تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

قرآن و جامعه گریزی

زندگیِ اجتماعی را با همه اهمیتی که دارد و با آن همه احکام و دستوراتی که در اسلام درباره آن داریم، نمی توان ارزش مطلق دانست. از این رو، در مواردی جامعه گریزی یا هجرت از جامعه، بهتر از جامعه گرایی است.
در قرآن، آیاتی در ستایش از هجرت و جامعه گریزی داریم که البته آن ها بیانگر ارزش مطلق جامعه گریزی نیستند. ما در این جا به چند نمونه از این آیات اشاره می کنیم:
1. در داستان اصحاب کهف آمده است که آن جوانان صالح، از اجتماع فاسد زمان خود کناره گرفته، به غاری پناه بردند**«وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ فَأْوُوا اِلیَ الْکَهْفِ یَنْشُرْلَکُمْ رَبُّکُمْ مِّنْ رَّحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقاً» (کهف/16).*** و قرآن هم این کناره گیری را می ستاید؛ زیرا آنان برای آن که دین خود را حفظ کنند، از آن جامعه هجرت و از آن منجلاب فساد، کناره گیری کردند.
داستان اصحاب کهف نشان می دهد که ارزش جامعه گرایی و زندگیِ جمعی، مطلق نیست و آنان در شرایطی که آن جامعه داشت، نمی توانستند زندگیِ جمعی را برگزینند؛ زیرا زیان زندگی در آن جامعه، بیش از فایده اش بود.
2. نمونه دیگر، کناره گیریِ حضرت ابراهیم(علیه السلام) از جامعه شرک آلود نمرودی بود. این جامعه، دعوت آن حضرت را نپذیرفت و کار به جایی رسید که ایشان را در آتش
﴿ صفحه 33﴾
انداختند. در چنین جامعه ای، ماندن و زندگی کردن، برای حضرت ابراهیم(علیه السلام)معنا نداشت و لازم بود آن را رها کند. این جا بود که به آنان گفت:
(وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَأَدْعُوا رَبِّی عَسَی أَلاَّ اَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیّاً)**مریم/ 48.***.
من از شما و بت هایی که به جای خدا می پرستید، کناره گیری می کنم و پروردگار خویش را می خوانم، به این امید که با خواندن پروردگار خویش، شقی نشوم (و مرا از الطاف خود محروم نسازد.
خداوند هم، ابراهیم(علیه السلام) را به خاطر این هجرت و کناره گیری، مورد لطف خود قرار داده، می فرماید:
(فَلَمّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلاًّ جَعَلْنا نَبِیّاً * وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْق عَلِیّاً)**مریم/ 49 و 50.***.
پس آن هنگام که ابراهیم از آن مردم و آن چه که به جای خدا می پرستیدند کناره گیری نمود، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، هر یک را پیامبر قرار دادیم و از رحمت خود بهره مندشان ساختیم و برایشان مقام بلند صداقت و نیک نامی قرار دادیم.
3. رهبانیت اصحاب حضرت عیسی(علیه السلام) نیز نمونه ای دیگر است که قرآن در این باره می فرماید:
(وَرَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ)**حدید/ 27.***.
این رهبانیت را خود آن ها اختراع کرده بودند و ما بر ایشان چیزی به جز تحصیل رضایت و خشنودیِ خدا را لازم نکرده بودیم.
پس خدا بر ایشان حکم نکرده بود که حتماً تنها زندگی کنند و رهبانیت اختیار کنند؛ اما شرایط زمان طوری بود که اگر می خواستند دینشان را حفظ کنند، جز این چاره ای نداشتند و می بایست از جمع آن مردم فاسد و دین گریز، کناره گیری می کردند تا در فرصت های مناسب، در گوشه و کنار، افرادی را هدایت و اصلاح کنند و زمینه یک حرکت دینی و اصلاحی را به وجود آورند. آنان امید نداشتند که در آن جامعه فاسد
﴿ صفحه 34﴾
بتوانند وظایفشان را به خوبی انجام دهند. از این رو، در دیرها و صومعه ها مخفیانه به عبادت خدا می پرداختند و این، کم کم سنتی شد در میان پیروان حضرت مسیح(علیه السلام).
پس می توان گفت که رهبانیت، در چنان شرایطی، تنها وسیله پرستش خدا و فراهم آوردن خشنودیِ او بوده و در این صورت نمی توانسته است نامطلوب باشد.