آیه
وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُواْ فَأَصْلِحُواْ بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُواْ الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُواْ بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُواْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ
ترجمه
و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند، پس میان آنان صلح و آشتی برقرار کنید. سپس اگر یکی از دو گروه بر دیگری تجاوز کرد، با متجاوز بجنگید تا به فرمان خداوند بازگردد. پس اگر متجاوز بازگشت (و دست از تجاوز برداشت)، میان آن دو گروه به عدالت صلح برقرار کنید و عدالت ورزید که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.
نکته ها
گرچه اقتضای ایمان، دوری از نزاع و برخورد میان مؤمنان است، امّا مؤمنان، معصوم نیستند که خطایی از آنها سرنزند و چه بسا گفتن جملهای یا انجام کاری، موجب بروز درگیری میان آنان گردد. بنابراین باید آماده بود تا در صورت بروز چنین برخوردهایی، ضمن خاموش کردن آتش فتنه، حقّ مظلوم پایمال نشود و چنان با ظالم برخورد شود که دیگر تجاوزی تکرار نگردد.
در حدیث میخوانیم: برادر دینی خود را خواه ظالم باشد یا مظلوم، یاری کن. اگر مظلوم است، در گرفتن حقّ و اگر ظالم است، در جلوگیری از ظلم.**وسائل، ج12، ص212.***
این آیه، آیهای است که برای تلاوتش دو دست قطع شد. در ماجرای جنگ جمل، هر چند حضرت علیعلیه السلام مخالفان را از برپاکردن جنگ نهی فرمود، امّا طرفداران عایشه گوش ندادند و حضرت به خداوند شکایت کرد که مردم نافرمانی میکنند. آنگاه قرآن را به دست گرفت و فرمود: کیست که آیه «و ان طائفتان من المؤمنین...» را برای مردم بخواند؟
شخصی به نام مسلم مجاشعی گفت: من این آیه را با صدای بلند میخوانم. امام فرمود: دستان تو را قطع و تو را شهید خواهند کرد. گفت: «هذا قلیلٌ فی ذاتِ اللَّه» شهادت من در راه خدا چیزی نیست. آنگاه قرآن را به دست گرفت و در برابر لشگر عایشه ایستاد و مردم را به ایمان به خدا دعوت کرد تا شاید خونی ریخته نشود و جنگی صورت نگیرد، اما آنان بر او حمله کردند و دست راست او را قطع کردند، قرآن را به دست چپ گرفت، دست چپ او را نیز جدا کردند، قرآن را به دندان گرفت، سرانجام این تلاوت کننده قرآن را به شهادت رساندند. حضرت علیعلیه السلام بعد از شهادت او دستور حمله داد.**بحار، ج32، ص175.***
آری، ابتدا باید با استناد به قرآن، اتمام حجّت نمود و سپس شجاعانه تا آخرین نفس در راه هدف مبارزه کرد.
عدالت
در این آیه، سه بار سخن از برقراری صلح و اصلاح میان مردم بر اساس عدالت به میان آمده است: «فاصلِحوا بینهما بالعَدل و اقسِطوا انّ اللَّه یحبّ المقسطین»
اصولاً، آفرینش بر اساس حقّ وعدل است. «بالعَدلِ قامَت السّموات»**بحار، ج 33، ص493.*** و بعثت انبیا برای آن بوده است که مردم به عدالت قیام کنند. «لِیَقومَ النّاس بِالقِسط»** حدید، 25.***
در جوامع امروزی، تحقّق عدالت ملازم قانونمداری و بیعدالتی مرادف قانون گریزی است. امّا کدام قانون؟ قانونی که ساخته دست بشری همچون خودماست؟ قانونی که هر روز در حال تغییر و تحوّل است؟ قانونی که در آن منافع افراد و احزاب نهفته و برخاسته از افکار ناپخته و اطلاعات محدود و تحت تأثیر تهدیدها، تطمیعها و هوسهای خود و دیگران وضع شده است؟ قانونی که قانونگذارش انواع قانون گریزیها دارد و خود به آن عمل نمیکند؟
آیا این قوانین میتواند برای انسان قداست و کرامت داشته باشد و برای جامعه، عدالت و امنیّت را به ارمغان آورد؟
آنچه میتواند صلح و عدالت را در جامعه حاکم سازد و از هرگونه خطا و نقص به دور باشد، قوانین الهی است که توسط پیامبران به بشر عرضه شده است. قوانینی که خالق انسان بر پایهی علم وحکمت ولطف بینهایت وضع کرده و آورندهی آن اوّلین عامل به آن است.
