پیش از این بیان شد كه سیر تكامل انسان سیرى آگاهانه و توأم با درك و اراده است. كمالاتى كه ارتباطى با درك، اراده و آگاهى ندارد «كمال انسانى» نیست. از سوى دیگر، چون «كمال انسانى» ملازم با «آگاهى» است، بزرگ ترین دشمن و مانع حركت تكاملى انسان «غفلت» است. از این رو شرط اول براى آغاز حركت تكاملى انسان و پیمودن مسیرى كه خدا مقرّر فرموده و انبیا و پیروانشان براى عرضه و تحقق آن فداكارى كردهاند، خروج از غفلت است. براى خروج از غفلت، توجه به چند چیز لازم است: توجه به مبدأ، توجه به معاد و توجه به مسیر بین مبدأ و معاد. توضیح دادیم كه در این بین آنچه نقش محورى و اساسى دارد همان توجه به مبدأ است و دو توجه دیگر در واقع از لوازم آن هستند. بدین روى ما بحث خود را در توجه به مبدأ كه همان توجه به خداوند و ذكر و یاد او است متمركز كردیم. در مورد یاد خدا نیز اشاره كردیم كه ذكر مراتبى دارد و پایین ترین مرتبه ذكر، ذكر لفظى است. در ذكر لفظى، توجه به معنا و مفاد لفظ مهم است و اثر ذكر لفظى در وقتى است كه از راه لفظ به معنا منتقل شویم و به آن توجه كنیم. خالق، رازق، رحمان، رحیم و... انواع مختلف ذكر لفظى هستند كه توجه به معانى آنها، مرتبهاى از یاد خدا را به همراه دارد. در ادامه نیز به ذكر قلبى و انواع آن پرداختیم و اشاره كردیم كه اساس و حقیقت ذكر، همان ذكر قلبى است و از این رو انسان باید وجهه تلاش و همت خود را رسیدن به ذكر قلبى قرار دهد.
گرچه هدف نهایى در ذكر، ذكر قلبى و توجه به ذات اقدس الهى است، اما سیر طبیعى در این راه، براى ما انسان هاى عادى این است كه ابتدا باید از ذكر لفظى و توجه به اسماء و صفات الهى شروع كنیم و به تدریج به مرتبه ذكر قلبى و توجه به خود ذات دست پیدا كنیم.
( صفحه 132)
یكى از راه هایى كه براى نیل به ذكر قلبى وجود دارد این است كه انسان سعى كند به هرچه و هر كس نگاه و توجه مىكند ارتباط آن را با خدا مد نظر داشته باشد. از نظر عقلى و برهانى این مطلب مسلّم و ثابت است كه همه موجودات عالم، مخلوق و فعل خدا هستند. از این رو انسان باید تمرین كند كه وقتى به موجودات عالم نگاه مىكند، گل و گیاه و آسمان و زمین و ماه و ستاره و دریا نبیند، بلكه «مخلوق خدا» و «فعل خدا» ببیند. اگر تمرین كنیم و خود را عادت دهیم به هر چیز از آن جهت كه فعل و مخلوق خداى متعال است نگاه كنیم، كمتر به غفلت مبتلا خواهیم شد. قبلاً هم اشاره كردیم كه غفلت ما از یك چیز، در اثر توجه به چیزهاى دیگر است. غفلت ما از خدا نیز در اثر توجه به موجودات و اشیاى دیگر است. حال اگر بتوانیم كارى كنیم كه تمامى موجودات را از زوایه «فعل» و «مخلوق» بودنشان براى خدا بنگریم، این غفلت پیش نمىآید. البته چنین كارى ساده نیست و نیاز به تمرین فراوان دارد، ولى به هر حال امرى ممكن و شدنى است.
توجه به جهان و موجودات آن، نظیر توجه به یك اثر هنرى، یك نقاشى یا یك ساختمان است. گاهى توجه ما فقط به خود آن اثر، نقاشى و ساختمان است و هیچ توجهى به پدید آورنده و خالق آن اثر نداریم. بدیهى است كه هر اثرى را مؤثرى و هر هنرى را دست هنرمندى خلق كرده است؛ ولى در این نوع نگاه، ما تنها غرق در زیبایى و لطافت و دقت خود اثر هستیم و كاملاً از مؤثر غافلیم. اما گاهى نیز اثر و مؤثر را با هم مىبینیم و در همان حال كه چشم به اثر دوختهایم در دل و به زبان نیز به پدیدآورنده و خالق اثر آفرین مىگوییم و او را تحسین مىكنیم كه چنین هنرنمایى كرده است. نگاه ما به عالم هستى نیز مىتواند همین دو حالت را داشته باشد. بسیارى از مردم در رویارویى با موجودات و پدیده هاى عالم، تمام توجه و حواسشان فقط به خود آن موجود و پدیده است و به كلى از خالق و پدیدآورنده آن غافلند. این همان نگاه و توجهى است كه غفلت از خدا را در پى دارد. شكّى نیست كه هر آنچه در عالم وجود مىبینیم جلوه هاى عظمت، قدرت، علم، حكمت، جلال و جمال الهى است. از این رو مىتوان در عین توجه به موجودات؛ قدرت، علم، حكمت و عظمت خداى متعال را نیز دید و به آن توجه داشت و ثناگوى او بود؛ همانگونه كه مىتوان ضمن تماشاى یك تابلوى زیباى نقاشى، به زبان و دل، نقش آفرین آن را تحسین كرد و هنرنمایى او را ستود.
( صفحه 133)
البته اولیاى خاص الهى به مقامى مىرسند كه فقط خود مؤثر را مىبینند. آنان به هیچ یك از مظاهر عالم ماده، با نظر استقلالى نگاه نمىكنند و در همه حال فقط خدا را مىبینند. آنان مثل ما نیستند كه از اثر پى به مؤثر ببرند، بلكه بر عكس ما، چون مؤثر را مىبینند، آثار او را هم مىبینند؛ و چنین چیزى براى ما كه در آغاز راه هستیم میسّر نیست. ما در این مرحله، كارى كه مىتوانیم بكنیم این است كه همراه با توجه به اثر، به یاد مؤثر نیز باشیم و به این طریق از غفلت رها شویم.