تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

برنامه تربیتیِ اسلام

قرآن کریم، برای آن که افراد را از دست زدن به این کار ناشایسته باز دارد، برنامه تربیتی ویژه ای دارد و در مقام آموزش و تربیت مؤمنان می گوید:
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ امَنوُا لایَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم عَسَی اَنْ یَکوُنوُا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِن نِساء عَسَی اَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لاتَلْمِزُوا اَنْفُسَکُمْ وَ لاتَنابَزُوا بِاْلاَلْقابِ بِئْسَ اْلاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الاِْیْمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَاُوْلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ)**حجرات/ 11.***.
در این آیه، خدای متعال، نخست به مؤمنان سفارش می کند که مبادا مؤمنان یکدیگر را مسخره کنند. بعد بر اساس یک تحلیل روان شناختی دست روی ریشه روانی و علت اصلیِ این کار زشت گذاشته، می فرماید: چه بسا کسانی را که بد می پندارید و نقص ها و کمبودهایی در آنان سراغ دارید و بدین جهت آنان را مسخره می کنید، از خود شما بهتر و نزد خدا عزیزتر از شما باشند.
این آیه شریفه، نکته اخلاقیِ بسیار مهمی را گوشزد می کند که هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی، و آن این است که هیچ کس حق ندارد دیگری را پست تر از خود بداند که چنین اندیشه ای برای مؤمن و روح ایمانی و تربیت اسلامی و الهی وی بسیار زیان بار خواهد بود. مؤمن برای آن که تکامل روحی داشته باشد، باید همواره خود را پست ببیند و نزد خودش ذلیل باشد.
این که می گوییم: مؤمن عزیز است و مؤمن را باید عزیز داشت، بدان معنا است که بر دیگران لازم است که عزت مؤمن را حفظ کنند؛ اما هر مؤمنی باید در درون خود و نسبت
﴿ صفحه 224﴾
به خود، احساس کوچکی و پستی کند و در برابر به خدای متعال باید فروتن باشد و احساس ذلت داشته باشد.
امام سجاد(ع) در یکی از دعاهای خود عرض می کند: «بار خدایا! هر عزتی که در چشم مردم به من می دهی، به این بنده ات عنایتی کن تا به موازات آن، ذلت خود را بیش تر احساس کنم و به من توفیق بده که هر قدر در چشم مردم بزرگ تر و عزیزتر می شوم، نزد خود، کوچک تر و حقیرتر گردم. مبادا عزت و اقتدار ظاهری، مرا به غرور و خودپسندی مبتلا سازد.**«وَ لاتَرْفَعْنِی فی النّاسِ دَرَجَةً اِلاّ حَطَطْتَنی عِنْدَ نَفْسی مِثْلَها وَلا تُحْدِثْ لی عِزّاً ظاهِراً اِلاّ اَحْدَثْتَ لی ذِلَّةً باطِنَةً عِنْدَ نَفْسی بِقَدَرِها» (دعای مکارم الاخلاق).***
این یک روش بسیار مؤثری است برای خودسازی که انسان هیچ گاه، خود را بهتر از دیگران نبیند، پیوسته خود را کوچک، حقیر و ناقص ببیند و در پیِ اصلاح نفس و خودسازی باشد. اسلام در برنامه ترتیبیِ خود، پیوسته این روش را توصیه و دنبال می کند. نقل است که خدای متعال خطاب کرد به حضرت موسی (ع) که بار دیگر که برای مناجات به کوه طور آمدی، موجودی پست تر از خود را همراه خود بیاور. موسی(ع) برای اجرای این فرمان، در پیِ آن شد تا موجودی پست تراز خود را، برای همراه بردن به کوه طور پیدا کند. در بین انسان ها هر چه جستجو کرد، نتوانست کسی را بیابد که او را پست تر از خود بشمارد؛ زیرا ممکن بود که همو نزد خدا مقامی والا داشته و عزیز باشد که دیگران از آن بی خبر باشند. حتی اگر گنهکار هم باشد، این دلیل بر پستیِ قطعی او نیست؛ زیرا ممکن است در پیشگاه خدا و به دور از چشم خلق توبه کند و پاک شود. این بود که به سراغ حیوانات رفت تا موجود پست تری را از میان حیوانات پیدا کند و همراه خود ببرد؛ اما به نظرش رسید که حیوانات هم بی اذیت و آزارند و گناهی ندارند، پس چگونه می شود گفت که آن ها پست ترند؟ تا رسید به سگی متعفن. خواست آن را همراه خود ببرد؛ ولی فکر کرد که این حیوان بی گناهی است، در حالی که انسان ها گنهکارند و ممکن است به خاطر گناه، نزد خداوند از آن سگ هم پست تر باشند.
