آیه
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَرْفَعُواْ أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُواْ لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنتَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
ترجمه
ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در گفتگو با پیامبر) صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر نکنید و آن گونه که با یکدیگر بلند گفتوگو میکنید، با پیامبر بلند سخن مگویید! مبادا (به خاطر این بیادبی،) اعمالتان نابود شود و شما آگاه نشوید.
نکته ها
در آیهی قبل، از پیشیگرفتن بر رسول خدا و دستورات الهی در عمل نهی شد و در این آیه، از بلند کردن صدا در حضور پیامبر در گفتار و سخن گفتن. در آیهی 63 سورهی نور نیز سفارش شده که پیامبر را مانند خود صدا نزنید، بلکه با احترام و مؤدّبانه نام ببرید.
حفظ عمل، مهمتر از خود عمل است. اعمال ما گاهی از اوّل خراب است، چون با قصد ریا و خودنمایی شروع میشود، گاهی در وسط کار به خاطر عُجب و غرور از بین میرود و گاهی در پایان کار به خاطر بعضی از اعمال حبط میشود. به همین جهت قرآن میفرماید: هر کسی عمل خود را تا قیامت بیاورد و از آفات بیمه کند، ده برابر پاداش داده میشود: «مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها»**انعام، 160.*** و نمیفرماید: هر کس عملی را انجام دهد، ده برابر پاداش دارد. زیرا میان انجام عمل در دنیا و تحویل آن در قیامت، فاصلهی زیادی است.
چنانکه در روایتی رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: برای هر ذکری، درختی در بهشت کاشته میشود، شخصی گفت: پس ما در بهشت درختان زیادی داریم! حضرت فرمود: بله، ولی گاهی گناه و اعمالی از شما سر میزند که آن درختان را میسوزاند. سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.**بحار، ج8، ص186.***
قرآن، حبط اعمال را، یک جا برای کفر و شرک آورده و یک جا برای بیادبی در محضر پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، پس کیفر بیاحترامی به پیامبر، هموزن کیفر کفر و شرک است.
یکی از یاران پیامبر که در حضور پیامبر بلند سخن گفته بود، هنگامی که شنید صدای بلند او سبب از بین رفتن و نابودی کارهای خوب او میشود، بسیار ناراحت شد. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: صدای بلند تو برای خطابه و سخنرانی بود و حساب تو از دیگران جداست.** تفسیر مجمعالبیان.***
در جملهی «ان تحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون»، این نکته نهفته است که برخی اعمال آثار وضعی دارد و آن آثار وابسته به دانستن یا ندانستن ما نیست.
اگر انسان مایعی سمّی بخورد مسموم میشود، گرچه گمان کند آب است. اگر به سیم برق دست بزنیم، دچار برق گرفتگی میشویم، گرچه گمان کنیم برق ندارد. برخی گناهان، سبب پیدایش قحطی، زلزله، کوتاه شدن عمر، ذلّت و خواری میشود، گرچه خود انسان از عامل پیدایش این آثار خبری نداشته باشد.
گرچه بلند کردن صدا در مقابل پیامبر بیادبی به پیامبرصلی الله علیه وآله است که به خاطر مقام والای آن حضرت، سبب حبط اعمال میشود، ولی قرآن به ما سفارش کرده که نسبت به همهی مردم ادب را رعایت کنیم و آرام سخن بگوییم. چنانکه لقمانعلیه السلام به فرزندش میگوید: «واغضُض من صَوتک» صدای خود را فرو گیر و آرام سخن بگو. سپس صداهای بلند را به صدای الاغ تشبیه کرده است: «انّ اَنکَر الاصوات لَصوتُ الحَمیر»**لقمان، 19.***
مسئلهی صدای بلند و آلودگی صوتی، امروزه یکی از مشکلات جامعهی بشری است که گاهی به اسم عروسی، گاهی به اسم عزا، گاهی در مسجد و گاهی در کوچه و خیابان و زمین ورزش، آرامش را از مردم سلب میکند.
