تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

مصادیق ممنوع ولایت

حال اگر جامعه ای بر جامعه دیگر، مسلط شد، عملا بر آن، ولایت می یابد؛ اما این گونه ولایت، همان ولایت یک طرفه است که حالت خاصی از این مفهوم تلقّی می شود؛ مانند رابطه کشور استعمارگر با کشور استعمار شده یا تحت الحمایة.
قرآن کریم تأکید می کند که جامعه اسلامی با جامعه کفر، در دو نقطه متقابل هستند و اهدافشان کاملا با یکدیگر تضاد دارد. از این رو نمی توانند با هم رابطه دوستانه داشته باشند، خواه دو جامعه رسمیِ مستقل باشند و یا دو گروه اجتماعی در دل یک جامعه.
﴿ صفحه 109﴾
هنگامی که مسلمانان تازه به مدینه آمده بودند و هنوز قدرت و نظام و حکومتی نداشتند، یک گروه مسلمان بودند که در کنار دو گروه دیگر از مشرکین و اهل کتاب، زندگی می کردند. در این شرایط بود که چند گروه اجتماعی با هدف های مختلف در کنار هم نوعی همزیستی داشتند.
گروه مسلمان اهداف اسلامی داشتند و درصدد تشکیل جامعه اسلامی بودند. بدین رو، با کفار، که اهداف دیگری را دنبال می کردند، در دو قطب مخالف قرار گرفته، نمی توانستند با یکدیگر رابطه تولّی داشته باشند؛ زیرا روابط دوستانه، عواطف آنان را نسبت به هم برمی انگیخت و به دلیل عطوفتی که پیدا می شد، نمی توانستند رو در روی هم قرار گیرند و اگر جنگی در می گرفت، نمی توانستند آن طور که باید، به مقابله برخیزند و این به شکست اسلام و مسلمین می انجامید.
می توان گفت که پیدایش منافقان و کسانی که در درون جامعه اسلامی، به مشرکین و اهل کتاب گرایش داشتند، زاییده همین روابط دوستانه بود. آنان علی رغم همه هشدارهایی که در قرآن کریم آمده و مسلمانان را از رابطه دوستانه با کفار منع کرده است، به این مسأله مهم توجه نکردند و منشأ خطرها و زیان های فراوانی برای جامعه اسلامی شدند. منافقان در جامعه اسلامی به لحاظ روابط دوستانه ای که با کفار داشتند، عامل نفوذیِ دشمن بودند و نقش ستون پنجم را بر عهده داشتند.
بدین رو، قرآن کریم بارها در مورد این موضوع، با حساسیت فراوان هشدار داده، مؤمنان را از برقراری روابط دوستانه با کفار، شدیداً برحذر می دارد. در این جا خوب است کمی درباره آیه مذکور بیندیشیم تا اهمیت این موضوع روشن شود. خداوند در بخشی از این آیه می فرماید: «مبادا مؤمنان کافران را دوست خود قرار دهند» و سپس می فرماید: «اگر کسی چنین کاری کرد هیچ رابطه ای با خدا ندارد و رابطه او با خدا قطع می شود.». بنابراین، انسان بر سر یک دو راهی قرار دارد که یا با کفار رابطه داشته باشد یا با خدا؛ چرا که این دو با هم جمع نمی شوند. اگر به طرف کفار رفت، رابطه او با خدا قطع می شود، مگر آن که رابطه او با کفار، به دلیل تقیه باشد.
پس از آن، بار دیگر و با تهدید بیش تر می فرماید: «این جا سروکار شما با خدا است و مواظب باشید که اگر به سوی کفار بروید، خداوند دشمن شما خواهد بود و برحذر
﴿ صفحه 110﴾
باشید از این که رو در روی خدا قرار گیرید و دشمن خدا شوید، که بازگشت همه به سوی خدا است، او خود درباره شما قضاوت خواهد کرد و نتیجه زشت و زیبای اعمالتان را به شما خواهد داد. این هشدارهای پیاپی، که هر کدام نسبت به هشدار قبل از خود، متضمن تهدید بیش تری است، نشانه اهمیت این موضوع است که اساس اسلام و بنیان جامعه اسلامی را تهدید می کند.
خداوند در آیه دیگر، باز هم در مورد رابطه با کفار هشدار داده، می فرماید:
(اَلَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ اَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَاِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً)**نساء/ 139.***.
آنان که به جای مؤمنان، کافران را دوستان خود می گیرند، آیا نزد آنان می خواهند عزّت و احترامی برای خود کسب کنند؟ بدانند که (آنان در اشتباهند؛ زیرا کفار عزتی ندارند و) هر عزتی مخصوص خدا است.
مسلمانان باید بر خدا متّکی باشند و بدانند که کفار نمی توانند منشأ عزت و احترام آنان شوند. خداوند در آیه دیگری ضمن تکرار این هشدار، به حکمت این تهدیدها و هشدارها اشاره کرده، می فرماید:
(یا اَیُّها الَّذِینَ امَنُواْ لاتَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ اَتُرِیدُونَ اَنْ تَجْعَلُواْ لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبیناً)**نساء/ 144.***.