پیام ها
1- ایجاد نزاع و درگیری میان مؤمنان، یک جرقّه است نه یک جریان، موقّتی است نه دائمی. «اِقتَتلوا» نشان از پدید آمدن نزاع است، نه دوام آن وگرنه میفرمود: «یَقتَتلون»
2- مسلمانان در برابر یکدیگر مسئولند وبیتفاوتی در برابر درگیریها پذیرفته نیست. «فَاصلِحوا بینهما»
3- برای آشتی دادن و برقراری صلح میان مسلمانان، باید با سرعت و بدون تأخیر قیام کنیم. (حرف فاء در «فَاصلِحوا» نشانهی سرعت است)
4- اگر یکی از دو گروه درگیر، یاغیگری کرد، اُمّت اسلامی باید بر ضدّ او بسیج شود. «فَاِن بَغَتْ... فقاتلوا الّتی تَبغی»
5 - برای برقراری امنیّت و عدالت، حتّی اگر لازم شد باید مسلمانان یاغی کشته شوند. آری، خون یاغی ارزش ندارد. «فَاِن بَغتْ... فقاتلوا...»
6- در برابر خشونت باید خشونت به خرج داد. «فَاِن بَغتْ... فقاتلوا»
7- در سرکوب یاغی، طفره نرویم و مسامحه نکنیم. «فقاتلوا» (حرف «فاء» علامت تسریع است)
8 - جنگ و قتال در اسلام، هدف مقدّس دارد. «حتّی تَفیء الی امر اللّه»
9- مدّت مبارزه تا زمان رسیدن به هدف است، «حتّی تَفیء الی امر اللَّه» و ساعت، ماه و تاریخ خاصّی ندارد. مثل مدّت مراجعه بیمار به پزشک و مصرف دارو است که تا زمان سلامتی باید ادامه یابد.
10- در مبارزات اسلامی، هدفهای شخصی، قومی، حزبی، یا انتقام، خودنمائی و گرفتن زهر چشم از دیگران مطرح نیست، بلکه هدف، برگشتن یاغی به راه خداست. «حتّی تَفیء الی امر اللَّه»
11- در مرحلهی درگیری که متجاوز معلوم نیست، باید تلاش برای خاموش کردن اصل فتنه و ایجاد صلح باشد، «فَاصلحوا بینهما» ولی در مرحلهی بعد که متجاوز و یاغی شناخته شد، صلح باید در سمت و سوی دفاع از مظلوم و گرفتن حقّ او از ظالم باشد. «فَاصلحوا بینهما بالعَدل»
12- وظیفه مسلمانان در شرایط مختلف تفاوت دارد؛ گاهی اصلاح است و گاهی جنگ. (در این آیه، هم کلمه «اصلحوا» دو بار آمده است و هم کلمه «قاتلوا»)
13- هر کجا طوفان غرائز و غضب و لغزشگاه خطرناکی بود، سفارشات پیدرپی لازم است. «بالعَدل، اقسطوا... یحبّ المقسِطین»
14- صلحی ارزش دارد که حقّ به صاحبش برسد، وگرنه سازش ذلّتبار، مرگآفرین و تحمیلی است. «اصلحوا... و اقسطوا»
15- هر کجا تحمّل مشکلات لازم است، از اهرم محبّت استفاده کنید. «انّ اللَّه یُحبّ المقسطین»
16- صلح دادن دو طرف جنگ بدون برقراری عدالت، محبوب خداوند نیست. «انّ اللّه یحبّ المقسِطین»