تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ب) اصل احسان

عدل، همان طور که گفتیم، یک اصل مهم است؛ اما نمی تواند تنها معیار ارزش گذاری در روابط اجتماعی باشد؛ زیرا در هر جامعه، به طور طبیعی افرادی پیدا می شوند دارای شرایط استثنایی که تنها با کار خود، قادر به تأمین نیازهای زندگی خویش نیستند و محرومیت های بسیاری دارند؛ مثلا افرادی با نقص عضو متولد می شوند که مثل دیگران قادر به تلاش و تأمین مصالح اجتماعی نیستند و گاهی درصد نقص عضو یک فرد به اندازه ای است که نفع او برای جامعه، قابل مقایسه با نیازهای او به جامعه نیست؛ زیرا نیاز او به جامعه بسیار بیش از نفعی است که او به جامعه می رساند.
براساس اصل عدل، دریافت این فرد از جامعه باید به همان اندازه ای باشد که او برای جامعه کار می کند و اگر اصل عدل، تنها اصل تعیین کننده روابط اجتماعی باشد، نتیجه اش این است که چنین فردی از تأمین نیازمندی های مادی و معنویِ خود محروم بماند. در این جا این پرسش مطرح می شود که در اسلام، جز اندیشه عدالت، چه اندیشه دیگری وجود دارد که در سایه آن، نیاز این قشر هم تأمین شود؟
در پاسخ باید گفت: اسلام در کنار اصل عدل، اصل احسان را مطرح می کند. اصل احسان برای جبران کمبودها و نیازهای چنین افرادی است که در هر جامعه وجود دارند، افرادی که نقص عضو مادرزادی دارند و یا در اثر حوادثی نقص عضو پیدا کرده اند.
به هرحال، از این نوع افراد، که قادر به کار نیستند و نمی توانند در جامعه نقشی ایفا کنند، در هر جامعه ای کم و بیش وجود دارند، پس لازم است افراد دیگر، به شکلی بار زندگیِ این ها را به دوش کشند و برجامعه لازم است که زندگیِ این افراد را اداره و یا دست کم، نیازهای اولیه و ضروری آنان را تأمین کند.
با توجه به این دو مطلب، موقعیت اصل عدل و اصل احسان در اخلاق اسلامی
﴿ صفحه 43﴾
روشن می شود. خداوند در یک آیه، به این، دو اصل اشاره کرده، می فرماید:
(إِنَّ اْللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ)**نحل/ 90.***.
اما همان طور که اصل عدل به تنهایی پاسخ گوی نیازهای اجتماعی نیست، اصل احسان نیز به تنهایی کافی نیست؛ زیرا اگر اساس زندگیِ اجتماعی، بر احسان باشد، انگیزه فعالیت و مشارکت در زندگیِ اجتماعی ضعیف می شود.
اگر هر کس بیش از حق خود و بیش از اندازه ای که به دیگران فایده می رساند وکاری که برای جامعه می کند، از اجتماع بهره بگیرد، انگیزه چندانی برای مشارکت و فعالیت در زندگیِ اجتماعی برای او باقی نمی ماند و نیازی به کار و تلاش احساس نمی کند، بلکه بسیاری، اساس زندگیِ خود را بر تن آسایی و راحت طلبی می گذارند و از دست آورد فعالیت های دیگران استفاده می کنند و نظام اجتماعی به هم می ریزد؛ چنان که اگر فقط روی عدل تکیه شود، افرادی که به هر شکل قادر به کار نیستند، برای همیشه محروم می مانند و از زندگی ساقط می شوند.
در بعضی از مکتب های مادی، تنها روی اصل عدل تکیه شده و افرادی که از کار و فعالیت افتاده اند، عضو جامعه شمرده نمی شوند و حتی گاهی کمر به نابودیِ آن ها می بندند؛ مثلاً نقل شده است در جوامع کمونیستی، افراد وامانده و از کارافتاده را سربه نیست می کردند و می گفتند این ها به درد جامعه نمی خورند و چون نمی توانند باری را از جامعه به دوش کشند، نباید از منافع جامعه بهره مند شوند.
اسلام چنین اندیشه ای را مردود دانسته و براین عقیده است که جامعه موظف به تأمین زندگیِ افراد از کار افتاده است. از این رو، قرآن کریم در کنار اصل عدل، اصل احسان را مطرح می کند و در واقع، این اصل را به منظور تأمین زندگیِ این گونه افراد، که از تأمین زندگیِ خود ناتوانند، مطرح کرده است.