آیه
إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُواْ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَآءً بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
ترجمه
همانا کسانی که گفتند: پروردگار ما تنها خداست، سپس (بر ایمان و گفته خود) پایداری کردند، هیچ بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نخواهند شد.
آنان به خاطر آنچه (از کارهای نیک) انجام میدادند، اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند.
نکته ها
مراد از گفتن «ربّنا اللّه»، تنها لفظ نیست، بلکه انتخاب راه حق و پایداری بر آن است. در واقع مهمتر از اظهار ایمان واقرار به توحید، استقامت و پایداری بر آن است. «ثمّ استقاموا»
«خوف» ترس و هراس نسبت به آینده است و «حُزن» مربوط به گذشته است.
سخن حق، باید اظهار شود، «قالوا ربّنا اللّه» استمرار و پایداری بر آن باشد، «ثم استقاموا» و همراه با عمل باشد. «بما کانوا یعملون»
انسان به طور طبیعی، خواهان آرامش و رفاه و زندگانی جاوید است و خداوند، راه رسیدن به تمام این خواستهها را در گرو ایمان و عمل صالح پایدار میداند.
پایداری بر حق مشکل است، ولی با پاداش بزرگی مثل بهشتِ پر نعمت و دور از حزن واندوه، آسان میشود. لذا باید کارهای سخت را با پاداشهای بزرگ جبران کرد.
پیام ها
1- به موقعیّت فعلی خود مغرور نشویم و صِرفِ اظهار ایمان را کافی ندانیم، بلکه استقامت بر آن و سرانجام و آینده را در نظر بگیریم. «قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا» (چنانکه حضرت یوسف پس از نجات از سختیها و رسیدن به عزیزی مصر، فرمود: «توفّنی مُسلماً والحقنی بالصالحین»** یوسف، 101.*** خدایا! مرا مسلمان بمیران و با نیکان محشور گردان)
2- ایمان به خدا، خوف از دیگران را از بین میبرد. «ربّنا اللّه... لاخوف علیهم»
3- تنها کسانی از گذشته خود پشیمان نمیشوند که همواره در راه خدا حرکت میکنند. «ربنّا اللّه ثم استقاموا... لا هم یحزنون»
4- جزای استواری ایمان و استمرار نیکیها، جاودانه بودن در بهشت و نعمتهای بهشتی است. «استقاموا... خالدین فیها»
5 - بهشت، پاداش اهل عمل است، نه اهل سخن. «جزاءً بما کانوا یعملون»