تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 9(دوره ده جلدی)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 52. طور آیه 23-28

آیه
یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْساً لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ‏
وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّکْنُونٌ‏
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَی‏ بَعْضٍ یَتَسَآءَلُونَ
قَالُواْ إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ‏
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ‏
إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ‏
ترجمه
آنان در بهشت، جامی پرشراب را(دوستانه از هم می‏گیرند و) دست به دست دهند که در (نوشیدن) آن نه بیهوده‏گویی است و نه گنهکاری.
و پیوسته (برای خدمت آنان)، نوجوانانی همچون مروارید در صدف، برگرد آنان می‏چرخند.
و بعضی بهشتیان رو به دیگری نموده و از یکدیگر سؤال می‏کنند (که رمز این همه کامیابی در اینجا چیست)؟
گویند: ما پیش از این (در دنیا) نسبت به خانواده خویش خیرخواه بودیم (وآنان را از عذاب الهی هشدار می‏دادیم).
پس خداوند بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سوزان حفظ کرد.
زیرا ما پیش از این همواره او را می‏خواندیم، همانا اوست نیکوکار مهربان.
نکته ها
«کأس»، جام پُر و «قَدح»، جام خالی است. کلمه «مشفق» اگر با حرف (مِن) بیاید، به معنای ترس و نگرانی و اگر با حرف (فی) بیاید به معنای توجّه و عنایت است.
«یتنازعون» به معنای گرفتن جام از دست یکدیگر با شوخی و محبت است، نظیر آنچه در شب‏های عروسی میان دوستان واقع می‏شود.
شراب دنیوی، عقل انسان را زایل می‏کند و او را به یاوه‏گویی و بیهوده‏گویی می‏کشاند، علاوه بر آنکه موجب تحریک قوای جنسی گشته و انسان را به گناه سوق می‏دهد. لذا قرآن می‏فرماید: بهشتیان، جام‏هایی بجز شراب را به یکدیگر تعارف می‏کنند که نه موجب بیهوده‏گویی می‏شود و نه گناه، بلکه به تعبیر قرآن «شراباً طهوراً»**انسان، 21.*** است.
در قرآن دو بار عبارت «لؤلؤ مکنون» آمده است: یکبار درباره همسران بهشتی**واقعه، 23.*** و یکبار درباره خادمان بهشتی**طور، 24.***.
«سموم» به باد داغ و سوزانی گفته می‏شود که همچون سمّ در اجزای بدن تأثیر می‏گذارد. در حدیث می‏خوانیم: اگر روزنه‏ای به اندازه سرانگشت از آن باد به روی اهل زمین باز شود، زمین و هر که را روی آن است می‏سوزاند.**تفسیر درّالمنثور.***
رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنان‏علیه السلام فرمودند: نوجوانان زیبایی که خادم بهشتیان هستند، فرزندان کفّار و مشرکانند که نه مجرم هستند تا به دوزخ برده شوند و نه نیکوکارند که از نعمت‏های بهشتی متنعّم شوند، این افراد به صورت خدمت‏گزارانی در بهشت در می‏آیند.**بحار، ج 5، ص 291.***

پیام ها
1- تفریحی رواست که به دور از لغو وگناه باشد. «یتنازعون... لا لغو... و لاتأثیم»
2- با این‏که در بهشت، نهرها از شیر و عسل و شراب و آب جاری است، بهشتیان با ظروف خاصی پذیرایی می‏شوند، زیرا ظروف مناسب، لذّت نوشیدن را زیاد می‏کند. «کأساً»
3- در بهشت هیچ امر بیهوده، لهو و گناهی راه ندارد. «لا لغو فیها ولا تأثیم»
4- هر حرکتی که در آن بیهودگی و گناه نباشد، جایز است. «لا لغو فیها ولا تأثیم»
5 - خادمان بهشتی، عاشقانه و پروانه‏وار پذیرایی می‏کنند. «یطوف...»
6- خدمتکاران بهشتی، عاریه و قرضی نیستند، خادمان ویژه‏اند. «غلمان لهم»
7- زیبایی مسئولان پذیرایی بهشت، خود نعمتی دیگر است. «کانهم لؤلؤ مکنون»
8 - پوشش برای چیزهای زیبا و قیمتی، یک ارزش است. «لؤلؤ مکنون»
9- از لذّت‏های بهشت، گفتگوی بهشتیان با یکدیگر است. «واقبل بعضهم علی بعض یتسائلون»
10- کلید بهشت را باید در دنیا جست. «کنّا قبل فی أهلنا»
11- دلسوزی و شفقت به خصوص در مورد خانواده، کلید بهشت است. «فی أهلنا مشفقین»
12- انسان باید نسبت به خانواده خود، توجّه و تعهّد و دغدغه و سوز داشته باشد. «فی أهلنا مشفقین»
13- بهشتیان، بهشت را امتنان الهی می‏دانند، نه پاداش عمل خود. «فمنّ اللّه علینا»
14- به سراغ کسی باید رفت و کسی را باید خواند که سرچشمه نیکی و رحمت است. «ندعوه انه هو البّر الرحیم»
15- جز خداوند سرچشمه‏ای برای نیکی و رحمت نیست. «انه هو البرّ الرحیم» (کلمه «هو» نشانه انحصار نیکی و رحمت در اوست)
16- نیکی خداوند برخاسته از رحمت اوست، (نه برای جلب منفعت یا راحتی وجدان یا برآوردن توقّع دیگران). «البرّ الرحیم»
17- راه‏یابی متقین به بهشت و نجات از عذاب دوزخ، جلوه‏ای از نیکی و رحمت خداوند است. «فمنّ اللّه علینا و وقانا عذاب السموم... انه هو البرّ الرحیم»