آیه
وَاعْلَمُواْ أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُوْلَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ
فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
ترجمه
و بدانید که در میان شما رسولخداست که (شما باید از او پیروی کنید و) اگر او در بسیاری از امور پیرو شما باشد، قطعاً به سختی ومشقّت خواهید افتاد، ولی خدا ایمان را محبوب شما قرار داده و در دلهایتان آن را زینت بخشیده است و کفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها همان رشد یافتگان هستند.
(این علاقه به ایمان و تنفّر از کفر،) فضل و نعمتی بزرگ از طرف خداوند است و خداوند آگاه و حکیم است.
نکته ها
در ذیل آیه قبل خواندیم که ولیدبن عَقبه به دروغ، خبر مخالفت مردم با پرداخت زکات را به پیامبرصلی الله علیه وآله داد. مردم آماده هجوم شدند که آیه نازل شد: هرگاه فاسقی خبری آورد تحقیق کنید. این آیه میفرماید: اصولاً مردم باید تابع پیغمبر باشند، نه آنکه رهبر الهی تابع هیجانهای ناپختهی برخاسته از گزارشات افراد فاسق قرار گیرد.
در روایات میخوانیم: اگر اهل ایمان نزد شما محبوب بودند، در راه خیر هستید و اگر به گنهکاران علاقمند بودید، در شما خیری نیست.**کافی، ج2، ص126.***
بر اساس روایات، یکی از مصادیق ایمان در جملهی «حَبّبَ الیکم الایمان»، محبّت علیابن ابیطالبعلیهما السلام و مراد از کفر و فسوق و عصیان، دشمنی با اهلبیت پیامبرعلیهم السلام است.** کافی، ج1، ص426.***
در حدیث میخوانیم: کسانی که علاقه به معنویات و تنفّر از گناه را نعمت نمیدانند، نعمتهای الهی را کفران کرده، عملشان کم و تلاشهای آنان نابود است.**بحار، ج74، ص158.***
رسیدن به رشد و کمال، هدیهی الهی به انبیاست؛ «آتَینا ابراهِیم رُشدَه»**انبیاء، 51.*** ووظیفهی آنها رشد دادن دیگران میباشد؛ «یا قوم اتّبِعون اَهدِکم سَبیلَ الرّشاد»**غافر، 38.*** آنان نیز خود به دنبال رشد بودهاند، چنانکه حضرت موسی در بیابانها به دنبال حضرت خضر میرود تا از طریق علم او به رشد برسد؛ «هل اتّبعک علی أن تُعلّمَن ممّا عُلّمتَ رُشداً»**کهف، 66.***
ایمان زمینهی رشد، «ولیؤمنوا بی لعلّهم یَرشُدون»**بقره، 186.*** و کتب آسمانی وسیلهی رشد هستند، «یَهدی اِلیَ الرُّشد»**جن، 2.***. در این آیه نیز مؤمنان واقعی اهل رشد معرّفی شدهاند. «اولئک هم الراشدون» به هر حال مراد از رشد در قرآن، رشد معنوی است، و این کوته فکری است که انسان رشد را تنها در کامیابیهای دنیوی بداند.
در مدیریّت و سیاستگذاری جامعه، اگر تصمیمگیرنده معصوم یا عادل نباشد، از استبدادی سر در میآورد که در آن رشدی نیست، «و ما اَمرُ فِرعونَ بِرَشید»**هود، 97.*** ولی اگر تصمیمگیرنده معصوم یا عادل باشد، زمینهی رشد فراهم است. «اولئک هم الرّاشِدون»
پیام ها
1- اگر میخواهیم پشیمان نشویم باید به تعالیم انبیا مراجعه کنیم. (در آیهی قبل، سخن از ندامت و پشیمانی بود و این آیه میفرماید: به پیامبر مراجعه کنید تا از کارهای ندامتآور بیمه شوید.) «نادِمین - و اعلموا انّ فیکم رسول اللّه»
2- حضور پیامبر ورهبران الهی، امتیاز خاصّی برای جامعه است. «فیکم رسولاللَّه»
3- رهبر باید در دسترس مردم باشد. «انّ فیکم رسول اللَّه»
4- توقّع مشورت کردن پیغمبر با مردم مانعی ندارد، امّا اطاعت پیامبر از مردم انتظاری نابجاست. «لو یطیعکم... لَعَنتّم...»
5 - مشکلات جوامع به خاطر دوری از مکتب انبیا وعمل به سلیقهها وهوسهای شخصی است. «لو یطیعکم... لَعَنتّم...»
6- رهبر جامعه اسلامی باید استقلال رأی داشته باشد. «لو یطیعکم... لَعَنتّم...» (دشمن نیز همین نوع مشکلات را که برخاسته از سستی رأی رهبر است میخواهد، چنانکه در جای دیگر میخوانیم: «ودّوا ما عَنِتّم...»**آلعمران، 118.****
7- در مواردی که حکمی از طرف خدا و رسول نیست، مشورت با مردم و پیروی از آنها مانعی ندارد. «فی کثیرٍ من الامر»
8 - گرایش به مذهب، امری فطری است که خداوند در انسان به ودیعه گذاشته است. «حَبّبَ الیکم الایمان...»
9- ایمان، امری قلبی است که با جبر و تحمیل سازگار نیست. «حَبّبَ الیکم الایمان»
10- ایمان، زینت دلهاست. «و زَیّنَه فی قلوبکم» همان گونه که کوهها، دریاها، معادن، گلها، آبشارها وهمهی آنچه روی زمین است، زینت زمین است. «انّا جَعلنا ما علی الارض زینةً لها»**کهف، 7.***(آری، زینت انسان، کمالات معنوی است و جلوههای مادّی، زینت زمین هستند.)
11- تولّی و تبرّی باید در کنار هم باشد، اگر اهل ایمان را دوست داریم باید از اهل کفر، فسق و عصیان نیز بیزار باشیم. «حَبّبَ الیکم الایمان... کَرّهَ الیکم الکفر...»
12- انکار قلبی و انگیزهی فاسد، مقدّمهی طغیان است. ابتدا فرمود: «الکفر» وسپس «الفسوق و العصیان»
13- آفات ایمان؛ کفر، فسوق وعصیان است. «حَبّب الیکم الایمان... کرّه الیکم الکفر و الفسوق و العصیان»
14- تنفّر از بدیها، امری فطری است، «کَرّهَ الیکم الکفر...» و این تنفّر، مایهی رشد انسان است. «اولئک هم الرّاشدون»
15- کسانی که از کفر، فسق و عصیان تنفّر ندارند، رشد ندارند. «کَرّهَ... اولئک هم الرّاشدون»
16- از نعمتهای بزرگ الهی، علاقه به ایمان و بیزاری از کفر، فسق و عصیان است. «حَبّبَ الیکم الایمان... کَرّهَ الیکم الکفر... فَضلاً من اللَّه و نِعمة»
17- فضل خداوند، بر اساس علم و حکمت اوست، نه بدون ملاک و گزافه. «فضلاً... و اللّه علیم حکیم»