ای مؤمنان! به جای مؤمنان، کفار را دوستان خود نگیرید. آیا می خواهید برای خدا بر خودتان سلطه (و حجت) روشنی قرار دهید؟
اگر شما بخواهید با آنان ارتباط برقرار کنید، خدا شما را محکوم کرده و تحت سلطه دیگران قرار خواهد داد. اگر می خواهید خدا دشمن شما نباشد و سلطه ای علیه شما ایجاد نکند، این کار را نکنید. در آیه بعد می فرماید:
(اِنَّ الْمُنافِقِینَ فی الْدَّرَکِ الاَسْفَلِ مِنَ الْنّارِ وَ لَنْ تَجِد لَهُمْ نَصِیراً)**نساء/ 145.***.
منافقان در پایین ترین درجه آتشند و یار و یاوری برایشان نخواهی یافت.
آمدن این آیه در پی آیه قبل، اشاره به این است که دوستیِ با کفار، انسان را به سوی
﴿ صفحه 111﴾
نفاق می کشاند. باید دانست که دوستی با کفار از یک سو، از مرتبه ای از نفاق قبلی سرچشمه می گیرد و از سوی دیگر، باعث می شود که روح نفاق در انسان تقویت شود و سرانجام، او را به درک اسفل جهنم بکشاند. در آیه ای دیگر آمده است:
(یا اَیُّها الَّذِینَ امَنُوا لاتَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالْنَصّاری اَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْض وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَاِنَّهُ مِنْهُمْ اِنَّ اللَّهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْظّالِمِینَ)**مائده/ 51.***.
ای آنان که ایمان آورده اید، یهود و نصارا را، که پشت به پشت هم دارند، دوستان خود نگیرید؛ و هر کسی از شما آنان را دوست بگیرد، او از آن ها خواهد بود، و خداوند ستمگران را هدایت نمی کند.
یهود و نصارا را دوست خود نگیرید و دلسوز خود ندانید؛ زیرا آن ها پشت به پشت هم دارند و در جهت مخالفت با شما همدست و متحدند. اگر کسی از مسلمان ها با آنان رابطه دوستانه داشته باشد، از آن ها خواهد بود و در جرگه ولایت آنان قرار خواهد گرفت که مجموعه ای دشمن و مخالف مسلمانانند، ستمکاری پیشه خود کرده اند و خدا ستمگران را هدایت نمی کند.
و در جای دیگر آمده است:
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ امَنُوا لاتَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُم هُزُواً وَلَعِباً مِنَ الَّذِینَ اُوتُوالْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُم وَالْکُفّارَ اَوْلِیاءَ وَاتَّقُواْ اللَّهَ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ)**مائده/ 57.***.
ای مؤمنان! کسانی (از کفار و مشرکین) را که دین شما را بازیچه گرفته، استهزا می کنند دوست مگیرید، و اگر مؤمن هستید تقوای الهی پیشه کنید.
در این آیه، به ویژه روی مصالح معنوی تکیه شده است و به اصطلاح، حکم بر روی وصف آمده تا گویای علت آن حکم باشد. این که می گوید: با کسانی که دین شما را به مسخره گرفته اند، دوستی نکنید، نشان می دهد علت این که خداوند دوستی با آنان را نهی فرموده، این است که آنان دین شما را مسخره می کنند و جدی نمی گیرند و هدفشان از بین بردن آن است. اگر دین شما برایتان عزیز است، نمی توانید با چنین کسانی دوست باشید. در پایان آیه نیز جمله (وَاتَّقُوااللَّهَ) از نوعی تهدید حکایت دارد.
خداوند در آیه دیگر می فرماید:
﴿ صفحه 112﴾
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ امَنُوا لاتَتَّخِذُوا آبائَکُمْ وَ اِخْوانَکُمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّواْ الکُفْرَ عَلَی اْلاِیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَاُوْلئِکَ هُمُ الْظّالِمُونَ)**توبه/ 23.***.
ای کسانی که ایمان آورده اید، پدران و برادران خود را، اگر کفر را بر ایمان برگزیده اند، دوست مگیرید و هر کس از میان شما آنان را دوست خود بگیرد، از ستمگران خواهد بود.
این آیه، به ویژه بیان می کند که نهی از دوستی با کفار، اختصاص به دو جامعه یا دو گروه ندارد و حتی در میان افراد یک خانواده نیز، اگر کسانی کافر و دشمن خدا و نامسلمان هستند، با آن ها نباید رابطه ولایت داشت و اگر کسانی حتی با پدر و برادران کافر خود، رابطه ولایت داشته باشند، ستمگر هستند. از این رو، در آیه بعد، با لحن تهدیدآمیزتری می فرماید:
(قُلْ اِنْ کانَ اباؤُکُمْ وَاَبْناؤُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ اَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ اَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها اَحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهاد فی سَبِیلِهِ فَتَربَّصُوا حَتّی یَأتِیَ اللَّهُ بِاَمْرِهِ وَاللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ)**توبه/ 24.***.