نمونههای بیادبی به پیامبر
الف: پیامبر اسلام در آستانهی رحلت، تقاضای قلم و کاغذی کرد و فرمود: میخواهم چیزی بگویم و بنویسید که بعد از آن هرگز گمراه نشوید! در میان حاضران خلیفهی دوّم گفت: بیماری پیامبر شدید شده و سخنانش بیارزش است، شما قرآن دارید و نیازی به نوشتن نیست. سر و صدا به موافقت و مخالفت بلند شد. حضرت فرمود: برخیزید و بروید.**صحیح مسلم، ج3، ص1259.***
مرحوم علامه سید شرفالدین، صاحب کتاب المراجعات، میفرماید: گرچه قلم و کاغذ نیاوردند و چیزی نوشته نشد، ولی میتوان خط نانوشته را خواند. زیرا با بررسی روایات خواهیم دید که پیامبر این مطلب را بارها بیان فرموده است که من از میان شما میروم و دو چیز گرانبها را به جا میگذارم که اگر به آن دو تمسّک کنید، هرگز گمراه نشوید و آن دو، قرآن و اهلبیت من هستند. «انّی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا کتاب اللّه و عترتی اهل بیتی»**وسائل، ج27، ص33.***
پس در اینجا نیز مراد آن حضرت تمسّک به قرآن و اهلبیت بوده است.
ب: هنگامی که امام حسن مجتبیعلیه السلام شهید شد و خواستند او را در کنار قبر جدّش رسولخداصلی الله علیه وآله دفن کنند، عایشه جلوگیری کرد و این امر باعث بلند شدن سر و صدای مردم شد. امامحسینعلیه السلام با تلاوت آیهی «لاتَرفَعوا اَصواتکم...» مردم را امر به سکوت کرد و فرمود: احترام پیامبراکرمصلی الله علیه وآله پس از مرگ حضرت نیز همچون زمان حیات او لازم است.** تفسیر نمونه.***
مقدّسات در اسلام
در تمام دنیا با وجود عقائد مختلف، به بزرگان خود احترام خاصّ میگزارند. شهرها، خیابانها، دانشگاهها، فرودگاهها، مدارس و مؤسسات را به نام آنان نامگذاری میکنند. در اسلام نیز برخی افراد و حتّی برخی گیاهان و جمادات قداست دارند.
در اسلام ریشهی قداست و کرامت هر چیزی، وابستگی آن به ذات مقدّس خداوند است و هر چه این وابستگی بیشتر باشد، قداست هم بیشتر است و ما باید احترام ویژهی آن را حفظ کنیم. امّا مقدّسات:
1. خداوند سرچشمه قدس است و مشرکان که دیگران را با خدا یکسان میپندارند، در قیامت به انحراف خود اقرار خواهند کرد و به معبودهای خیالی خود خواهند گفت: رمز بدبختی ما این است که شما را با پروردگار جهانیان یکسان میپنداشتیم.«اذ نُسوّیکم بِربّ العالَمین»** شعراء، 98.***
در قرآن از تسبیح و تنزیه خداوند زیاد سخن به میان آمده است، یعنی ما باید برای خدا آن احترام وقداستی را بپذیریم که هیچگونه عیب ونقصی برای او تصوّر نشود. نه تنها ذات او، بلکه نام او نیز باید منزّه باشد. «سَبّح اسم ربّک الاعلی»**اعلی، 1.***
2. کتاب خدا نیز احترام و قداست ویژهای دارد. وقتی خداوند قرآن را عظیم میداند،**حجر، 87.*** پس ما باید آن را تعظیم کنیم، وقتی قرآن را کریم میداند،** واقعه، 77.*** ما باید آن را تکریم کنیم، و چون قرآن را مجید میداند،** ق، 1.*** ما باید آن را تمجید کنیم.
