز داریم. این قبیل چیزها را مىتوانیم «خود حیوانى» «خود طبیعى»، «خود مادى» (یا تعبیراتى از این قبیل) بنامیم. قطعاً مراد از توجه پیدا كردن، توجه به این قبیل امور نیست؛ چون اولا حیوانات هم به این امور توجه دارند و ثانیاً، همه انسان ها، حتى كفار و مشركان نیز در طول زندگى خود از خور و خواب و شهوت و لذت هاى حیوانى و مادى غافل نیستند. بنابراین غفلت از این امور نیست كه موجب شقاوت انسان مىگردد. باید چیزهایى را پیدا كنیم كه «انسانیت انسان» بسته به آنها است. غفلت از آن امور است كه انسان را از انسانیت تنزل مىدهد و به جرگه حیوانات و بلكه
( صفحه 84)
بدتر از آنها وارد مىكند. اما سؤال این است كه آن «هویت انسانى» انسان چیست؟ از این هویت گاهى با تعابیرى مانند: «هویت الهى»، «هویت ملكوتى» (در مقابل هویت ناسوتى) و نظایر آن نیز یاد مىكنند.