بگو: اگر پدران و برادران و همسران و نزدیکان شما و اموالی که جمع آوری کرده اید و تجارتی که از کساد شدن آن بیم دارید و خانه ها و مساکنی که به آن وابسته اید، نزد شما از خدا و رسول خدا و جهاد در راه خدا عزیزتر و محبوب ترند، پس در انتظار باشید تا خداوند عذاب خود را بفرستد، که خداوند فاسقان را هدایت نمی کند.
طبیعی است هر کسی که با افراد خانواده خود رابطه عاطفی دارد، مایل نیست از آن ها جدا شود، یا رو در روی آنان بایستد؛ اما اگر آنان رو در روی خدا و پیغمبر قرار گرفتند و در مقام ستیز و دشمنی با خدا برآمدند، انسان نباید تحت تأثیر این عواطف قرار گیرد. خداوند در این آیه، ما را بر سر دو راهی قرار داده است از آن دو راه، باید یکی را انتخاب کنیم: یا ارتباط و دوستی با خویشاوندان و اعضای خانواده و یا ارتباط با خدا را. اگر اعضای خانواده را برگزیدیم و آنان را محبوب تر داشتیم، رابطه ما با خدا قطع می شود و به فرموده خداوند در این آیه، باید در انتظار عذاب الهی باشیم. خداوند این
﴿ صفحه 113﴾

موضع گیری را نه تنها دشمنی با مسلمانان، بلکه، دشمنی با خدا می داند. چنین کسانی فاسقند و از عبودیت الهی خارج شده و به هدفشان نخواهند رسید.
در آیه ای دیگر می خوانیم:
(لاتَجِدُ قَوْماً یُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ اْلاخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا ابائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشِیرَتَهُمْ اُوْلئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمْ اْلاِیمانَ وَ اَیّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنّات تَجْری مِنْ تَحتِهَا الاَْنهارُ خالِدِینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اُوْلئِکَ حِزْبُ اللَّهِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)**مجادله/ 22.***.
کسانی را که ایمان به خدا و روز جزا دارند، نمی یابی که دوست بدارند کسی را که با خدا و رسولش دشمنی می کند، گرچه آن کس، پدر یا فرزند یا برادر یا فامیلشان باشد. اینان در دلشان ایمان ثبت است و نوشته شده و خداوند آنان را با روحی از جانب خود تأیید کرده در باغ هایی که در آن ها نهرهایی جاری است، داخل می کند که در آن جاودان بمانند، خدا از آن ها خشنود است و آنان از خداوند، که آنان حزب الله هستند و بدانید که حزب خدا رستگار است.
در این آیه به جای «ولایت» واژه «مودت» به کار رفته است؛ یعنی هرگز مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، نمی یابی که با دشمن خدا دوست باشند، حتی اگر پدر یا فرزندشان باشد. ملاک دوستی برای مؤمن باید رابطه با خدا باشد. اگر یک جا دوستیِ انسان رابطه با خدا را تضعیف یا نابود کند، این دوستی ارزشی ندارد.
در ابتدای سوره ممتحنه آمده است:
(یا اَیُّها الَّذِینَ امَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُمْ اَوْلِیاءَ تُلْقُونَ اِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَروُا بِما جائَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخرِجُونَ الرَّسُولَ وَ اِیّاکُمْ اَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُم اِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فی سَبِیلی وَابْتِغاءَ مَرْضاتِی تُسِرُّونَ اِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ اَنَا اَعْلَمُ بِما اَخْفَیْتُمْ وَ ما اَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ)**ممتحنه/ 1.***.
ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر برای جهاد در راه من و کسب خشنودیِ من خارج شده اید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید. شما با آنان اظهار محبت می کنید در
﴿ صفحه 114﴾
حالی که آنان به آن چه از حق به سوی شما آمده است، کفر میورزند، پیغمبر و شما را (از شهر و دیار خود) خارج می کنند. مخفیانه با آنان دوستی می کنید در حالی که من به کارهای پنهان و آشکار شما آگاه ترم و هر کس از شما چنین کند، از راه راست گمراه شده است.
کسانی که با شما به خاطر ایمان به خدا دشمنی می کنند، دشمن خدا هم هستند و نباید با ایشان، که با هدف شما و آن چه محور فعالیت و هسته مرکزیِ شخصیت شما را تشکیل می دهد، مخالف هستند، روابط عاطفی و ولایت داشته باشید. این علاقه، چه به سبب هم خونی، هم قبیلگی و یا هم خانوادگی باشد و چه به سبب سوابق دوستی و رفاقت، به زیان شما خواهد بود.
بنابراین، از آیه های مذکور نتیجه می گیریم که هسته همبستگیِ اجتماعیِ مسلمانان، دین است و هر آن چه که این محور را تهدید کند و همبستگیِ اسلامی را متزلزل سازد، ارزش منفی دارد و باید از آن دوری کرد.