تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

احکام حقوقی و اخلاقیِ ازدواج، در قرآن

پیش از این گذشت که قوام ارزش اخلاقی، به نیت است؛ یعنی در کنار حسن فعلی، حسن فاعلی هم لازم است و بر این اساس، اگر کسی تنها برای ارضای شهوت ازدواج کند، کار او ارزش اخلاقی نخواهد داشت. البته، ازدواج، با هر انگیزه ای که انجام شود، دارای یک نوع ارزش اخلاقی خواهد بود؛ زیرا کسی که با ازدواج و در ازدواج، حدود الهی را رعایت می کند، با محارم ازدواج نمی کند و خود را از هرج و مرج در کامجویی دور می سازد؛ یعنی برای کامجوییِ غریزی و شهویِ خود قید و بند شرعی به وجود
﴿ صفحه 64﴾
می آورد. برای همه این ها به انگیزه اخلاقی نیاز دارد، هر چند که چنین انگیزه ای، عمومی است و همه مسلمانان، دارای چنین انگیزه ای در ازدواج هستند و کم تر کسی هست که تنها برای ترس از تعقیب دستگاه قضایی، حدود ازدواج را رعایت کند. آری، این یک انگیزه الهی است و آنان برای نیل به ثواب و یا دست کم، برای ترس از عقوبت اخروی، به این کار اقدام می کنند و این خود، مرتبه ای از ارزش اخلاقی را دربر دارد، هر چند که ارزش آن، قابل مقایسه با ارزش های والای اخلاق اسلامی نیست.
ارزش بالاتر در ازدواج، در صورتی است که انگیزه ای والاتر، انسان را به تشکیل خانواده، وادار کرده باشد؛ مانند انگیزه دوریِ از گناه. چنین انگیزه ای خیر است و ارزش اخلاقی ایجاد خواهد کرد؛ اما اگر همتش بلندتر باشد و تنها برای رضای خدا دست به این کار بزند، ارزش اخلاقی والایی را خواهد داشت.
باید توجه داشت که در این گونه کارها، که انسان برای آن ها انگیزه طبیعی دارد، غالباً کشش غریزی، فرد را به انجام آن کار وادار می کند و کم هستند کسانی که بتوانند نیت خود را کاملا خالص و از تأثیر و جاذبه این غریزه، برکنار بدارند؛ اما هر قدر که انسان بتواند همتش را بلندتر و نیتش را خالص تر کند، کار او ارزش اخلاقیِ بیش تری خواهد داشت.
در هر حال، ازدواج، دارای نوعی ارزش اخلاقی است و آیه های قرآنی، دلالت روشنی بر این حقیقت دارند؛ مثل آن جا که خداوند می فرماید:
(وَأَنْکِحُواْ اْلأَیامی مِنْکُمْ وَالصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَإِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ)**نور/ 32.***.
برای عزب ها و غلامان و کنیزان شایسته، همسر بگیرید که اگر فقیر باشند، خدا آنان را از فضل خود بی نیاز می کند.
در شرع مقدس اسلام، تعیین مهر، از احکام حقوقی نکاح است. این حکم، کم و بیش در همه جوامع وجود داشته و دارد. اخیراً در برخی از جوامع غربی، این مسئله را مورد تشکیک قرار داده و حتی آن را یک ارزش منفی تلقی کرده اند؛ چنان که گویی قراردادن
﴿ صفحه 65﴾
مهر به معنای خرید و فروش زن است؛ اما این برداشت، اساس درستی ندارد. اسلام، بر اساس مصالح اقتصادیِ زن، مهر را معتبر دانسته است تا آن جا که اگر در ضمن عقد، مقدار آن تعیین نشود، مهرالمثل بر مرد واجب می شود.
وجوب پرداخت نفقه زن بر مرد، یکی دیگر از احکام حقوقیِ نکاح، در نظام حقوقیِ اسلام است. بنابراین، تعیین مهر و لزوم نفقه، به خاطر مصالح خاصی است که در احکام حقوقی ازدواج، به آن خواهیم پرداخت.
در کنار این احکام حقوقی، احکام اخلاقی نیز در اسلام وجود دارد. یکی از احکام اخلاقی در ازدواج، این است که اگرچه تعیین مهر واجب است، اما نباید آن قدر سنگین باشد که پرداخت آن، عملا ممکن نباشد. بنابراین، سخت گیری در تعیین مقدار مهر، به اندازه ای که برخی قادر بر پرداخت آن و ازدواج نباشند، نقض غرض است و با روح قانون ازدواج و اسلام سازگار نیست و بسیاری از مردان و زنان را از ازدواج محروم می سازد.
قرآن بر این نکته تأکید می کند که نباید فقر، موجب محروم شدن شخص از ازدواج شود و فقرا باید بر خدا توکل کنند که خدا آنان را بی نیاز خواهد کرد؛ اما معمولا سنگینیِ مهر باعث تأخیر ازدواج یا محروم شدن بسیاری از مردم از ازدواج می شود.
البته از نظر قانونی، زن حق دارد هر مقدار که مایل است، برای خود، مهر تعیین کند؛ اما از نظر اخلاقی، قرآن کریم توصیه می کند که در مقدار مهر، سخت گیری نکنند و با اشخاص فقیر هم ازدواج کنند.
با وجود همه این توصیه ها، ممکن است کسانی در شرایط خاصی باشند که از پرداخت مهر و حتی از عهده اداره زندگی و مخارج خانواده برنیایند. چنین کسانی که یا در این حد تهی دستند و یا در شرایط خاصی قرار گرفته اند که قادر به ازدواج دائم نیستند، می توانند با ازدواج موقت، بدون آن که بار سنگینی بر دوششان بیاید، نیاز خود را برطرف کنند. این هم راه قانونیِ دیگری است که خداوند در قرآن مجید از آن یاد کرده و می فرماید:
(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَـأتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً)**نساء/ 24.***.
پس هرگاه از آنان بهره مند شدید، پاداش معیّن و حق واجب آنان را بپردازید.
﴿ صفحه 66﴾
سومین راهی که قرآن در این زمینه پیشنهاد کرده است ـ و البته مربوط به زمان های گذشته است ـ ازدواج با «اماء» (کنیزان) است. این برای کسانی بود که قادر به ازدواج با زنان آزاد نبودند؛ اما توان ازدواج با کنیز را داشتند. خداوند در این باره می فرماید:
(وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلا أَنْ یَنْکِحَ الُْمحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ)**نساء/ 25.***.
اگر کسانی قادر به ازدواج با زنان آزاده مؤمن نیستند، پس با کنیزکان جوان مؤمن زناشویی کنند.
البته در پایان آیه می فرماید:
(ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِروُاْ خَیْرٌ لَکُمْ)**همان.***.
این برای کسانی است که به زحمت می افتند و تحمل بار سنگین عزوبت، برایشان دشوار است؛ اما اگر بتوانید صبر کنید تا مالی به دست آورید و با دادن مهریه، ازدواج دائم کنید، این برایتان بهتر است.
سرانجام، اگر کسانی باشند که همه راه های نامبرده، برایشان بسته است و توان انجام هیچ یک از سه نوع نکاح را ندارند، باید عفت و پاکدامنی را پیشه خود سازند تا وقتی که خداوند، آنان را از فضل و کرم خود بی نیاز سازد و قادر به ازدواج شوند. خداوند در این باره می فرماید:
(وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لایَجِدُونَ نِکاحاً حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ)**نور/ 33.***.
که این نیز یک حکم اخلاقی، درباره زناشویی است.