تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 9(دوره ده جلدی)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 49. حجرات آیه 11

آیه
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَی‏ أَن یَکُونُواْ خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَی‏ أَن یَکُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‏
ترجمه
ای کسانی که ایمان آورده‏اید! مبادا گروهی (از شما) گروهی دیگر را مسخره کند، چه بسا که مسخره‏شدگان بهتر از مسخره‏کنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیب‏جویی نکنید و یکدیگر را با لقب‏های بد نخوانید. (زیرا) فسق(و بدنام بودن) پس از ایمان، بد رسمی است، (و سزاوار شما نیست.) و هرکس (از این اعمال) توبه نکند، پس آنان همان ستمگرانند.
نکته ها
«لَمز» عیب‏جویی در روبرو و «هَمز» عیب‏جویی در پشت سر است**کتاب العین.*** و «تَنابُز» نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است.**لسان العرب.***
در آیه‏ی قبل، مسئله‏ی برادری میان مؤمنان مطرح شد و در این آیه اموری مطرح می‏شود که برادری را از بین می‏برد. همچنین در آیات قبل سخن از صلح و اصلاح بود، در این آیه به بعضی عوامل و ریشه‏های فتنه و درگیری که مسخره کردن، تحقیر کردن و بدنام بردن است اشاره می‏کند.
آری، یکی از برکات عمل به دستورات اسلام، سالم‏سازی محیط و جلوگیری از درگیری‏های اجتماعی است.
شاید بتوان گفت که عنوان تمسخر و تحقیر که در این آیه مطرح شده، از باب نمونه است و هر سخن یا حرکتی که اخوّت و برادری اسلامی را خدشه‏دار کند، ممنوع است.
با آنکه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذکر آنان به صورت جداگانه، بیانگر خطر بیشتر تمسخر و تحقیر در میان آنان است.
تمسخر و استهزای دیگران‏
استهزا و مسخره کردن، در ظاهر یک گناه، ولی در باطن چند گناه است؛ گناهانی مانند: تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلاف افکنی، غیبت، کینه، فتنه، تحریک، انتقام و طعنه به دیگران در آن نهفته است.
ریشه‏های تمسخر
1. گاهی مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن می‏فرماید: «وَیلٌ لِکلّ هُمَزة لُمَزة، الّذی جَمع مالا و عَدّده»**همزه، 1 - 2.*** وای بر کسی که به خاطر ثروتی که اندوخته است، در پیش رو یا پشت‏سر، از دیگران عیب‏جویی می‏کند.
2. گاهی ریشه‏ی استهزا، علم و مدرک تحصیلی است که قرآن درباره این گروه می‏فرماید: «فَرِحوا بما عِندهم مِن العِلم و حاقَ بهم ما کانوا به یَستهزؤن»**غافر، 83.*** آنان به علمی که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره می‏کردند، ایشان را فرا گرفت.
3. گاهی ریشه‏ی مسخره، توانایی جسمی است. کفّار می‏گفتند: «مَن اَشدُّ مِنّا قُوّة»** فصّلت، 15.*** کیست که قدرت و توانایی او از ما بیشتر باشد؟
4. گاهی انگیزه‏ی مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر کن اجتماعی است. کفّار فقرایی را که همراه انبیا بودند تحقیر می‏کردند و می‏گفتند: «ما نَراک اتّبعک الاّ الّذین هم أراذِلُنا»** هود، 27.*** ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمی‏بینیم.
5. گاهی به بهانه تفریح و سرگرمی، دیگران به تمسخر گرفته می‏شوند.
6. گاهی طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران می‏شود. گروهی، از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درباره‏ی زکات عیب‏جویی می‏کردند، قرآن می‏فرماید: «و منهم مَن یَلمزُک فی الصّدقات فان اُعطوا منها رَضوا و اِن لم یُعطوا منها اذا هم یَسخَطون»** توبه، 58.*** ریشه‏ی این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهی راضی می‏شوند، ولی اگر ندهی همچنان عصبانی شده و عیب‏جویی می‏نمایند.
7. گاهی ریشه‏ی مسخره، جهل و نادانی است. هنگامی که حضرت موسی برای حل اختلاف و درگیری دستور کشتن گاو را داد، بنی‏اسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره می‏کنی؟ موسی‏علیه السلام گفت: «أعوذُ باللّه اَن اَکونَ من الجاهلین»** بقره، 67.*** به خدا پناه می‏برم که از جاهلان باشم. یعنی مسخره برخاسته از جهل و نادانی است و من جاهل نیستم.
8. گاهی سرچشمه تمسخر، ریاکاری و بهانه‏گیری و شخصیت‏شکنی است. «یلمزون المطّوّعین من المؤمنین فی الصّدقات و الّذین لایجدون الا جهدهم فیسخرون منهم»** توبه، 79.***
یکی از کارهای مبارک رسول خداصلی الله علیه وآله پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقی بود که دارای نام زشت بودند.**اسد الغابة، ج‏3، ص‏76 و ج‏4، ص‏362.*** زیرا نام بد، وسیله‏ای برای تمسخر و تحقیر است.
عقیل، برادر حضرت علی‏علیه السلام بر معاویه وارد شد، معاویه برای تحقیر او گفت: درود بر کسی که عمویش ابولهب، لعنت شده‏ی خداوند است و خواند: «تبّت یدا ابی‏لهب» عقیل فوری پاسخ داد: درود بر کسی که عمّه‏ی او چنین است و خواند: «و امراته حمّالة الحطب» (زن ابولهب، دختر عمّه‏ی معاویه بود.)**بحار، ج‏42، ص‏112 ؛ الغارات، ج‏2، ص‏380***
پیام ها
1- ایمان، با مسخره‏کردن بندگان خدا سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا لایسخر»
2- کسی که مردم را از توهین به دیگران باز می‏دارد نباید در شیوه‏ی سخنش توهین باشد. «لایسخر قوم من قوم» (نفرمود: «لاتسخروا» یعنی شما که مسخره‏کننده هستید.)
3- مسخره، کلید فتنه، کینه و دشمنی است. «لایسخر قوم...» (بعد از بیان برادری و صلح و آشتی در آیات قبل، از مسخره کردن نهی شده است)
4- در شیوه‏ی تبلیغ، آنجا که مسئله‏ای مهم است یا مخاطبان متنوّع هستند، باید مطالب تکرار شود. «قوم من قوم... ولانساء من نساء»
5 - ریشه‏ی مسخره کردن، احساس خودبرتربینی است که قرآن این ریشه را می‏خشکاند و می‏فرماید: نباید خود را بهتر از دیگران بدانید، شاید او بهتر از شما باشد. «عسی ان یکونوا خیرا»
6- ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نیستیم، پس نباید ظاهربین، سطحی‏نگر وامروزبین باشیم. «عسی‏ان‏یکونوا خیراً...»
7- عیب‏جویی از مردم، در حقیقت عیب‏جویی از خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
8 - نقل عیب دیگران، عامل کشف عیوب خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
9- بد صدا زدن، یک طرفه باقی نمی‏ماند، دیر یا زود مسئله به دو طرف کشیده می‏شود. «لاتنابزوا بالالقاب» («تنابزوا» برای کار طرفینی است)
10- مسخره کردن و بدنام بردن، گناه است و توبه لازم دارد. «و من لم یتب فاولئک هم الظالمون» (البتّه توبه تنها به زبان نیست، بلکه توبه‏ی تحقیر کردن، تکریم نمودن است.)
11- مسخره، تجاوز به حریم افراد است و اگر مسخره کننده توبه نکند، ظالم است. «فاولئک هم الظالمون»