تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تحقیق بحث

همان طور که قبلا هم اشاره کردیم، این گونه احکام عقلی نیز قابل اثبات با دلیل و برهان عقلی هستند و ما به راه اثبات این گونه احکام اشاره کرده و گفته ایم که ما کارهای خداوند را حکیمانه و آفرینش جهان و انسان را هدفمند می دانیم و سپس به این نتیجه می رسیم که متعلق اراده الهی و هدف از افعال او، کمال موجودات خواهد بود؛ اما از آن جا که در جهان طبیعت تزاحم هست و همه موجودات نمی توانند به کمال خاص خود برسند و یا اگر هم رسیدند، بر این کمال باقی بمانند ناچار باید مسیر حل و فصل این تزاحمات به گونه ای باشد که برآیند مجموعشان کمال باشد؛ یعنی موجودات را که با هم می سنجیم، در مجموعه آن ها کمال بیش تر از نقص باشد و بیان بهتر سیر کلی موجودات، در مجموع به سوی کمال باشد. این مطلب در فلسفه به این شکل بیان شده است که خیر در جهان خلقت، باید غالب بر شر باشد.
مثلا، وجود انسان، برای بقا و رسیدن به کمال، باید از چیزهای دیگری ارتزاق کند و نتیجه، آن می شود که گیاه، حیوان و دیگر چیزها فدا شوند تا انسان باقی بماند و به کمال
﴿ صفحه 169﴾

برسد. حال اگر قرار باشد همه گیاهان و همه حیوانات هم باقی بمانند، طبیعی است که انسان نمی تواند باقی بماند، رشد کند، به زندگی ادامه دهد و به کمال لایق خود برسد. به این جهت است که می گوییم: مطلوب این است که مسیر کلی حرکت موجودات به سوی کمال باشد و برآیند کلی آن ها باید کمال باشد؛ زیرا ذات خداوند اقتضای کمال را دارد و با برهان «لم» اثبات می کنیم که عالم دارای نظام احسن است و سیر کلیِ آن به سوی کمال است.
فعل و انفعالات و تأثیر و تأثّراتی که بین موجودات طبیعی هست تا آن جا که به صورت طبیعی و تکوینی انجام می گیرد، جای اراده تشریعی خداوند نیست؛ چون اراده تشریعی، متعلق به فعل فاعل مختار است؛ یعنی به فعلی تعلق می گیرد که با اراده و اختیار فاعل انجام می شود. در بین موجودات این جهان، دست کم یک نوع موجود داریم که فاعل مختار است؛ یعنی هم می تواند به سوی خیر و کمال حرکت کند و هم به سوی شر و نقص؛ اما با توجه به اصلی که بیان کردیم، باید آفرینش طینت انسان ها و تنظیم گرایشات و تمایلات به گونه ای باشد که در مجموع، کارهای نیک آنان بر کارهای شرشان مسلط باشد و انسان های نیکوکار بیش تر از انسان های شرور باشند و اگر از نظر تعداد، انسان های نیکوکار از انسان های شرور بیش تر نباشد، دست کم، از نظر کیفیت و مراتب و درجات خوبی، کارهای نیک و انسان های نیکوکار از آن چنان کیفیت بالا و درجات بلندی برخوردار باشند که نه تنها تعداد کمِ کارهای نیک و انسان های نیکوکار را در برابر کارهای زشت و افراد شرور جبران کند، بلکه در مجموع، سبب تسلط و غلبه کیفیِ کارهای نیک و افراد نیکوکار بشود.
کوتاه سخن این که اراده تکوینی خداوند به تحقق کمالات انسانی و غلبه آن ها بر شرور و نقایص تعلق گرفته است و این حقیقت، ایجاب می کند که خیر، از نظر کمّی یا از جهت کیفی، بر شر غلبه داشته باشد. هم چنین، در سایه این اراده تکوینی است که اراده تشریعی نیز تحقق می یابد؛ زیرا اراده تکوینی خداوند به این تعلق گرفته است که انسان از مسیر اختیار خود، با انجام کارهای نیک به کمال لایق خود برسد و از آن جا که دست یابیِ انسان به کمال لایقش بدون هدایت و راهنماییِ الهی ممکن نیست، خداوند او را هدایت می کند و به او فرمان می دهد تا از راهی برود که منتهی به کمال او می شود. بنابراین، همان
﴿ صفحه 170﴾
اراده تکوینیِ خداوند، که به تکامل اختیاری انسان تعلق گرفته، زمینه ساز به وجود آمدن یک نظام تشریعی برای انسان است که وی را به سوی کمال و سعادت خویش هدایت می کند.
از سوی دیگر، از آن جا که اراده تکوینیِ خداوند به تکامل انسان تعلق گرفته و تکامل انسان نیز متوقف بر فراهم شدن شرایطی است، پس اراده تکوینیِ خداوند مقتضی این است که آن شرایط فراهم شود؛ به عنوان مثال، تکامل انسان متوقف بر این است که بتواند از موجودات طبیعیِ دیگر، همانند گیاهان و حیوانات بهره ببرد و از آن ها تغذیه کند. نتیجه می گیریم که این اراده تکوینیِ الهی ایجاب می کند که در اراده تشریعیِ خداوند و در شرع مقدس، برای استفاده از این گونه موجودات طبیعی، حقوقی برای انسان در نظر گرفته شود؛ یعنی حق داشته باشد که در موجودات طبیعی تصرف کند و از آن چه در مسیر تکامل برایش مفید است، بهره مند گردد و به طور کلی حق داشته باشد با تصرف در موجودات، شرایط تکامل خویش را فراهم آورد.