سرانجام، حضرت موسی دست خالی به کوه طور برگشت. خطاب شد که چرا به مأموریتت عمل نکردی؟ موسی در جواب عرض کرد: خدایا! من نتوانستم چنین موجودی را بیابم. خطاب شد: اگر آن سگ را آورده بودی، نامت را از طومار انبیا محو می کردیم.
﴿ صفحه 225﴾
این داستان، یک نکته مهم تربیتی را به ما می آموزد که هیچ گاه نباید از آن غفلت کنیم. انسان نباید هیچ انسان دیگری را، به ویژه اگر مؤمن باشد و حتی اگر گنهکار هم باشد، از خود پست تر به حساب بیاورد و هیچ گاه نباید درباره خود، نسبت به دیگران، گمان بالاتر و بهتری داشته باشد. چه بسا افراد و انسان های پاک و پاکیزه و عالی مقامی که ممکن است سقوط کرده و از آن افراد گنهکار پست تر شوند.
البته ما به هنگام انجام وظایف و تکالیف خود، مأمور به ظاهر هستیم و به افراد به ظاهر پرهیزگار احترام می گذاریم و گنهکار را امر به معروف و نهی از منکر می کنیم؛ اما هیچ گاه نباید تنها با دیدن این ظواهر، دیگرانی را از خود پست تر بینگاریم و خود را از آنان بالاتر به حساب آوریم. در این زمینه، در روایات فراوانی به مؤمنان توصیه شده که هیچ مؤمنی را تحقیر نکنند، شاید او از اولیای خدا باشد و آنان وی را نشناسند؛ زیرا خداوند، اولیای خود را در میان مردم پنهان کرده است. پس به هیچ کس نباید با چشم حقارت نگریست.
بر این دو توصیه اخلاقیِ مهم ـ یکی این که خود را از دیگران پست تر به حساب آوریم و در نفس خود احساس کوچکی کنیم و دوم آن که هیچ مؤمن دیگری راتحقیر نکنیم که شاید از اولیای خدا باشد ـ آثار مهم تربیتی، اخلاقی و اجتماعی بار خواهد شد؛ زیرا وقتی خود را کوچک و پست تر به حساب آوریم، در فکر تطهیر و تزکیه و تعالی و تکامل خویش بر می آییم و بر تلاش و فعالیت خود در این زمینه می افزاییم و وقتی، باور کنیم که اولیای خدا در بین مردمان، مخفی و پنهانند، هیچ کس را تحقیر نمی کنیم، بلکه به همه احترام می گذاریم تا روابط اجتماعی ما محکم و استوار، و احساس محبت و همدردی و تعاون، در میان همه اعضای جامعه برقرار گردد.
تحقیر و کوبیدن شخصیت دیگران، علاوه بر عوارض اخلاقی، خسارت ها و زیان های بزرگ اجتماعی نیز به دنبال دارد و هستی و کیان جامعه را تهدید می کند. کم ترین زیان آن پیدایش دشمنی و رفتن صفا و صمیمیت از میان اعضای جامعه است که این، موجب عدم هم دلی، هم یاری، هم کاری و هم زیستی در جامعه است.
آیه بالا، علاوه بر تمسخر، کارهای دیگری را نیز که سبب تحقیر دیگران و کوبیدن شخصیت آنان می شود، ممنوع می شمارد؛ مانند چشمک زدن، دست انداختن و نام بد روی دیگران گذاشتن. به طور کلی می توان گفت که هر چند این آیه شریفه موارد خاصی
﴿ صفحه 226﴾
را نام می برد، مثل: (لا تَلْمِزُوا اَنْفُسَکُم وَ لا تَنابَزُوا بِالاَْلْقابِ)ولی روشن است این موارد، تنها ذکر نمونه هایی است و غرض اصلی آن است که شخصیت دیگران از هیچ راهی، مورد حمله و هجوم قرار نگیرد. ضربه زدن به شخصیت دیگران، در جامعه، به هر شکل که باشد، محکوم و ممنوع است و سبب می شود که ایمان انسان تبدیل به فسق گردد و از نظر معنوی سقوط کند؛ چنان که جمله (بِئْسَ الاِْسْمُ الفُسُوقُ بَعْدَ الاِْیمانِ) در انتهای آیه، گواه بر چنین مطلبی است و نشان می دهد که اگر مؤمن دست به این کارها بزند، فاسق می شود و این نام زشت بر او اطلاق خواهد شد.
بنابراین، هر گونه برخورد خشونت آمیز و توهین آمیز، با مؤمنان، خواه به وسیله زبان باشد و خواه با رفتار، از نظر اسلام بسیار نکوهیده است و آثار اجتماعی ویرانگری به دنبال دارد. دو نفر که رو در رو، به یکدیگر فحش بدهند یا بدگویی کنند و یا کار آن ها به زد و خورد بکشد، دیگر نمی توانند به هم محبت کنند و یا در فعالیت های اجتماعیِ مشترک هم کاری داشته باشند.