3. رهبران الهی، تمام انبیا و جانشینان بر حقّ آن بزرگواران به خصوص حضرت محمّدصلی الله علیه وآله و اهلبیت او، دارای مقام مخصوصی هستند که در این سوره پارهای از آداب برخورد با آن حضرت بیان شده است: بر آنان پیشی نگیریم، بلندتر از آنان صحبت نکنیم و در آیات دیگر، فرمان صلوات بر پیامبر داده شده است.**احزاب، 56.***
البتّه باید به این نکته توجّه کنیم که پس از رحلت پیامبر نیز، زیارت آن حضرت**در کتب متعدّد مانند کتاب تبرّک الصحابه نوشته آیةاللَّه احمدی میانجی صدها نمونه از احترام اصحاب پیامبر به رسولخداصلی الله علیه وآله در زمان حیات و بعد از رحلت ایشان ذکر شده است.*** و زیارت و احترام جانشینان و ذریّه آن بزرگوار و تمام کسانی که به گونهای به آن حضرت نسبت دارند، به خصوص علمای ربّانی و فقهای عادل و مراجع تقلید که به فرمودهی روایات، جانشینان پیامبرند، بر ما لازم است. چنانکه در حدیث میخوانیم: کسی که سخن فقیه عادل را رد کند، مثل کسی است که سخن اهلبیت پیامبرعلیهم السلام را رد کرده و کسی که سخن آنان را رد کند، مثل کسی است که سخن خدا را رد کرده باشد.**بحار، ج27، ص 238.***
نه تنها شخص پیامبران، بلکه آنچه مربوط به آنان است، قداست و کرامت دارد. در قرآن میخوانیم: صندوقی که موسیعلیه السلام در زمان نوزادیش در آن نهاده و به دریا انداخته شده بود و پس از آن یادگارهای موسی و آلموسی در آن نگهداری میشد، به قدری مقدّس بود که فرشتگان آن را حمل میکردند و باعث پیروزی بر دشمنان میشد.**بقره، 248.***
4. در اسلام، والدین از کرامت و قداست خاصّی برخوردارند. در قرآن پنج مرتبه بعد از سفارش به یکتاپرستی، احسان به پدر و مادر مطرح شده**بقره، 83؛ نساء، 36؛ انعام، 151؛ اسراء، 23؛ احقاف، 15.*** و تشکّر از آنان، در کنار تشکّر از خداوند آمده است.**لقمان، 14.***
احترام والدین تا آنجا است که نگاه همراه با محبّت به والدین عبادت است و به ما سفارش شده صدای خود را بلندتر از صدای آنها قرار ندهید، سفری که سبب اذیّت آنان میشود، حرام است و باید در آن سفر نماز را کامل خواند.
5. در اسلام، بعضی زمانها مثل شب قدر، بعضی مکانها مثل مسجد، بعضی سنگها مثل حجرالاسود، بعضی آبها مثل زَمزم، بعضی خاکها مثل تربت امام حسینعلیه السلام، بعضی لباسها مثل لباس احرام، مقدّس شمرده شده است و باید برای آنها احترام خاصّی قائل شد.
در قرآن میخوانیم: حضرت موسی به احترام وادی مقدّس، هنگام ورود به آنجا کفش خود را بیرون آورد. «فَاخلَع نَعلَیک انّک بِالوادِ المقدّس طُوی»**طه، 12.***
مسجدالحرام مکان مقدّسی است که مشرک، حقّ ورود به آنجا را ندارد. «انّما المشرکون نجس فلایَقربوا المسجد الحرام»**توبه، 28.***
محلّ عبادت و مساجد مقدّس است و هنگامی که به مسجد میروید، زیبا و پاکیزه بروید. «خُذوا زینَتکم عند کلّ مسجد»**اعراف، 31.*** و فرد جُنُب و ناپاک، حقّ توقّف در مسجد را ندارد. «و لاجُنباً الاّ عابری سبیل»**نساء، 43.***
مسجد به قدری عزیز است که افرادی مثل حضرت ابراهیم، اسماعیل، زکریّا و مریمعلیهم السلام مسئول تطهیر آن بودهاند. «طَهّرا بَیتی»**بقره، 125.*** حتّی مادر مریم که خیال میکرد فرزندش پسر است، نذر کرد او را خادم مسجدالاقصی قرار دهد. «انّی نَذَرتُ لَک ما فی بَطنی مُحرّراً»**آلعمران، 35.***
6. انسان با ایمان نیز دارای قداست وکرامت است، تا آنجا که آبروی مؤمن از کعبه بیشتر است و آزار و غیبت او حرام و دفاع از حقّ او واجب و حتّی بعد از مرگ نیز نبش قبر او حرام است.
پیام ها
1- برای آموزش ادب به دیگران، ما نیز باید آنان را مؤدّبانه صدا بزنیم. (در این آیه خداوند مؤمنان را با جملهی «یا ایّها الّذین آمنوا» صدا زده است.)
2- سفارش به احترام بزرگان، از زبان دیگران زیبا است. (در این آیه پیامبر نمیفرماید: بلندتر از من سخن نگویید، این خداوند است که سفارش میکند بلندتر از پیامبر صحبت نکنید.) «لا تَرفعوا اصواتکم»
3- مقام و موقعیّت افراد، در عمل آنان اثر دارد. (جسارت مؤمن نسبت به پیامبر، کیفر سنگینی دارد.) «یا ایّها الّذین آمنوا لا ترفعوا... ان تَحبط اعمالکم»
4- گاهی انسان ندانسته تیشه به ریشه خود میزند. «تَحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون»